حزب ایران، به عنوان حزبی ملیگرا با تمایلات سوسیالیستی معتدل در 15 اردیبهشت 1323 تاسیس شد. این نوشتار با توجه به نقش تاثیرگذار این حزب در رویدادهای دهۀ 1320 و تشکیل جبهه ملی ایران در 1328 به بررسی روند تاسیس، مرام و تشکیلات و کارنامۀ آن تا مشارکت در دولت دکتر محمد مصدق پرداخته است.
اللهیار صالح، سیاستمدار دورۀ پهلوی، از رهبران حزب ایران و جبهه ملی ایران در 12 فروردین 1360ش درگذشت. به این مناسبت نگاهی به کارنامه او، بویژه فعالیتهایش در سالهای پایانی حکومت پهلوی و همزمان با فضای باز سیاسی داشتهایم.
کد خبر: ۸۸۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۲
به مناسبت سالگرد درگذشت دکتر محمد مصدق؛ دستورالعمل شهربانی و ساواک برای تشییع وی + سند
محمد مصدق پس از کودتای 28 مرداد 1332 از سمت نخستوزیری برکنار و پس از محاکمه در دادگاه نظامی به سه سال حبس محکوم شد. مصدق با تبعید به قلعۀ احمدآباد تا پایان عمر در آنجا محصور بود و در 14 اسفند 1345 براثر سرطان در 84 سالگی درگذشت ودر ملک شخصی خودش در احمدآباد دفن شد. نظارت ساواک و شهربانی رژیم پهلوی بر وضعیت مصدق نه تنها تا آخرین روزهای عمر او ادامه داشت بلکه برگزاری مراسم دفن و سالگرد وی نیز با کنترل و مراقبت همراه بود.
ساواک، در تمام سالهای فعالیتش نظارتی دقیق بر هرگونه تجمعات مخالفین در داخل و خارج کشور داشت. یکی از گزارشات موجود در آرشیو «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» گزارشی است از شب یلدای مخالفین سیاسی رژیم پهلوی در نیویورک که در خانه ایران برگزار شده بود. خانه ایران، پاتوقی برای مخالفین شاه بود و طیفهای مختلفی در آن حضور مییافتند، از مصدقیها گرفته تا تودهایها. اگرچه در این جلسات و محافل، اختلافات میان این طیفها کاملا مشهود بود، ولی عاقلترها و باتجربهترها همواره بر «اتحاد» تاکید میکردند و معتقد بودند که با اتحاد میشود درخت موریانه خورده رژیم را از زمین کند و هرگونه نفاقی، چوببستی برای این درخت موریانه خورده است.
اعضای جبهه ملی ، از جمله مهمترین مخالفان تسخیر بودند. علیاصغر حاج سیدجوادی، فعال سیاسی عضو جبهه ملی پس از تسخیر لانه جاسوسی و استعفای دولت موقت، به منتقد نظام اسلامی تبدیل شد و به خصوص مخالفت شدید خود را با این اقدام دانشجویان پیرو خط امام در نامهای سرگشاده خطاب به ملت ایران ابراز کرده است و این حرکت دانشجویان مسلمان را حرکتی ضدانقلابی و در حمایت از امپریالیسم آمریکا عنوان کرد. تصویر متن نامه او برای نخستینبار منتشر میشود.
کد خبر: ۸۵۵۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۱۴
نامه روشنفکران ایرانی که برای اولین بار منتشر میشود
در ۲۰ اسفند ۱۳۵۶ گروه بزرگی از چریکهای فلسطینی در عملیاتی در شمال تلآویو، ۴۶ سرباز اسرائیلی را کشتند و ۸۴ نفر را مجروح کردند. چریکها تا قلب اسرائیل پیش رفتند و ۱۰۰ نفر گروگان گرفتند. اسرائیل سریع دست به انتقام زد؛ بزرگترین حمله دریایی، زمینی و هوایی اسرائیل به لبنان از سحرگاه ۲۴ اسفند آغاز شد و کلیه اردوگاههای فلسطینی در جنوب لبنان به تصرف اسرائیل درآمد و روز بعد اعلام شد اسرائیل سراسر جنوب لبنان را اشغال کرده است. در چنین احوالی، چند نفر از فعالان ملی و روشنفکران و روزنامهنگاران ایرانی در نامهای به دبیرکل سازمان ملل خواستار اخراج فوری و بدون شرط ارتش اسرائیل از لبنان و مجازات اسرائیل به علت تجاوز و کشتار مردم بیگناه شدند.
این اشتباه بزرگ مصدق بود كه آقاى كاشانى را از صحنه خارج كرد، به همین خاطر دیگر نه مردم در صحنه بودند و نه دین. تنها عدهای ملیگرا بودند که 24 ساعت هم نتوانستند دوام بیاورند و شكست خوردند.
در بخشی از این گزارش آمده: « مهندس بازرگان میگفت: ما هرگز برنامهاى براى تضعیف مقام سلطنت نداریم و با تودهایها همهمکارى نخواهیم نمود و میخواهیم فقط از آزادى در ایران دفاع کنیم...».
جریانهای التقاطی به جریانات 1- اسلام ومارکسیست 2- اسلام و لیبرالیست 3- اسلام و ملی گرایی 4- اسلام و جمعی از گرایشات، تقسیم می شوند.
نمونه بارز اسلام و مارکسیست، سازمان مجاهدین خلق است. حزب کارگزاران نمونهای از التقاط اسلام و لیبرالیسم است. آقای مرعشی سخنگوی حزب، این قضیه را کاملا پذیرفته و رسما هم اعلام کرده که مبانی فکریشان را از اسلام و لیبرالیسم گرفتهاند؛ این را در اساسانامهشان هم آوردهاند. برای تفکر التقاطی اسلام و ملیگرایی میتوان به نهضت آزادی اشاره کرد. آقای بازرگان و شاگردان دکتر مصدق این تفکر را پایهگذاری کردند. تفکر اصلاح طلبی در ایران نیز نوعی تفکر التقاطی اسلام و ملی گرایی و لیبرالسم میباشد.
روز 21 آبان 1328 « جبهه ملی ایران» رسما موجودیت خود را اعلام کرد. روند تشكيل و انحلال جبهه ملّى در تاريخ ايران، يكى از مهمترين مسائل سياسى عصر حاضر است كه تبعات گوناگونى را در مسير آينده حوادث كشور به دنبال داشت. این جبهه که با اهداف خاصی پدیدار شد، در ادامه مسیر خود متحمل اشتباهاتی شد که در نهایت خسارت های بزرگی را موجب گردید.
کودتای 28 مرداد 1332 از وقایع مهم تاریخ معاصر ایران است که تغییرات بنیادینی در جامعه ایران رقم زد. این رخداد سیاسی پیامدهای متعددی به دنبال داشت که شاید مهمترین آن پیامدها تثبیت سلطنت محمدرضا پهلوی و ملی زدایی از نفت ایران بود. واقعیت این است که فرصت سوزی مصدق و دیگر اعضای جبهه ملی در آن بزنگاه تاریخی، شکستی سهمگین برای ملت ایران به ارمغان آورد و این شکست برای همیشه در حافظه تاریخی ایرانیان حک شد. یک ماه بعد از کودتا، حسین فاطمی در یادداشتهای دوران اختفای خود، جبهه ملی را مقصر اصلی این «خرابی و سقوط » دانست. بعد از کودتای 28 مرداد، جبهه ملی که به اعتراف فاطمی عامل اصلی این شکست بود، به انزوا رفت و محمد مصدق در احمدآباد خانه نشین شد.
شهید کچوئی درباره نحوه آشنای با شهید بخارائی میگوید: «یکی از افراد مذهبی که آن زمانها در مغازه ما میآمدند محمد بخارایی بود. من میدیدم که هرموقع بخارایی به مغازه ما میآمد آقایان ملیگراها دورهاش میکردند و از او سؤالاتی میپرسیدند. جوابهایی که ایشان میداد بیشتر با قرآن و حدیث بود و با آن روحیه مذهبی که من داشتم جذب او میشدم...»
در سالهای آغازین دهه چهل، شاه به امید اجرای اصلاحات ارضی و خلع سلاح رقبای خود، از فشار سیاسی کاست و فضای سیاسی کشور را باز کرد. بازرگان و همفکران او از این فرصت استفاده کردند و با بهرهگیری از تجربه فعالیت در نهضت مقاومت ملی، تصمیم گرفتند گروه سیاسی دیگری را بهوجود آورند که هویت مذهبی – اجتماعی داشته باشد و بر ضرورت حکومت دمکراتیک تاکید ورزد. از این روی نهضت آزادی ایران را در بیست و پنجم اردیبهشت ماه 1340 بنیان نهادند.
عملکرد جبهه ملي ایران نشان میدهد که این جریان در مدت حدود 32 سال فعاليت پراکنده خود در ايران (آبان 1328 تا خرداد 1360) و حتي بعد از اين تاريخ در خارج از کشور با شکستها و ناکاميهاي بسياري مواجه بوده است. فقدان برنامه منسجم، فقدان پایگاه اجتماعی، ضعف ایدئولوژیک، فقدان رهبری جریانساز و کاریزماتیک، اعتماد بیش از اندازه به غرب و وابستگی برخی اعضاء به خارج، از جمله علل ناکارآمدی جبهه ملی است که مجموع این دلایل سبب شد جریان مليگرايي عملکرد شايان توجهي از خود بروز ندهد. طی دهههای بعد نیز عدم جذب نيروهاي جوان و بالا رفتن سن فعالان سالهاي 1332 منجر به حذف تدريجي آنان از دایره سیاسی گرديد. مليگراها پس از دوم خرداد 1376 در قالب نيروهاي ملي و مليـ مذهبي به فعاليتهايي دست زدند، اما اين دوران هم دوام زيادي نيافت و آنان دوباره به انزواي سياسي روي آورده و از صحنه سياسي ايران حذف شدند.
امیرعبدالله کرباسچیان میگوید: رزمآرا با تحقیر ملت ایران در مجلس که گفت «ملت ایران لیاقت ساختن لولهنگ را هم ندارد» حکم اعدامش را خودش امضاء کرد. تصمیم قتل رزم آرا با حضور اکثریت اعضای جبهه ملی گرفته شد.
شهید مطهری بر مبنای اعتقادی که داشت ملیگرایی را نوعی انحراف میدانست و لذا با آن هدفی که جریانات سیاسی و گروههای ملیگرایی دنبال میکردند مخالفت میکرد. البته جریانهای ملیگرا هم دل خوش از وی نداشتند. "حجتالاسلام محلاتی" در اینباره میگوید:اصولا شهید مطهری اعتقاد داشت که ملیگرایی نوعی انحراف است. ملیگرایان نیز با ایشان موافق نبودند. در یکی از سالهای قبل از انقلاب در جشن نیمه شعبان که در خیابان ولی عصر (عج) برگزار شد، ما استاد مطهری را به عنوان گوینده آن جشن معرفی کردیم اما آنها [ملیگراها] سخت پافشاری میکردند و میگفتند مطهری نباید صحبت کند و به همین دلیل کس دیگری را که مطابق میلشان بود انتخاب کردند. مرزبندی شهید مطهری با جریانهای ملیگرا تا حدی بود که وی پیشنهاد مهدی بازرگان مبنی بر عضویت رسمی در نهضت آزادی را هم نپذیرفته بود.
در تاریخ سیاسی ایران، چند رفراندوم برگزار شده است که دو مورد مربوط به قبل از انقلاب است و بعد از انقلاب هم در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، مردم برای تائید جمهوری اسلامی، به پای صندوق های رای رفتند اما ماهیت این رفراندومها با یکدیگر متمایز میباشد. هر چند رفراندوم یکی از مولفهها و اصول نظام دموکراسی است اما استفاده ابزاری از آن در حیات سیاسی دولتها به وفور مشاهده میشود که در قبل از انقلاب، عملکرد رفراندوم انحلال مجلس و رفراندوم انقلاب سفید در این زمینه ارزیابی میشوند اما مراجعه اصولی و حقیقی به آراء مردم در تعیین سرنوشت بعد از پیروزی انقلاب، یکی از پایههای مردم سالاری دینی بود که توانست اقتدار و مشروعیت نظام را بیفزاید.