نمونه‌هایی از خوش‌خدمتی‌های علم به محمدرضا پهلوی

اسدالله علم یکی نخست‌وزیران رژیم پهلوی بود که در دوران نخست‌وزیری برای اثبات وفاداری‌اش به شاه در 15 خرداد 1342 مردم بی‌گناه را به گلوله بست. طرح لایحه‌انجمن‌های ایالتی و ولایتی، مهره شاه در رفراندوم، مصادره اموال برای خاندان سلطنت، تأسیس سفارت اسرائیل در تهران، سرکوب عشایر و... از دیگر نمونه‌هایی از خوش‌خدمتی‌های علم به محمدرضا پهلوی بود.
دوشنبه ۲۵ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۳:۱۰

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ علم در تاريخ 30 تير 1341 اعضاي کابينه‌ خود را به شاه معرفي نمود«.... در کابينه‌ علم .... جمعي از فراماسون‌‌هاي معروف شرکت داشتند. اين کابينه را آن روزها اهل نظر به سالاد دولتي تشبيه کردند».

در سوم شهريور 1341، يک ماه بعد از نخست‌وزيري اسدالله علم، جانسون، معاون رئيس‌جمهوري آمريکا به تهران سفر کرد. مقصود او از اين سفر آن بود که شاه از ادامه‌ حمايت آمريکا مطمئن شده، اميدوارانه به اجراي برنامه‌‌هاي اصلاحي خود ادامه دهد. علم برای نیز برای اثبات وفاداری‌اش به شاه هرکاری که لازم بود انجام داد.

طرح لایحه‌انجمن‌های ایالتی و ولایتی

علم براي حرکت به سوي اهداف محمدرضا، با مطرح نمودن مسائل تشنج‌برانگيز و يورش بردن به اعتقادات مذهبي مردم، يکي از پرآشوب‌ترين سال‌‌هاي سلطنت محمدرضا را رقم زد. از جمله‌ اين اقدامات، طرح لايحه‌ انجمن‌‌هاي ايالتي و ولايتي بود. مطابق اين طرح، قيد مسلمان بودن از شرايط منتخبان مجلس حذف شده بود و منتخبان مي‌‌توانستند به هر کتاب آسماني سوگند ياد کنند. و زنان نيز مي‌‌توانستند همانند مردان در انتخابات شرکت نمايند.

اين تصويب‌‌نامه، از همان روز انتشار، مخالفت‌‌ شخصيت‌‌ها، احزاب و مردم خصوصا حضرت امام را برانگيخت. حضرت امام نبض مبارزات را در دست گرفت و سرانجام در تاريخ 22 آبان 1341، اسدالله علم طي تلگرافي به مراجع عظام با خواسته‌‌هاي علما موافقت کرد.

مهره شاه در رفراندوم

بعد از کودتاي 28 مرداد که شاه مقبوليت خويش را تا حد زيادي از دست داده بود، اين واقعه براي دومين بار، ضعف دربار را نشان داد. شاه براي کسب وجهه، محبوبيت و مقبوليت، در بين سياسيون و مردم، با اجراي اصلاحات ارضي قصد داشت تا رهبري ملي را در دست گرفته و فضاي مؤيدي را براي خود ايجاد کند. اسدالله علم با درک اين موقعيت از هيچ کوششي براي به ثمر رسيدن اصلاحات ارضي فروگذار نبود.

با مطرح شدن بحث رفراندوم، علم، به عنوان مجري رفورم، از شاه مأموريت گرفت و از طرف دولت 25 ميليون ريال اعتبار به رفراندوم تخصيص داد.

شاه، در 4 بهمن 1341، طي سخناني در شهر قم، مهره بودن اسدالله علم را بر همگان آشکار مي‌‌سازد و مشخص مي‌‌کند که علم، سپر بلاي اوست.

با تلاش‌‌هاي علم براي تثبيت قدرت محمدرضا و تشکيل قدرت ديکتاتورمآبانه‌ او در جريان رفراندوم، شاه مورد تعريف و تمجيد دوستان آمريکايي خود قرار گرفت.

علم، حتي پس از سال‌ها مفتخرانه، در مورد اقدامات خود مي‌‌نگارد :

«من وقتي نخست وزير بودم،[حق]رأي زن‌‌ها را در انجمن‌‌هاي ايالتي و ولايتي اعلام کردم. چه بلايي سر من آوردند، خدا مي‌‌داند، تا بالاخره بعد از يک‌سال پشتيباني محکم شاه، اجامر و اوباش را سر جاي خود نشاندم و آخوندها را گرفتم و تبعيد کردم. بعضي از اجامر هم اعدام شدند».

