برشی از خاطرات آیت‌الله ری‌شهری

چرایی مخالفت امام خمینی با قائم‌مقامیِ آیت‌الله منتظری/ چرا امام نظر مخالف خود را به خبرگان اعلام نکرد؟

آیت‌الله ری‌شهری می‌گوید: نظر امام‌ پیش‌ از تصمیم‌ مجلس‌ خبرگان‌ نسبت‌ به‌ رهبری‌ آقای‌ منتظری‌ منفی‌ بود. ایشان‌ ضمن‌ نامه‌ی‌ 68/1/6 خطاب‌ به‌ آقای‌ منتظری‌ می‌فرمایند:«والله قسم‌ من‌ از ابتدا با انتخاب‌ شما مخالف‌ بودم‌ ولی‌ در آن‌ وقت‌ شما را ساده‌لوح‌ می‌دانستم‌ که‌ مدیر و مدبر نبودید...»
پنجشنبه ۰۵ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۰:۴۷

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ پاسخِ نخستین‌ پرسش‌ در مورد قائم‌مقامی‌ آقای‌ منتظری‌ که‌ آیا امام‌ با این‌ موضوع‌ موافق‌ بود یا نه‌؟ این‌ است‌ که‌ دیدگاه‌ امام‌ در این‌‌باره‌، پیش‌ از تصمیم‌ مجلس‌ خبرگان‌، و موضع‌ امام‌ پس‌ از تصمیم‌ خبرگان‌، باید جداگانه‌ مورد بررسی‌ قرار گیرد.

در ادامه با گریزی به جلد چهارم کتاب خاطرات آیت‌الله محمدی ری‌شهری که تحت عنوان «خاطره‌ها (بررسی برهه‌ای حساس از تاریخ رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران)» توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است به دیدگاه امام در رابطه با آقای منتظری پرداخته شده است.


مخالفت‌ ابتدایی‌ امام‌ با رهبری‌ آقای‌ منتظری‌

آیت‌الله ری‌شهری می‌گوید: نظر امام‌ پیش‌ از تصمیم‌ مجلس‌ خبرگان‌ نسبت‌ به‌ رهبری‌ آقای‌ منتظری‌ منفی‌ بود. ایشان‌ ضمن‌ نامه‌ی‌ 68/1/6  خطاب‌ به‌ آقای‌ منتظری‌ می‌فرمایند:«والله قسم‌ من‌ از ابتدا با انتخاب‌ شما مخالف‌ بودم‌ ولی‌ در آن‌ وقت‌ شما را ساده‌لوح‌ می‌دانستم‌ که‌ مدیر و مدبر نبودید...»

اما اینکه‌ امام‌ نظر خود را به‌ خبرگان‌ منتقل‌ کرد یا نه‌، داستانی‌ شنیدنی‌ دارد که‌ باید از زبان‌ آیت‌الله محمّدی‌ گیلانی که‌ عضو خبرگان‌ بوده‌ و اکنون‌ نیز همچنان‌ عضو مجلس‌ خبرگان‌ است‌، شنید. گفتنی‌ است‌ که‌ ایشان‌ در ملاقاتی‌ با امام‌ قبل‌ از تصمیم‌ خبرگان‌ در مورد قائم‌ مقامی‌ آقای‌ منتظری‌ از دیدگاه‌ امام‌ در این‌باره‌ مطلّع‌ شده‌ است‌.


نظر امام‌ یک‌ روز قبل‌ از تصمیم‌ خبرگان‌

آیت‌الله محمدی‌ گیلانی‌ در تاریخ 1379/9/6‌ به‌ مناسبت‌ شهادت‌ حضرت‌ امام‌ کاظم‌(ع) در منزل‌ آقای‌ علی‌ رازینی‌ ضمن‌ سخنرانی‌ گفت‌: «یک‌ روز قبل‌ از مطرح‌ شدن‌ قائم‌ مقامی‌ آقای‌ منتظری‌ در مجلس‌ خبرگان‌ (1364/4/25)، من‌ ضمن‌ تماس‌ با دفتر امام‌ کتباً (از طریق‌ آقای‌ توسلی‌ و آقای‌ رسولی‌) از ایشان‌ درخواست‌ ملاقات‌ کردم‌. در آن‌ موقع‌ اعلام‌ شده‌ بود که‌ امام‌ تا پانزده‌ روز ملاقات‌ ندارند. من‌ در تکه‌ کاغذی‌ نوشتم‌ مطلبی‌ واجب‌ و ضروری‌ است‌، احساس‌ وجوب‌ کردم‌ به‌ عرض‌ مبارک‌ برسانم‌. امام‌ اجازه‌ دادند خدمت‌شان‌ رسیدم‌.

امام‌ گله‌های‌ سوزانی‌ از آقای‌ منتظری‌ را آغاز کرد که‌ کجا چه‌ کرده‌ و کجا چه‌...! و اضافه‌ فرمود: احمد هم‌ از او دفاع‌ می‌کند! از منزل‌ سید مهدی‌ هاشمی‌، دست‌نویس‌های‌ او را آورده‌اند. من‌ دیدم‌ نامه‌های‌ آقای‌ منتظری‌ از نوشته‌های‌ مهدی‌ هاشمی‌ الهام‌ گرفته‌!

گفتم‌: «فردا قرار است‌ موضوع‌ قائم‌ مقامی‌ آقای‌ منتظری‌ در مجلس‌ خبرگان‌ مطرح‌ شود، خواستم‌ به‌ عرضتان‌ برسانم‌ به‌ آقای‌ هاشمی‌ بگویید مطرح‌ نشود. من‌ به‌ آقای‌ منتظری‌ ارادت‌ دارم‌؛ خدمت‌شان‌ درس‌ خوانده‌ام‌؛ ایشان‌ را عابد و زاهد می‌دانم‌؛ ولی‌ این‌ خصوصیات‌، کافی‌ نیست‌. او از عهده‌ی‌ این‌ کار برنمی‌آید...».

امام‌ گله‌های‌ سوزانی‌ از آقای‌ منتظری‌ را آغاز کرد که‌ کجا چه‌ کرده‌ و کجا چه‌...! و اضافه‌ فرمود: «احمد هم‌ از او دفاع‌ می‌کند! از منزل‌ سید مهدی‌ هاشمی‌، دست‌نویس‌های‌ او را آورده‌اند. من‌ دیدم‌ نامه‌های‌ آقای‌ منتظری‌ از نوشته‌های‌ مهدی‌ هاشمی‌ الهام‌ گرفته‌! این‌ را من‌ برای‌ ایشان‌ نوشتم‌»!

سخن‌ امام‌ که‌ به‌ این‌جا رسید، من‌ گفتم‌: «آقای‌ منتظری‌ عین‌ نامه‌ی‌ شما را آورد و در جلسه‌ خواند و با خنده‌ گفت‌: امام‌ خیال‌ کرده‌ که‌ آنچه‌ من‌ برایش‌ می‌نویسم‌، الهام‌ از سید مهدی‌ می‌گیرم‌!

امام‌ فرمود: «نامه‌ی‌ مرا آورد در جلسه‌ خواند؟!»

گفتم‌: «بله‌! آقای‌ سید عباس‌ خاتم‌ و سید جعفر کریمی‌ و چند نفر دیگر هم‌ بودند».

امام‌ فرمود: «او این‌ طور است‌»!

عرض‌ کردم‌: «بفرمایید که‌ فردا ایشان‌ به‌ عنوان‌ قائم‌ مقام‌ رهبری‌ مطرح‌ نشود».

امام‌ قدری‌ فکر کرد و فرمود: « احمد نیست‌، می‌شود شما زحمت‌ بکشید و به‌ آقای‌ هاشمی‌ بگویید بعد از ظهر من‌ ایشان‌ را ببینم‌؟»

عرض‌ کردم‌: «بله‌، اما به‌ آقای‌ هاشمی‌ نفرمایید که‌ من‌ آمدم‌ [و این‌ جریان‌ را خدمت‌ شما گفتم‌.] به‌ هیچ‌ کس‌ نگویید. می‌ترسم‌ مرا هم‌ شمس‌آبادی‌ کنند یا مثل‌ شیخ‌ قنبر در چاه‌ بیندازند»!

این‌ را که‌ گفتم‌، امام‌ ـ اعلی‌ الله مقامه‌ ـ سه‌ بار خندید و فرمود: «خاطرت‌ جمع‌ باشد».

از دفتر امام‌، حرکت‌ کردم‌ و آمدم‌ شورای‌ نگهبان‌. جلسه‌ تمام‌ شده‌ بود و بعد رفتم‌ خدمت‌ آقای‌ هاشمی‌ و گفتم‌ صبح‌، خدمت‌ امام‌ رسیدم‌. کاری‌ داشتم‌. فرمودند به‌ آقای‌ هاشمی‌ بگویید که‌ من‌ ایشان‌ را ببینم‌...

شب‌، بعد از نماز مغرب‌ و عشا، خانم‌ حاج‌ احمد آقا زنگ‌ زد که‌ حاج‌ آقا! امام‌ فرمودند: آنچه‌ امروز ما صحبت‌ کردیم‌، مبادا از شما تجاوز کند. گفتم‌: «همین‌ طور است‌».

از آنجا که امام آقای منتظری‌ را ساده‌لوح‌ و فاقد مدیریت‌ و تدبیر می‌دانست‌، با اصرار مدیران‌ ارشد کشور به‌ این‌ جمع‌بندی‌ رسید که‌ همراهی‌ و همکاری‌ آنان‌ با وی‌، خلا بی‌تدبیری‌ و سادگی‌ او را پر خواهد کرد

فردای‌ آن‌ روز، آقای‌ هاشمی‌ موضوع‌ قائم‌ مقامی‌ آقای‌ منتظری‌ را در مجلس‌ خبرگان‌ مطرح‌ کرد. آقای‌ محمدی‌ گیلانی‌ اضافه‌ کرد که‌: پس‌ از این‌ ماجرا، روزی‌ آقای‌ هاشمی‌ در حضور جمعی‌ گفت‌: من‌ بعد از ظهر رفتم‌ خدمت‌ امام‌. امام‌ فرمودند: «موضوع‌ قائم‌ مقامی‌ آقای‌ منتظری‌ را فردا مطرح‌ نکن‌».گفتم‌: «چرا؟ ما در اجلاسیه‌ی‌ قبل‌، به‌ آقایان‌ گفته‌ایم‌ که‌ ایشان‌ را به‌ عنوان‌ قائم‌ مقام‌، مطرح‌ کنیم‌». فرمود: نه‌! یکی‌ از دوستان‌ آمده‌ و چنین‌ گفته‌... گفتم‌: ما اعلام‌ کرده‌ایم‌. نمی‌شود...


چرا امام‌ نظر خود را اعلام‌ نکرد؟

تأمل‌ در آنچه‌ از آقای‌ محمدی‌ گیلانی‌ نقل‌ کردیم نشان‌ می‌دهد که‌ امام‌ در مورد طرح‌ قائم‌ مقامی‌ آقای‌ منتظری‌ در مجلس‌ خبرگان‌، در مقابل‌ کاری‌ انجام‌ شده‌ قرار گرفته‌ بود؛ اما به‌ هر حال‌، جای‌ این‌ پرسش‌ باقی‌ است‌ که‌ با آن‌ قاطعیتی‌ که‌ از امام‌ سراغ‌ داریم‌، اگر واقعاً با این‌ امر مخالف‌ بود، چرا نظر خود را به‌ خبرگان‌ اعلام‌ نکرد؟بی‌تردید، اگر خبرگان‌ نظر امام‌ را می‌دانستند، آقای‌ منتظری‌ را به‌ عنوان‌ جانشین‌ او تعیین‌ نمی‌کردند.

آقای‌ منتظری‌ عدم‌ مخالفت‌ امام‌ با قائم‌ مقامی‌ وی‌ را دلیل‌ موافقت‌ ایشان‌ می‌داند و در پاسخ‌ به‌ این‌ سؤال‌ که‌: «آن‌ وقت‌، احساس‌ شد که‌ حضرت‌ امام‌ هم‌ مخالفتی‌ دارند؟» می‌گوید: «من‌ نمی‌دانم‌. اگر ایشان‌ در آن‌ وقت‌، مخالف‌ بودند، لازم‌ بود همان‌ وقت‌، ولو با کنایه‌ یا پیغام‌ به‌ من‌ یا دیگری‌ و یا به‌ خبرگان‌ می‌فرمودند؛ زیرا مصلحت‌ نظام‌ از همه‌ چیز مهم‌تر بود...»

پاسخ‌ این‌ سؤال‌ را امام‌ در نامه‌ی‌ 68/1/8 فرموده‌اند. متن‌ فرمایش‌ امام‌، این‌ است‌: «والله قسم‌ من‌ از ابتدا با انتخاب‌ شما مخالف‌ بودم‌.... والله قسم‌ من‌ با نخست‌وزیری‌ بازرگان‌ مخالف‌ بودم‌؛ ولی‌ او را هم‌ آدم‌ خوبی‌ می‌دانستم‌. والله قسم‌ من‌ رأی‌ به‌ ریاست‌ جمهوری‌ بنی‌صدر ندادم‌ و در تمام‌ موارد، نظر دوستان‌ را پذیرفتم‌».

روزی‌ آقای‌ هاشمی‌ در حضور جمعی‌ گفت‌: من‌ بعد از ظهر رفتم‌ خدمت‌ امام‌. امام‌ فرمودند: «موضوع‌ قائم‌ مقامی‌ آقای‌ منتظری‌ را فردا مطرح‌ نکن‌».گفتم‌: «چرا؟ ما در اجلاسیه‌ی‌ قبل‌، به‌ آقایان‌ گفته‌ایم‌ که‌ ایشان‌ را به‌ عنوان‌ قائم‌ مقام‌، مطرح‌ کنیم‌». فرمود: نه‌! یکی‌ از دوستان‌ آمده‌ و چنین‌ گفته‌... گفتم‌: ما اعلام‌ کرده‌ایم‌. نمی‌شود...

این‌ سخن‌ به‌ روشنی‌ نشان‌ می‌دهد که‌ امام‌ در مورد عدم‌ اعلام‌ مخالفت‌ خود با رهبری‌ آقای‌ منتظری‌، همان‌ گونه‌ عمل‌ کرده‌ که‌ در مورد نخست‌ وزیری‌ بازرگان‌ و رئیس‌جمهور بنی‌صدر عمل‌ کرده‌ است‌. در همه‌ی‌ این‌ موارد، امام‌ ـ به‌ تعبیر خودشان‌ ـ نظر دوستان‌ را پذیرفته‌ است‌.

این‌ سخن‌ نشان‌ می‌دهد که‌ پس‌ از دیدار آقای‌ محمدی‌ گیلانی‌ مطالبی‌ به‌ امام‌ گفته‌ شده‌ که‌ ایشان‌ مصلحت‌ ندیده‌ با اقدام‌ مجلس‌ خبرگان‌ در مورد رهبری‌ آقای‌ منتظری‌ مخالفت‌ کند؛ چنان‌ که‌ در نامه‌ی 68/1/8 به‌ این‌ معنا تصریح‌ فرموده‌: «هم‌ شما و هم‌ من‌، از ابتدا با انتخاب‌ شما مخالف‌ بودیم‌...؛ ولی‌ خبرگان‌ به‌ این‌ نتیجه‌ رسیده‌ بودند و من‌ نمی‌خواستم‌ در محدوده‌ی‌ قانونی‌ آنها دخالت‌ کنم‌».

باری‌، کوتاه‌ سخن‌ در پاسخ‌ به‌ این‌ سؤال‌ که‌ چرا امام‌ نظر مخالف‌ خود را در مورد رهبری‌ آقای‌ منتظری‌ اعلام‌ نکرد، این‌ است‌ که‌ سیره‌ی‌ حکیمانه‌ی‌ امام‌ در این‌گونه‌ موارد، این‌ بود که‌ تا آنجا که‌ مصالح‌ نظام‌ را در خطر نبیند و احساس‌ تکلیف‌ قطعی‌ نکند، نظر مسئولان‌ اصلی‌ کشور را که‌ در واقع‌ مشاوران‌ مورد اعتماد ایشان‌ بودند و از آنان‌ به‌ «دوستان‌» تعبیر فرموده‌، بر نظر خود مقدم‌ می‌داشت‌.

در مورد رهبری‌ آقای‌ منتظری‌ نیز، تا آنجا که‌ تنها وی‌ را ساده‌لوح‌ و فاقد مدیریت‌ و تدبیر می‌دانست‌، با اصرار مدیران‌ ارشد کشور به‌ این‌ جمع‌بندی‌ رسید که‌ همراهی‌ و همکاری‌ آنان‌ با وی‌، خلا بی‌تدبیری‌ و سادگی‌ او را پر خواهد کرد؛ اما حوادث‌ بعدی‌ ثابت‌ کرد که‌ مشکل‌ بیش‌ از این‌ است‌ و لذا «با دلی‌ پرخون‌ و قلبی‌ شکسته‌» و با آگاهی‌ تمام‌، آقای‌ منتظری‌ را از رهبری‌ آینده‌ برکنار کرد.

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات