حمله عمال رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه در دوم فروردین 1342 واکنش مراجع و علمای عراق را هم برانگیخت. با گذشت چند روز از حادثه تلگراف مهمي از سوی آیتالله العظمی سید محسن حکیم زعیم حوزه نجف خطاب به علمای قم صادر شد كه آنان را دعوت به مهاجرت به عتبات ميكرد. نه روز پس از این پیام، امام خمینی در 23 فروردین 1342 در اقدامی قابل تامل پاسخ مشروحی به تلگراف آیتالله حکیم داد. ماجرا چه بود؟
همزمان با تحریم عید نوروز 1342 از جانب امام خمینی، رژیم پهلوی رودررویی آشکار خود را در مقابل روحانیت آغاز کرد. دو فروردینماه، در جریان برگزاری مراسم عزاداری شهادت امام صادق(ع) نیروهای ساواک در لباس غیرنظامی با هتک حرمت علما و مراجع تقلید به مدرسه فیضیه حمله برده و طلاب را مورد ضرب و شتم قرار دادند. همزمان با فاجعه فیضیه قم، عوامل رژیم شاه به مدرسه طالبیه تبریز نیز حمله کرده و چند تن از مردم در این حادثه مجروح و یا شهید شدند. بعد از این فجایع مراجع و علمای نجف نیز در همدردی با مراجع قم اعلامیههایی صادر کردند. یکی از این پیامها اعلامیه بسیار مهم آیتالله سید ابوالقاسم خوئی در پاسخ به نامه برخی علما در اردیبهشت 1342 بود.
اسدالله بادامچیان از مبارزان نهضت اسلامی و یکی از شاهدان عینی ماجرای فیضیه در فروردین 1342 طی گفتگویی با پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی به مشاهدات خود در آن روز اشاره کرده است.
بیش از 60 سال از فاجعه فیضیه در فروردین 1342 میگذرد؛ اما همچنان مانند دیگر وقایع تاریخی مناقشات زیادی پیرامون آن شکل گرفته است. در دوم فروردین 1342 عمال رژیم پهلوی با حمله به مراسم عزاداری شهادت امام صادق(علیهالسلام) که از سوی آیتالله گلپایگانی در مدرسه فیضیه برگزار شده بود؛ دست به هتک حرمت بزرگی زدند. علاوه بر آتش زدن قرآن، ادعیه و عمامه طلاب و اهانت به مرجعیت شیعه این حادثه منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی از طلبهها و مردم شد. ساواک در گزارش خود به کلیه استاسیونهای[ایستگاههای] خارج از کشور در 11 فروردین 1342 علیرغم تحریف ماجرا به کشته شدن یک نفر در این واقعه و همچنین کشته شدن دو نفر در واقعه مدرسه طالبیه تبریز اذعان میکند.
حمله به طلاب را شروع كردند و با چوب و چماق و باتون حملات را گسترش دادند. البته طلاب نيز در مقابل اين موج حمله و خشونت آنها بىتفاوت ننشستند و عكسالعمل نشان دادند و از طبقهى فوقانى با آجر به آنها حمله كردند و اين موجب شد كه در مرحلهى اول اينها مقدارى عقبنشينى كنند؛ اما آنها با يك برنامهى همآهنگ دوباره حمله را آغاز كرده و به سمت طلبهها تيراندازى كردند.
اقدامات مخالفتآمیز چند ماه اخیر آیتالله خمینی و پیشقدمی مشارالیه در مخالفت با عملیات اصلاحی اعلیحضرت همایونی و دولت موجب تمرکز قدرتهای روحانی در اطراف وی گردیده و به خاطر همین مرکزیت، هماکنون حوزههای علمی مذهبی خارج از ایران نیز نامبرده را مشخصترین رکن جامعه روحانیت ایران میشناسند.
نمازمان را تازه خوانده بودیم که صدای تکبیر و شعار جمعیت به گوشمان رسید. خیلی زود متوجه شدیم که این خبر به جلسات شب ما هم رسیده و مردم با هیجان و شور و با تکبیر و همراه با چوب و چماق راه افتاده بودند. شعار «یا مرگ یا خمینی» مردم، فضا را پر کرده بود. مردم آمدند و ما را با سلام و صلوات و تکبیر و شعار، جلوی جمعیت انداختند. پلیس هم در این گونه مواقع دخالت نمیکرد، مخصوصا در آن شرایط که نمیخواستند در حول و حوش ایام عاشورا مسالهای اتفاق بیفتد. به همین دلیل شاید اگر همان موقع هم ما را دستگیر میکردند، نگه نمیداشتند و پس از یک تهدید آزاد میکردند. به هر حال همراه با سیل خروشان جمعیت، به محل جلسات هر شبمان رفتیم.
مرحوم نژادحسینان که به هنگام حمله عمال شاه به مدرسه فیضیه 17 ساله بود، از قضا روز واقعه در قم حضور داشت. وی خاطره آن روز را اینطور به یاد میآورد: «روز وفات امام جعفرصادق(ع) بود که به مدرسة فیضیه حمله کردند. آن روز ما اتفاقاً با برادرانم و آقای رفیقدوست و بچههای مسجد محمدی قم بودیم. ما در مدرسة فیضیه حضور داشتیم که [ماموران شاه] ریختند و زدند و کشتند. این در حقیقت اولین مواجة من با سیاست بود. آن روز منزل امام هم رفتیم و از آن به بعد در فعالیتهای سیاسی حضور داشتم.»
به روايت شاهدان عيني «در آن روز نيروهاي نظامي رژيم به دو دسته تقسيم شده بودند. تعدادي از آنها با لباسهاي نظامي و مسلح به سلاحهاي گرم اطراف فيضيه مستقر شده و موجب رعب و وحشت شركتكنندگان در مراسم به هنگام ورود به مدرسه ميشدند، برخي ديگر از آنان با لباسهاي مبدل و چماقهاي مخفي در ميان جمعيت شركت كننده در مراسم فيضيه پراكنده شده بودند».
اخیرا بعضی از وعاظ مرکز و مجامع مذهبی تهران تراکت و اعلامیههایی تحت عنوان عزای ملی بجای برگزاری مراسم عید باستانی انتشار دادهاند. احتمال دارد در منطقه آن ساواک بعضی از وعاظ در مساجد هنگام وعظ با توجه به اینکه روز جمعه دوم فروردین مصادف با رحلت امام جعفر صادق است مطالبی بر خلاف مصالح کشور ایراد و اذهان عمومی را مشوب سازند...
در پيوند جنبشِ قم، با نام و ياد سرورِ بانوانِ جهان نيز، جاى درنگ و تأمل است. فراموش نكردهايم كه نخستين فريادهاى نهضت، در سوگ آن بانو ـ در سوم جمادى دوم در سال 41ـ طنين افكند!در سال 43، روزى كه نقطه عطفى است در تاريخ جنبش! از ياد نبردهايم كه روزى قم، با نام و ياد فاطمه(س) قيام كرد تا رژيم بداند كه با رحلتِ آيتالله بروجردى، چنان بىلگام نشده است كه عواطفِ دينباوران را ناديده بگيرد! هم اكنون سخن از روزى ديگر است كه در آن نيز، نام و ياد آن بانوى بزرگ، با قيامى گره خورده است كهـ فراتر از رژيم استبدادىِ شاهـ سلطهگرىِ آمريكا را در آماج نشاند!
آیتالله امینی در خاطرات خود میگوید: « نزدیک غروب بود. امام از اتاق بالا به قصد اقامه نماز مغرب و عشا پایین آمد. نماز مغرب و عشا را به امامت ایشان خواندیم، در حالی که احتمال حمله کماندوها وجود داشت. بعد از خاتمه نماز عشا امام به اتاق بالا رفت و برای انبوه حاضران سخنرانی کرد. در حدود بیست دقیقه صحبت کرد. متأسفانه متن کامل سخنرانی را به یاد ندارم، آنچه را به یاد دارم این بود که فرمود: «رژیم رفت، گور خود را کند، حمله به مدرسه فیضیه و مراسم عزاداری حضرت صادق (ع) کار کوچکی نیست، اینها اسباب سقوط خود را فراهم کردند».
خبر یورش ساواک و شهربانی به مدرسه فیضیه در روز دوم فروردین 1342 انعکاس وسیعی داشت و همه را به هیجان آورد. فردای آن روز، شهر مشهد به مدت پنج روز به تعطیلی کشیده شد. جامعه روحانیت مشهد به اعتصاب غذا دست زدند و به منظور اظهار همدردی و پشتیبانی از حوزه قم و فاجعه خونین مدرسه فیضیه ، از اول تا ششم ذیقعده 1382ه.ق از رفتن به مساجد و اقامه نماز جماعت خودداری کردند. مردم طاق نصرتهایی را که برای استقبال از ورود شاه ساخته شده بودند، به آتش کشیدند و مأموران پلیس با تظاهرکنندگان به زد و خورد پرداختند.
در این قسمت از "حافظه ما هویت ما" مرحوم حبیبالله عسگراولادی خاطرات خود از سخنرانی امام خمینی در مدرسه فیضیه و نقش رانندگان در این زمینه را بازگو كرده است.
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پس از حادثه فیضیه ، رژیم پهلوی با برگزاری میتینگ سیاسی در شهر قم و ارائه گزارشهای دروغین سعی در به فراموشی سپردن و تحریف واقعه را داشت. اسناد حاضر گوشهای از گزارشات ساواک در این رابطه را نشان میدهد.
اینها بلند شدند یکدفعه حرکت کردند، زنده باد گویان حمله کردند به مردم. بعداً ما شنیدیم، البته ما با چشم خودمان ندیدیم که اینها پنجه بوکس داشتهاند، با اسلحه سرد به مردم حمله کردند و در این حملهشان خیلیها را به سختی زدند و این مردم هم، مردم بلاد مختلف بودند. عدهای فرار کردند، یک عده ترسیدند، یک عده روی همدیگر ریختند. اصلاً یک عده پامال شدند و یک عده که بچه بودند، صدمه دیدند. بعد مردم فهمیدند اینها جدی میخواهند بزنند، قصد کوبیدن دارند.