کشتار مردم در 15 خرداد

15 خرداد، از خونين‌‌ترين روزهايي است که تاريخ انقلاب ايران به خود ديده است؛ کشتار وحشيانه‌ مردم، آن هم نه توسط بيگانگان، بلکه توسط شاه که داعيه‌‌دار حرکتي مردمي بود! اين صحنه‌‌گرداني کار کسي نبود جز اسدالله علم. به اعتراف افرادي چون فرح، اگر نبود خدعه‌‌ها و خشونتي که علم در اين روز به کار بست، در قيام 15 خرداد حاکميت رژيم به پايان مي‌‌رسيد.

علم، روز 15 خرداد، به شاه گفته بود: « ...بايد بزنيم» و در برابر سؤال شاه، که چگونه بايد زد، جواب داده بود: « ...يعني با گلوله بزنيم اگر موفق شديم چه بهتر، اگر ‌‌نه مرا مسئول معرفي کنيد».

در کتاب يادداشت‌‌هاي علم مي‌خوانيم:«...هنگامي که در بامداد 15 خرداد 1342 (5 ژوئن 1963)، تظاهرات در اطراف تهران آغاز شد، علم آمادگي کامل داشت و به رئيس شهرباني وقت، سپهبد نصيري، تلفني دستور تيراندازي داد».

فرح پهلوي، در رابطه با اقدامات علم در 15 خرداد، گفته است :

«...علم آدم بسيار مقتدر و خشن، و بايد بگويم، انسان بي‌‌رحمي بود ...تاريخ‌نويسان به صورت مذاکرات هيئت دولت در آن روزها مراجعه کنند که به نظر من يک سند فوق‌‌العاده درخشاني است... حتي خود محمدرضا، در رابطه با آن روز 15 خرداد، از اعمال خشونت مي‌‌ترسيد اما علم دستور داد، تظاهرات، به هر قيمتي شکسته شود و متجاسرين سرکوب گردند».

علم در يادداشت‌‌هاي خود در سال 1348 با يادآوري آن زمان، در حالي که قصد دارد جنايت را منطقي ]!![ نشان دهد، مي‌‌نويسد:

«...تصميمي که من در پانزده خرداد گرفتم، هنگامي که نخست‌وزير بودم، آن وقت هم بيش از 90 نفر کشته نشدند]!![ ولي اگر بيشتر [هم] مي‌‌شدند، صحبت از وجود و عدم وجود کشور بود، من تصميم خودم را گرفته بودم».

مصادره اموال برای خاندان سلطنت

مصادره اموال برای دربار از دیگر خوش خدمتی‌های اسدالله علم برای شاه بود. نویسنده کتاب « از سيد ضياء تا بختيار » در این مورد می‌گوید:

« ... او تا توانست زمين‌‌هاي خاندان پهلوي را، پيش از آنکه نوبت اصلاحات ارضي به آنها برسد، توسط دولت خريداري کرده و تنها 90 ميليون ريال به مادر شاه داد تا پالايشگاه تهران را در املاک تاج‌الملوک بسازد، پيش از آن که قانون ملي کردن جنگل‌‌ها به اجرا درآيد. علم، به عنوان مشارکت با بنياد پهلوي، جنگل‌‌هاي شاه را در مازندران و گيلان به افراد و شرکت‌‌ها واگذار کرد. در اين اراضي، سرمايه‌داران داخلي و خارجي با استفاده از تسهيلات اعتباري و خدماتي، مشغول هتل‌‌سازي و شهرک‌‌سازي شدند و صدها شهرک، که در سال‌‌هاي بعد، در کرانه‌ درياي خزر روييد، سود کلاني به جيب شرکت‌‌ها و مؤسسات تجاري شاه ريخت».

نويسنده‌ کتاب «از سيد ضياء تا بختيار» در رابطه با این خوش خدمتی‌های علم به شاه می‌گوید:

«اگر حاجبان و دربانان دوره‌ي قاجار، با گرفتن چند سکه، افراد را به حضور شاه راه مي‌‌دادند، علم، در مواقع حساس، قيمت شرفيابي به حضور شاهنشاه را به ميليون رسانده بود. علم، اقبال، شريف امامي و زاهدي، همان حاجب و معير و خوانسار و امين حضور بودند که ناصرالدين شاه را دوره مي‌‌کردند».

تأسیس سفارت اسرائیل در تهران

خدمات منحصر به فرد علم به اينجا ختم نشد. وي براي ارائه‌ خوش‌خدمتي به شاه و اربابان غربي خود، دست به اقداماتي زد که خيانتي بود عليه مسلمانان ايران و جهان!

علم به طور مخفيانه سفارت اسرائيل را در تهران تأسيس کرد و خانه‌ سابق قوام‌السلطنه را به فعاليت‌‌هاي آزاد تجاري و سياسي ديپلمات‌‌هاي اسرائيلي اختصاص داد. تهران، تا 15 سال بعد، تنها پايتخت يک کشور مسلمان بود که اسرائيل در آن سفارتخانه داشت. علم رابطه‌ محدود ايران با اسرائيل را که قبلاً در حد اعزام کارشناس براي سازمان امنيت بود، به رابطه‌‌اي گسترده در سطوح مختلف کشاورزي، تجاري و غارت اموال باستاني ايران مبدل ساخت.

سرکوب عشایر

از ديگر اقدامات خشونت‌بار علم، در طول نخست‌وزيري‌‌اش، سرکوب قيام عشاير جنوب بود که قبل از 15 خرداد رخ داد. مخالفت دولت با کوچ آزادانه، سربازگيري و خلع سلاح عشاير بود که آنها را به رويارويي با حکومت تحريک نمود. بهمن قشقايي، با تمايلات مصدقي و متأثر از حزب توده، با تشکيل گروه‌‌هاي عشايري، به جنگ و گريز با حکومت پرداخت. اسدالله علم با گروگان گرفتن مادر و خواهر بهمن، وي را مجبور به تسليم کرد و به دنبال وي 7 تن از سران عشاير با خدعه و ناجوانمردي، دستگير و به اعدام محکوم شدند. بدين ترتيب، علم، اين غائله را هم پايان بخشيد.

تشکیل مجلس دلخواه شاه

اسدالله علم، براي رساندن حکومت به وضعيت دلخواه شاه، مأمور شد ترکيب مجلس را طوري تعيين نمايد که نمايندگان، بدون هيچ شرط و سخني، تنها مجري اوامر ملوکانه باشند. جهت هموار شدن اين مسير، به دستور شخص شاه، کميسيوني سه نفره مرکب از علم (نخست وزير)، حسنعلي منصور و ارتشبد حسين فردوست (رئيس سازمان بازرسي شاهنشاهي و رئيس دفتر ويژه‌ي شاه)، براي بررسي صلاحيت کانديداها و انتخاب نهايي آنان تشكيل شد.

حسين فردوست در کتاب خود مي‌‌نويسد:

«در دوران قدرت علم، که در واقع مهم‌ترين سال‌هاي سلطنت محمدرضا است، نماينده‌‌هاي مجلس با نظر او تعيين مي‌‌شدند. در زمان نخست‌وزيري اسدالله علم، محمدرضا دستور داد که با علم و منصور يک کميسيون سه نفره براي انتخابات نمايندگان مجلس تشکيل دهم ... هر روز، منصور با يک کيف پر از اسامي به آنجا مي‌‌آمد. منصور اسامي افراد مدنظر را مي‌‌خواند و علم، هر که را که مي‌‌خواست تأييد مي‌‌کرد و هر که را که نمي‌‌خواست، دستور حذف مي‌‌داد. منصور [نيز] با جمله‌ «اطاعت مي‌‌شود» با احترام حذف مي‌‌کرد. سپس علم افراد مورد نظر خود را مي‌‌داد و همه بدون استثناء وارد ليست مي‌‌شدند.... پس از پايان کار و تصويب علم، ترتيب انتخاب اين افراد داده شد و فقط افرادي که در اين کميسيون تصويب شده بودند، سر از صندوق آرا درآوردند و لاغير. در تمام دوران قدرت علم، وضع انتخابات مجلس همين بود و[حتي] در زمان هويدا نيز حرف آخر را هميشه علم مي‌‌زد».

منبع: خانه‌زاد شاه(زندگی و فعالیت های امیراسدالله علم)؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی


این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات