برگی از خاطرات اسدالله علم

واکنش شاه به اعتراضات دانشجویی: اگر در دانشگاه اتفاقی افتاد که بوی سیاسی بدهد، آنجا را اِشغال می‌کنیم

در پاورقی این قسمت از خاطرات علم درباره رخدادهای دانشگاه در آذر 49 آمده است: دو شعار بیش از همه رایج بود، یکی «مرگ بر این نظام آموزشی»؛ و دیگری که سخت بوی سیاسی داشت بخشی از شعری بود از امیرهوشنگ شفا: «من اگر بنشینم تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟ من اگر برخیزم، تو اگر برخیزی، همه برمی‌خیزند».
شنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۱ - ۰۹:۳۱

پایگاه ‌اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ دانشجویان یکی از مهم‌ترین اقشار جامعه هستند که همواره تحرکات سیاسی و اجتماعی با نام آن‌ها گره خورده است. نماد بارز این حرکت‌ها نیز در 16 آذر ماه به مناسبت روز دانشجو به منصه ظهور می‌رسد.
16 آذر 1332 دانشجویان دانشگاه تهران در آستانه دیدار نیکسون معاون رئیس‌جمهور امریکا با محمدرضا پهلوی در اجتماعاتی به دخالت‌های امریکا و انگلیس در ایران اعتراض کردند. ورود مسلحانه قوای نظامی رژیم پهلوی به دانشگاه منجر به شهادت سه تن از دانشجویان شد. از این رو آذر ماه دانشجو و دانشگاه رنگ و بوی دیگری به خود می‌گرفت. 


اسدالله علم وزیر دربار و از نزدیکان محمدرضا پهلوی در خاطرات خود از آذر ماه 1349 می‌نویسد:
دانشگاه‌های کشور شلوغ شده است. خاطر شاه از این که چرا [دانشجویان] درک موقعیت ممتاز امروز کشور را نمی‌کنند، بسیار آزرده است. من به شاه عرض کردم قرولند[غرولند] کردن حق مسلم مردم است. فرمودند صحیح است، ولی این قرولند[غرولند] نیست، این خیانت به کشور است. 


در این چند روزه که شعارهای عجیب بر علیه انقلاب شاه و مردم می‌دادند که انقلاب سفید قلابی است. انقلاب باید خونین و سرخ باشد.
باری شاهنشاه دستور دادند، دانشگاه تهران بسته شد و ضمنا تمام بند و بست‌های خارجی که وسیله بختیار شده بود و تمام جزئیات عملیات او از رادیو و تلویزیون پخش گردید و ارتباط این حرکات دانشجویان با تحریکات بعثی‌های عراق برملا شد. فوق‌العاده موثر بود و در مردم تأثیر عمیق گذاشت...

 

 

در پاورقی این قسمت از خاطرات علم درباره رخدادهای دانشگاه در آذر 49 آمده است: دو شعار بیش از همه رایج بود، یکی «مرگ بر این نظام آموزشی»؛ و دیگری که سخت بوی سیاسی داشت بخشی از شعری بود از امیرهوشنگ شفا: «من اگر بنشینم تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟ من اگر برخیزم، تو اگر برخیزی، همه برمی‌خیزند».

 

علم در ادامه خاطره‌نویسی خود در 12 دی ماه 1349 روایت قابل تأملی از واکنش شاه به درخواست رئیس دانشگاه تهران مبنی بر بازگشایی دانشگاه دارد. او می‌نویسد: صبح شرفیاب شدم ... یکی دو مطلب راجع به دانشگاه عرض کردم که عالیخانی رئیس دانشگاه استدعا دارد دانشکده فنی را باز کند. ولی به او گفته‌اند که امر مبارک این است باز نکند، در صورتی که دانشجویان استدعای باز شدن دانشگاه را دارند و می‌خواهند خودشان دسته تشکیل بدهند که بر علیه اخلالگران مبارزه کنند. فرمودند مانع ندارد، بکند ولی اگر در دانشگاه مخصوصاً در [پردیس] (campus) شاهرضا اتفاقی افتاد که بوی سیاسی بدهد، آنجا را اشغال می‌کنیم. این مطلب را به رئیس دانشگاه بگو. بعد هم به خود رئیس دانشکده فنی و رئیس دانشکده علوم ظنین هستیم. 
به من فرمودند تمام این اتفاقات را توده‌ای‌های چینی به وجود آوردند. دسته‌های مختلفی در شهر تهران هستند که هیچ ارتباطی هم با هم ندارند و مستقلاً عمل می‌کرده‌اند. عرض کردم پس این بیچاره روسای دانشگاه‌های مشهد و شیراز و اصفهان و خوزستان و تبریز و دانشگاه آریامهر و ملی می‌گفتند یک اشخاصی آمدند و دانشگاه را به هم ریختند که نه ساواک شناخت و نه ما ... راست می‌گفتند. فرمودند همین‌طور است.

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات