پایگاه مركز اسناد انقلاب اسلامی- سیدمحمدجواد قربی؛ جمعیت نهضت آزادی ایران كه در اردیبهشت 1340 توسط برخی از اعضای ارشد نهضت مقاومت ملی سابق تاسیس شد، به دنبال درآمیختن ارزشهای اسلامی با مبانی و فرهنگ غربی و شكل دادن به نوعی اصلاح طلبی شبه مذهبی بود. امّا فعّالیّت این گروه با دستگیری بنیانگذاران آن در سال های 1343 و 1342 و سرانجام محاكمه و زندانی شدن آنها متوقف شد. نهضت آزادی در سال 1356 تجدید حیات كرد و مهدی بازرگان راهی پاریس شد تا امام خمینی(ره) را متقاعد كند كه دست از شعار سرنگونی رژیم سلطتنی در ایران بردارد و اجرای قانون اساسی مشروطه را هدف مبارزۀ خود قرار دهد، امّا با مخالفت امام(ره) مواجه شد و مجبور شد راه و مسیر خود را كنار بگذارد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 57، "مهدی بازرگان" به عنوان نخستوزیر دولت موقت منصوب شد اما مدتی بعد از نشستن در كرسی نخست وزیری دولت موقت با آرمانهای انقلاب و امام خمینی(ره) فاصله گرفت و در نهایت نیز به كنارهگیری بازرگان از ریاست دولت موقت رسید.
نهضت آزادی پس از شكست دولت موقت، موفق شد در مجلس اوّل چند كرسی را به خود اختصاص دهد امّا پس از آغاز جنگ تحمیلی و حوادث مربوط به جنگ و حمایت آنها از دشمنان انقلاب در دفاع مقدس، عمر نهضت آزادی در مجلس نیز به پایان رسید.[1] به هر روی، در ادامه به بررسی عملكرد نهضت آزادی در جنگ تحمیلی خواهیم پرداخت.
*** مواضع دوگانه و متناقض نهضت آزادی نسبت به دفاع مقدس ***
نهضت آزادی در ابتدای امر، از مدافعان انقلاب اسلامی بود و از عملكرد نیروهای نظامی حمایت میكرد به طوری كه در بیانیه نهضتآزادی در رابطه با جنگ ایران و عراق در 14 مهرماه1359 اعلام شد: «نبرد اجتنابناپذیر و تحمیلی با رژیم سرسپرده عراق كه بعد از سرنگونی شاه و قوام گرفتن جمهوری اسلامی در ایران سخت به وحشت افتاده است به مراحل امیدبخش پیروزی خود نزدیك میشود. دلاوریهای جوانمردان نیروهای مسلح ایران در هوا و دریا و زمین و جانبازی های برادران پاسدار و ملت بپاخاسته انقلابی به ویژه مردم دلیر و آزادة شهرهای خوزستان و كرمانشاه برای حفظ انقلاب و حاكمیت و بقاء تمامیت ارضی كشور یاد جانباختگان صدر اسلام را در خاطرهها زنده میكند و در دلهای فرد فرد ابناء وطن امید و افتخار میآفریند و علیرغم كم لطفیها و سوءنظرها از طرف افراد ناآگاه و غیرمسئول نسبت به ارتشیها و اعمال بعضی از پاكسازیهای ناشیگرانه كه باعث تضعیف و تخریب روحیة آنان گردیده بود امروز این فرزندان راستین اسلام و ایران به محض احساس خطر، جوانمردانه با استفاده از فنون و تخصص ارزنده نظامی خود همراه و همگام با پاسداران جان بركف اسلام و با حمایت بیدریغ مردم برای دفاع از ایران و اسلام و انقلاب بسیج شده و در میدان نبرد با شجاعت و دلیری فوقالعاده خود كه صاحبنظران نظامی دنیا را به حیرت واداشتهاند از جان خود گذشته و با خون خود حماسه ایثار و شهادت در راه میهن اسلامی مینویسند و برای مسلمانان افتخار میآفرینند.»[2]
این نهضت در بیانیه پانزدهم فروردین1360 خود، جنگ تحمیلی را ناشی از عداوت دشمنان غرب و شرق اعلام و تاكید كرد كه «تجاوز نظامی آشكار رژیم بعثی عراق به ایران آغاز شد و این تجاوز نظامی بعد از مدتها جنگ و گریز تبلیغاتی و تهاجمات و تجاوزات جسته و گریخته مستقیم و غیرمستقیم عراق علیه ایران صورت گرفت. شك نیست كه باید علل و موجبات این جنگ بررسی شود و در این بررسی باید هم عوامل داخلی و درونی و هم عوامل خارجی را مورد توجه قرار داد. همانطور كه امام در پیام خودشان به مناسبت سالگرد روز جمهوری گفتهاند شاخههای فاسد و ریشههای جنایتكار شرق و غرب هر دو در تحمیل این تجاوز و جنایت بر ملت ما سهیم هستند و دخالت داشتهاند، اما نباید فراموش كرد كه عوامل داخلی وابسته به همین قدرتهای جنایتكار شرق و غرب با كمك دوستان ناآگاه و نادان یا به قول امام امت برخی از دولتمردان كه بینش سیاسی ندارند، زمینههای مساعد را فراهم ساختند. اینكه برخی مطرح میكنند كه آیا جنگ عراق اجتنابناپذیر بود یا خیر مسئلهای است قابل بحث و بررسی اما اینك زمان، زمان جنگ و مقابله با دشمن متجاوز خارجی است. زمان آن است كه تمامی اقشار ملت یك پارچه و با وحدت تمام علیه دشمن متجاوز جنگ را ادامه دهند و ما به دنیا نشان دهیم كه تا زمانی كه یك سرباز اجنبی در خاك میهن اسلامی ما باقی است هرگز سلاحها را به زمین نخواهیم گذاشت و كمترین سستی، كاهلی و یا تردیدی در ادامه جنگ به خود راه نخواهیم داد.»[3]
نهضتآزادی در اواسط سال 1360 به نقش و عملكرد مثبت نیروهای سپاه پاسداران و ارتش تاكید میكند و موضعگیری سختی نسبت به ایادی استكبار و قدرتهای جهانی نظیر آمریكا، روسیه، فرانسه و ... اتخاذ كرده و در یكی از منشورات خویش ذكر میكند:
«دلاوران ارتش، سپاه و بسیج و نیروهای داوطلب یاد شهدای كربلا را زنده كرده و در جبهه غرب با فریاد یا مهدی(عج) ادركنی ریشهكن شدن ظلم و صدام را نوید دادند...فداكاری و جانبازی رزمندگان رشید اسلام و ایثار فداكاران پشت جبهه به حدی است كه سپاسگزاری خلق از آن كاری آسان نیست. بهترین سپاس كلام الهی است كه "فضل الله المجاهدین باموالهم و انفسهم علی القائدین درجه (نساء ـ٩٥)" و خدای تعالی از جانبازیها و ایثار شما قدردانی نموده و مراتب فضیلت شما را به جهانیان اعلام فرموده است. با چنین ایمان و توكل و ایثار بیشك قادر خواهیم بود ارتش متجاوز صدام را از ایران بیرون رانده دست جنایتبار و پشتیبانان آمریكایی و روسی و فرانسوی را از دامن جمهوری اسلامیمان كوتاه سازیم.»[4]
تائیدات و تشویقهایی از این دست، بسیار در مواضع، بیانیهها و دیدگاههای نهضت آزادی دیده میشد اما پس از گذشت زمانی اندك، مواضع آنها تغییر پیدا كرد. نهضت آزادی در جزوه و كتابچهای كه با عنوان "تحلیلی پیرامون جنگ و صلح" در سال 1363 به چاپ رساند، سعی كرد كه ادامه جنگ را ناشی از بیلیاقتی و عدم درك صحیح فرماندهان جنگ نشان دهد و چنین القاء كند كه جمهوری اسلامی ایران، آراء و دیدگاههای مخالفان جنگ را نادیده گرفته و صدای مخالفان جنگ را قطع میكند. نهضتیها همچنین كوشیدند تا القا كنند كه مشاركت عمومی مردم در جبهههای حق علیه باطل بسیار سطحی و منفعالانه است.
علاوه بر این، نهضت آزادی، در جزوهها و بیانیههای خود تلاش كرد تا تصمیمگیریهای رهبر انقلاب را نادرست جلوه دهد. به عنوان نمونه در بخشی از این جزوهها آمده است:«اگرچه از آغاز جنگ تاكنون مشاركت مردم یا گروه قابل توجه و ارزندهای از مردم بسیار قوی و مؤثر بوده اما این مشاركت بیشتر در جهت اجرا و ایثار به صورت انفعالی نه به صورت ابتكار و صاحب نظر و تصمیم بوده است. دریافت اطلاعات و اتخاذ تصمیمات در محافل محدود و به دور از مردم و مجلس صورت میگیرد، آنچه بر ملت عرضه میشود اطلاعیههای مختصری بعد از وقوع جریانها و تبلیغات مفصل و تشویق و تحریك برای شهادت و مقاومت یا ایثار و تحمل و خدمت است. گفتارها، نوشتارها، نظرها و اوامر كلاً در جهت واحد بوده چیزی گفته و نوشته و خواسته میشود كه در تأیید سیاست اتخاذ شده درباره جنگ و تشدید و توسعه آن است، آن هم طبق تدبیر و ترتیبی كه در بالا تشخیص داده و تصمیم گرفته شده باشد. چنین نیست كه صدائی از مردم ـ از مردمی كه جان و مالشان را به جبههها میفرستند یا در پشت جبههها و در شهرهای بیدفاع خانه و حیاتشان را از دست میدهند ـ برنخیزد و كلامی از آنها نقل نشود ولی تنها صداها و كلامهائی در رادیو و روزنامهها و در خطبهها و تلویزیون انعكاس پیدا میكند و به آن اجتماعات و اظهاراتی اجازه ابراز میدهند كه در جهت پذیرش و گسترش جنگ باشد، بدون آنكه كمترین مجال و میدان به كوچكترین نغمه یا ناله مخالف و معترض داده شود.»[5]
این نهضت در سال 1364 با صدور نامهای به اعضای شورای عالی دفاع، عملكرد این شورا را منفی دانست و به نوعی، دفاع جمهوری اسلامی ایران را بعد از فتح خرمشهر، به زیادهطلبی و كشورگشایی تشبیه كرد. در بخشی از نامه نهضت آزادی به شورای عالی دفاع آمده است: «پس از فتح خرمشهر كه به نظر ما نقطه عطف تبدیل جنگ تدافعی به نبرد تعرضی برای تصرف بصره و ساقط ساختن صدام و حزب بعث و تأسیس جمهوری اسلامی در عراق و اولین گام در راه صدور انقلاب بود، ما و بسیاری از صاحبنظران را كه در بیرون راندن دشمن و دفع فتنه از مرزها با ما و دولتمردان موافق بودند اعتقاد بر این بود كه شرایط مساعدی برای فتح باب مذاكره و قبول صلحی عادلانه، شرافتمندانه و خداپسندانه میان دو ملت مسلمان ایران و عراق فراهم آمده است. شرایطی كه استفاده صحیح و منطقی از آن میتوانست هم خواستهای حقه ملت ایران را جامه عمل پوشاند و هم مقدمه استعفا و سقوط حزب بعث شود و هم به انقلاب اسلامی در جهان آبرو و اثری دیگر بخشد. اگرچه در آغاز برخی از تصمیمگیرندگان روی خوش به مذاكرات نشان داده و حتی موافقت فرمانده كل قوا را در این امر اعلام داشتند اما به زودی به این تصور و امید كه میتوانند شجره خبیثهای را كه سست شده به نیروی سپاهیان ایران و پشتیبانی مردم مسلمان عراق از بنیان براندازند، به جای توصیه قرآنی ایجاد امت "واسط و شاهد" و "مدینه"ای كه نمونه و الگوئی برای الهام و جذب جهانیان و صدور اسلام به اقطار عالم باشد، با طرح شعار "راه قدس از كربلا" جبهه گستردهتری گشوده، آزاد ساختن قدس شریف و مقابله نظامی با كفر جهانی را در صدر برنامه و تبلیغات خود قرار دادند. به نظر ما بطلان این استدلال كه "فرصت تجدید قوا و تجهیز مجدد را از ارتش روبهزوال بعث باید گرفت"، گرچه هنوز به قوت تمام بر آن تكیه میشود، عملاً ثابت شده است. تجربه پس از فتح خرمشهر نشان داد كه باغبانان شرق و غرب و اذناب منطقهای وابسته به آنان در بحبوحه جنگ و در سختترین مراحل آن این شجره خبیثه را سیراب نمودهاند و این در شرایطی است كه فرصت تجدید قوا و تجهیز را به تدریج از دست میدهیم یعنی روزبهروز نیازمندتر به اسلحه مستكبرینی میشویم كه خیال براندازی آنها را در سر میپرورانیم.»[6]
در ادامه این نامه، نوعی سیاهنمایی از اوضاع عمومی جامعه دیده میشود و به گونهای اشاره میشود كه شورای عالی دفاع در خرابیهای مملكت، بحران های اقتصادی، فشار روانی بر جامعه و...نقش داشته است. نهضت آزادی در این نامه مینویسد: «شرایط عمومی كشور و مسئله جنگ به ما اجازه نمیدهد وخامت اوضاع را چنانكه احساس میكنیم، بازگو نمائیم. ولی شما از خود سؤال كنید كه اگر این مبلغ هنگفت و این نیروی انسانی عظیم در خدمت آموزش و پرورش، سازندگی و خودكفائی و خودجوشی مملكت قرار میگرفت آیا وضعیت دینی، اخلاقی، سیاسی و اقتصادی ما به صورت كنونی بود؟ آیا فساد و رشوه و اعتیاد تا به این حد میرسید؟ آیا تورم و گرانی اینگونه گریبانگیر مردم میشد؟ آیا فرار مغزهای مورد نیاز مملكت تا این اندازه بود؟ آیا دلمردگی و دلسردی مردم نسبت به انقلاب و اسلام تا به این درجه میرسید؟ آیا از آرمانهای سهگانه انقلاب، استقلالش با وابستگی گسترده اقتصادی موجود با چنین وضعیت مشكلی روبرو میشد؟ آزادی و حقوق ملت تا به این حد به دلیل یا بهانه شرایط زیانبار جنگ پایمال میگشت؟ جمهوری اسلامیاش تا به این درجه موجب دلسردی و حتی انزجار جمع كثیری از مردم كه در اوان انقلاب فوجفوج به اسلام روی میآوردند، واقع میشد؟ و بسیارى "آیا"های دیگر كه بدون تردید پاسخ آنها منفی است.»[7]
نهضت آزادی در بحبوحه جنگ تحمیلی نیز مسئولان جمهوری اسلامی ایران را مستبد و فضای حاكم بر جامعه ایرانی را اختناقآور معرفی میكند و مدعی است كه مسئولان نظامی ایران، زمینهساز ادامه جنگ شدهاند و این سیاستهای ایرانیان است كه باعث تداوم جنگ شدهاست و به همین منظور به نقد سیاستهای نظامی و دفاعی ایران میپردازد؛ به گونهای كه نوعی عملیات روانی منفی در جامعه ایجاد كرده و احساسات مردم را جریحهدار میكند.
نهضت آزادی همچنین در بیانیه "پایان عادلانه جنگ بیپایان" كه در تاریخ 1 دیماه 1364 صادر كرد، نوشت: «آیا هر ناظر بیطرف به این جمعبندی نمیرسد كه جنگ میان عراق و ایران، كه بنا به قول و قبول خود آقایان جنگی است تحمیلی، چون از هر جهت به سود ابرقدرتهای غرب و شرق و اسرائیل جریان داشته است، همگی با میل و رغبت تمام آتش بیار معركه و خواهان سرسخت ادامه آن شدهاند؟ وقتی بیاعتنایی و مخالفت مقامات ما یا پیشنهادهای واقعی یا ساختگی صلح را میشنیدند یا شعارهای شیرینی نظیر "جنگجنگ تا پیروزی" و "جنگجنگ تا رفع فتنه در عالم" از ایران به گوششان میرسید آیا در خلوت و خاطر خود نمیگفتند "جانا سخن از زبان ما میگویی؟" ما البته تهمت نمیزنیم كه متولیان ما مزدوران و مجریان سیاست بیگانگان هستند ولی اگر تعصب و تكبر وجود نداشت و انحصار و اختناق و استبداد بر جمهوری اسلامی ایران سایه نینداخته بود تاریخ قرون شانزده و هفده میلادی تكرار نمیگردید.»[8]
چنانكه مشاهده میشود، نهضت آزادی بعد از مدت كوتاهی از ورود ایران به جنگ تحمیلی، ادبیات، آراء و بیانات خویش را عوض كرده و به انتقاد از فضای كلی جامعه ایرانی در دفاع مقدس پرداخت و با عملكرد منفی خویش، فضای جامعه را ملتهب و بسترهای ناامیدی، فشار روانی و بی اعتمادی به نظام و رهبری را فراهم آورد.
*** عملكرد نهضت آزادی در جنگ تحمیلی ***
نهضت آزادی در جنگ ایران و عراق نیز هرچند در ابتدا از ایران و ادامه جنگ هواداری میكرد اما بعد از فتح خرمشهر با استمرار جنگ مخالفت كرد و خواهان ایجاد صلح بین ایران و عراق شده و معتقد بود كه سیاست صدور انقلاب جمهوری اسلامی ایران زمینه حمله عراق به ایران را فراهم آورده است.
پس از استعفای دولت موقت و بركناری جناح لیبرال از صحنه سیاسی كشور از سال 1360، نهضت آزادی رفته رفته از انقلاب، امام(ره) و نیروهای انقلاب دور شده و تبدیل به یك نیروی اپوزیسیون شد و به نوعی، در وحدت تاكتیكی و عملی به نیروهای ضد انقلاب و منافقین نزدیك شد و این نزدیكی تا آن جا ادامه یافت كه اعلامیهها و سخنرانیهای رهبران نهضت در روزنامهها، مجلات و رادیو و تلویزیون ضد انقلاب عراق و آمریكا پخش میشد.[9]
نهضت آزادی در 8 سال جنگ تحمیلی كه غرب و شرق از صدام پشتیبانی میكردند، همواره به تخریب روحیه مردم، نفی دفاع مقدس، محكوم كردن ادامه جنگ، همراه اتهامات عدیده به مسئولان نظام اقدام كرد. در قطعنامه ششمین كنگره نهضت آزادی در اسفند 62 آمده است؛ «نگران آینده جنگ و فرجام نامعلوم آن و گسترش خرابی آن و گسترش خرابی و خسارات مادی و معنوی كه به صورت مسابقهای برای دو ملت ایران و عراق درآمده میباشیم»
نهضت آزادی همچنین طی نامهای در اردیبهشت 67، امام(ره) را در ادامه جنگ هشت ساله مقصر اعلام میكنند: «آیا وقت آن نرسیده است كه رهبر انقلاب، بازگشتی به خود، و به خدای خود كرده و تجدید نظری در تصمیم و تصورات گذشته بفرمایید»![10]
الف) نهضت آزادی و تئوریزهسازی براندازی جمهوری اسلامی در زمان جنگ تحمیلی
مهدی بازرگان در تاریخ 9 اردیبهشت 1360، طی مقالهای در روزنامه میزان تحت عنوان "مبارزه قانونی و مبارزه مسلحانه"، مشروعیت سیاسی و اعتقادی اقدام مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی را تئوریزه و تأیید كرده بود. طی همین سال 1360 كه منافقین مبارزه مسلحانه خود علیه نظام جمهوری اسلامی ایران را با بمب گذاریهای متعدد و ترور مسئولین نظام آغاز كردند، بازرگان بارها به صورت مستقیم و غیر مستقیم، اقدامات تروریستی و براندازانه آنان را تأیید كرد. به عنوان نمونه، بازرگان در یك سخنرانی در مجلس اول شورای اسلامی، با دفاع از تروریستهای منافق، آنها را جوانان جانباز نامید و گفت: «این جوانان جانباز، در خانوادههای آمریكایی زاییده و بزرگ نشدهاند كه بتوان مزدورشان خواند».
از سال 1363 كه نمایندگان عضو و یا هوادار نهضت آزادی از مجلس اول هم بیرون رفتند، آخرین رشتههای نازك پیوند رسمی آنان با نظام جمهوری اسلامی نیز كاملاً قطع شد. به مرور این جریان در قالب اپوزیسیون برانداز نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت. "ابراهیم یزدی" در كنگره هفتم نهضت آزادی در مورخه 18بهمن 1363، خط مشی براندازی نظام را چنین تبیین میكند: «نهضت آزادی ایران معتقد است كه باید حاكمیت فعلی را از طریق قانونی و منطقی و پارلمانی سرنگون كرد. ادامه بحران فعلی مملكت، شرط لازم براندازی رژیم حاكم میباشد اما شرط كافی نیست ... شرط كافی موقعی ایجاد میگردد كه در ذهنیت مردم، عنصر جانشینی ملحوظ گردد. نهضت میباید به عنوان این عنصر جایگزین عمل نماید».
مهدی بازرگان در شهریور 1364، در نامهای كه خطاب به ایرانیان مقیم اروپا نوشته بود، از مبارزه آنان علیه حاكمیت ایران تجلیل كرد. وی همچنین آنها را به اتحاد با یكدیگر و آمدن به ایران و فریاد علیه مسئولین در داخل فراخواند. "عبدالعلی بازرگان" پسر مهدی بازرگان، نیز در كنگره نهضت آزادی در تاریخ 25 دی 1365 در شهر قم خواهان براندازی نظام شد و گفت: «ما یك موقع هست كه انتقاد به این حكومت داریم ...اما اكنون ما انتقاد نداریم ؛ بلكه نیازمند براندازی هستیم».
در همان سال 1365، جزوه آموزشی محرمانه نهضت آزادی به نام "تدوین استراتژی مبارزه" نوشته شد كه در آن "مبارزه مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی" تصریح شده و آمده بود: «آیا تنها با بسیج مردم، متولیان نظام حاكم بر وضع موجود، عقب نشینی كرده و به صرف این كه مردم آنها را نمیخواهند، كنار خواهند رفت؟ خیر، برای تغییر وضع موجود و تبدیل به وضع مطلوب یا مقبول، در یك مرحله از رشد و تكامل حركت، دیگر حركت شدید و با زور سلاح خواهد بود. در آخرین مرحله، لاجرم باید با قتال كار را تمام كرد. بدون جنگ و بدون خونریزی امكان پیروزی ممكن نیست.»
علاوه بر این، "ابراهیم یزدی" در بیست و ششمین سالگرد تشكیل نهضت آزادی در تاریخ 24 اردیبهشت 1366، اظهار امیدواری میكند كه نظام جمهوری اسلامی از بین برود. وی میگوید: «هنوز در حالت انقلاب هستیم و پیروزی انقلاب را چشم انتظاریم؛ چرا كه تمام قرائن و شواهد نشان میدهد كه باید امیدوار باشیم و بدانیم كه این رژیم از بین میرود.»
سران نهضت آزادی، در كنگره نهم نهضت آزادی در بهمن سال 1366، نظام جمهوری اسلامی ایران كه تحت رهبری امام خمینی(ره) قرار داشته را طاغوتی و سركوبگر و استبدادی مینامند: «با توجه به این امر كه دشمن اصلی، نظام طاغوتی حاكم بر سرنوشت مردم ماست ... مردم را سركوب میكند و به بند میكشد ... لذا هدف مبارزاتی خود را محو استبداد قرار میدهیم». نهضتیها در اردیبهشت 1369، در نامهای كه بازرگان، ابراهیم یزدی، یدالله سحابی و اكثر دیگر اعضای نهضت آزادی آن را امضاء كردهاند، نظام جمهوری اسلامی ایران در زمان حیات امام خمینی (ره) یعنی از سال 58 تا 68 را "حكومت مطلقه انحصار و اختناق و انحراف" نامیدهاند![11]
ب) بازرگان و آگاهی از شروع جنگ تحمیلی
"مارك گازیوروسكی"، نویسنده آمریكایی، درباره رابطه اطلاعاتی دولت بازرگان و آمریكا در فاصله اردیبهشت 58 تا تسخیر سفارت امریكا درآبان همان سال در مجله "میدلایست جورنال" بیان می كند كه بازرگان از سال 57 از حمله عراق به ایران خبرداشته است. گازیوروسكی نوشته است: «پس از استعفا، بازرگان اطلاعات موجود در گزارش كیو را به جانشینانشان نداد، اطلاعات در مورد تدارك حمله عراق به ایران و این كه چطور میتوان به یاری آیبكس این تداركات را رصد كرد. مقامات ایرانی غافل از تهدیدی كه از سوی عراق متوجهشان بود، پاكسازی نیروهای مسلح را ادامه دادند. آن ها همچنین به رغم درگیریهای مكرر با نیروهای عراقی طی ماههای پیش از حمله، تلاشی برای تقویت استحكامات دفاعی در مناطق مرزی نكردند. ایران یگان جنگی بزرگ، گردان توپخانه، گردان مسلح، یا یگانهای هلیكوپتری یورشی در مناطق مرزی كه عراق، شهریور از آن جا حمله كرد نداشت.»[12]
ج) ایجاد یاس و ناامیدی نسبت به جنگ در جامعه
در اغلب بیانیهها و مكتوبات نهضت آزادی در طول جنگ تحمیلی، به بیاعتمادی مردم نسبت به نظام جمهوری اسلامی و مسئولان دامن زده میشد. به طور مثال، در تیرماه 64 نهضت آزادی بیانیهای منتشر كرد با این مضمون كه؛ «مسئله جنگ تحمیلی پنج سال است در رأس تمام مسائل و مصائب كشورمان قرار گرفته و سایه شوم خود را بر انقلاب و بر نظاممان افكنده است. بطوری كه اهداف انقلاب یعنی خواستههای ملت و آینده مملكت به فراموشی افتاده یا فرع و فدای جنگ گردیده، یك سلسله سؤالات و ابهامها و نگرانیهای شدید و همچنین اختلافات را نیز به وجود آورده است. در چنین امر حیاتی مملكت هر كس حق دارد سؤالات و نظریات خود را مطرح كند، مسائل را بفهمد و بداند، تا بر حسب آنچه حق و صلاح تشخیص میدهد، اتخاذ نظر و عمل نماید. بیش از هر كس متولیان و متصدیان امور و گردانندگان جنگ، كه در برابر خلق و خدا عظیمترین مسئولیت تاریخ ایران را به دوش گرفتهاند، نیاز و وظیفه دارند محدود و مغرور به اطلاعات و افكار خود نشده به تحقیق و تفهیم بپردازند و با بررسی و تأیید افكار عمومی اتخاذ تصمیم نمایند. متأسفانه در امر جنگ مراجعه به مردم و به صاحبنظران، حتی به نمایندگان مجلس شورای اسلامی، خیلی كمتر از امور دیگر و تنها از طریق تصمیمات و تبلیغات یكطرفه خودشان، به عمل میآید و مطالعات صحیح روی عوامل پیچیده و جوانب گوناگون هولناك چنین فاجعه بزرگ صورت نمیگیرد...»[13]
بیانیههای مشابه مضامین فوق، به وفور در آراء و اندیشه رهبران نهضت آزادی دیده میشود كه سبب بی اعتمادی مردم به مسئولان و فرماندهان جنگ می شود. در عین حال، تلاش در سیاه و منفی نشان دادن فضای جامعه در عملكرد این نهضت به خوبی نمایان است. به عنوان مثال، نهضت آزادی در یكی از پیام های خود وضعیت جامعه ایران را هلاكت آور، بحرانی، آشفته، به هم ریخته و... توصیف می كند؛ در متن این پیام آمده است:
«در طول دوران جنگ متولیان انقلاب و نظام، وعدههای نزدیك و فوری برای پیروزی میدادند و پیشگوییهایی برای صدام در زمینه انتحار، شكست، جنون، سقوط یا سایر بلاهای ارضی و سماوی میكردند. اگر این وعدهها و پیشگوئیها به موقع خود تحقق یافته بود و ملت ایران در آتیهای نه چندان دور شاهد پیروزی خود و دفع غائله صدام گشته و حملات و پیروزیهای چند ساله اخیر، بنا به تبلیغاتشان آخرین مرحله جنگ میبود، متولیان بهانهای داشتند كه طرح كردن پایان جنگ را ناشی از ترس یا توطئه و تبانی تلقی نمایند. اما وقتی كه اوضاع اقتصادی و ضروریات حیاتی جمهوری اسلامی ایران روزبهروز بحرانیتر میشود و مملكت به آشفتگی و بهم ریختگی و كشتار یا دیكتاتوری و دخالت اجنبی نزدیك میگردد معلوم نیست چرا در چنین امر خسارتبار و هلاكتآور كه علیه ایران و اسلام است باز پافشاری و لجاجت مینمایند؟! اقلاً نگران حال خودشان بشوند!»[14]
نهضت آزادی، در تحلیلهای ارائه شده خویش، سعی در بزرگ جلوه دادن قدرتهای استكباری و ضعف جمهوری اسلامی داشته و مجموعه مكتوباتی كه این نهضت در طول هشت سال دفاع مقدس منتشر كرده است، دائماً بر ضعف مدیران نظامی، بی تدبیری مسئولان، جنگطلبی افراطی فرماندهای نظامی ایران، وضعیت اسفناك اقتصادی، كاهش رشد اقتصادی، فلاكت مردم در امور تولیدی، بحران مالی و اقتصاد ورشكسته و... مانور مطبوعاتی میداد و بدین شكل در جامعه فشار روانی ایجاد كرده و یاس و ناامیدی را به جامعه تزریق میكرد.
د) ضعیف كردن قدرت نظامی و دفاعی كشور
بازرگان خود ادعا میكند كه حمله نظامی
عراق به ایران امری بدیهی بود و همگان میتوانستند چنین موضوعی را پیشبینی
كنند ولی عملكرد وی نشان میدهد كه هیچ توجهی به این موضوع نداشته به طوری
كه برخی تصمیمات نظامیاش، به تضعیف قدرت نظامی جمهوری اسلامی در آستانه
تجاوز عراق به خاك ایران منجر شده است. به عنوان مثال تعلیق قرادادهای
تسلیحاتی از سوی دولت موقت باعث شد خسارتهای زیادی به ارتش جمهوری اسلامی
برای مقابله با رژیم بعث عراق وارد شود.
دولت موقت با تعلیق قرارداد خرید 160 فروند هواپیمای اف16، یازده فروند فانتوم4-ای، هفت فروند هواپیمای آواكس، 25 فروند بالگرد كبرا، 1000 فروند موشك ضد رادار، 516 موشك هوا به هوای اسپارو، 186 فروند موشك هوا به هوای ساید ویندر، 10000 فروند موشك سبك قابل حمل از آمریكا، چهار فروند كشتی جنگی بزرگ اژدرافكن و شش فروند زیردریایی از آلمان فدرال، سی فروند بالگرد از ایتالیا، 175 فروند موشك ضدرادار و 1200 دستگاه تانك و دو فروند كشتی دفاعی ازانگلستان و... لطمه بزرگی به ارتش ایران زد.[15]
تصمیمات دولت موقت در لغو قراردادهای نظامی و كاهش شدید بودجه دفاعی كشور با اقدامات دیپلماتیك آنها هماهنگی نداشت. اگر چناچه دولت بازرگان از تصمیم عراق برای حمله به ایران آگاه بود، میبایست در قبال تبلیغات و تجاوزات مرزی عراق، موضعقویتر و پیشگیرانهتری اتخاذ میكرد و از لغو پارهای از قردادهای نظامی اجتناب میكرد. چرا كه در این زمینه خبرهایی از سوی كانالهای ارتباطی خارجی نیز در مورد آمادگی عراق برای آغاز جنگ علیه ایران، به اطلاع دولت بازرگان رسیده بود.
این منابع از تقویت نیروهای نظامی عراق در مرزها و آمادگیاین كشور برای حمله نظامی به ایران خبر میدادند. "جورج كیو"، رئیس ایستگاه سیا در تهران سه هفته قبل از تصرف سفارت امریكا و پس از بازگشت به تهران در ملاقات با وزیر خارجه دولت موقت، یعنی ابراهیم یزدی، اطلاعاتی را از عراق مبنی بر نقل و انتقال نیرو و آمادگی آن كشور برای حمله به ایران به وی میدهد. ابراهیم یزدی در این باره میگوید: «درباره نقل و انتقال عراق از طریق صدا و سیمای اهواز یا هلیكوپتر به بهانه فیلمبرداری اقدام كردیم و دیدیم عراق آرایش نظامی گرفته است.»[16]
چنانچه مشخص است سیاستهای اتخاذ شده در دوران دولت موقت نتوانست به حل و فصل اختلاف های ایران و عراق منجر شود و در نتیجه فرصت مناسب برای برخورد جدی با سیاستهای خصمانه عراق برای دولت بعدی نیز از بین رفت. در این زمینه "ابوالحسن بنیصدر" رئیسجمهور وقت ایران به از بین رفتن بازدارندگی و اجتناب ناپذیری جنگ در دوره قبل از خود اشاره كرد و گفت «در این جنگ تحمیلی كه البته قابل احتراز بود، طی ماههای گذشته ما میتوانستیم سیستم صحیحی اتخاذ كنیم تا خیال این نوع جنگها به ذهن دشمنان خطور نكند، اما چنین نكردیم. »[17]
حسن روحانی در 15 آذر 1364 در سخنرانی پیش از نمازجمعه، تحمیل جنگ را با مشی سازشكارانه دولت موقت مرتبط دانست و گفت: «ممكن است بگوییم آمادگی همواره باید برای دفاع باشد؛ ولی باید بالاتر از این سخن گفت كه یك ملت باید حتی آمادگی برای تهاجم داشته باشد. اگر ملتی صلح پایدار و استقامت میخواهد باید آمادگی جنگ داشته باشد. بسیاری از تئوریسینهای دنیا میگویند برای استقرار صلح در یك جامعه تنها نیروهای دفاعی نیاز نیست بلكه آمادگی جنگی باید باشد. تنها راه دفاع تعرض است آنوقتی دشمن میترسد به ملتی هجوم آورد كه بداند اگر هجوم كند مقابلهبهمثل میشود و هجوم متقابل را باید تحمل كند اگر ملتی قدرت تهاجم را نداشته باشد قدرت دفاع هم نخواهد داشت و اگر جامعهای بخواهد مصون از حملات دشمنان باشد باید دارای یك بنیه نظامی قوی باشد و این مخصوص یك دوره مخصوص نیست. اگر نادانی دولت موقت نبود شاید جنگی اینچنین بر ما تحمیل نمیشد، آنهایی كه حتی تصمیم داشتند هواپیماهای اف-14 ما را به آمریكا پس دهند و اگر شهید بهشتیها و عزیزانی چون خامنهایها و هاشمیها در شورای انقلاب نبودند، دولت موقت در تابستان 58 آنها را به آمریكا پس داده بودند. من نمیگویم خیانت یا عدم خیانت بلكه اینیك نادانی و عدم تفكر صحیح برای یك ملت انقلابی بود.»
پی نوشت ها:
1- علی كیائی نژاد، بررسی مواضع و عملكرد نهضت آزادی در قبال جمهوری اسلامی ایران، پایان نامه كارشناسی ارشد علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مركز،1393، صص2-1.
2- بیانیه نهضت آزادی ایران در رابطه با جنگ ایران و عراق، 14/7/1359.
3- بیانیه نهضت آزادی ایران در مورد جنگ تحمیلی عراق، 15/01/1360.
4- بیانیه نهضت آزادی ایران به مناسبت پیروزیهای اخیر در جبههی غرب، 21/09/1360.
5- نهضت آزادی، تحلیلی پیرامون جنگ و صلح، بی جا،1363.
6- نامه به اعضای شورایعالی دفاع پیرامون مسئله جنگ و صلح، 18/1/1364.
7- نامه به اعضای شورایعالی دفاع پیرامون مسئله جنگ و صلح، 18/1/1364.
8- بیانیه پایان عادلانه جنگ بیپایان، 1/10/1364.
9-علی كیائی نژاد، بررسی مواضع و عملكرد نهضت آزادی در قبال جمهوری اسلامی ایران، پیشین، ص2.
10- اسدالله بادامچیان، بررسی تحلیلی نهضت آزادی، تهران، انتشارات اندیشه ناب، 1384، صص87-86 و نرگس عبدیائی و فاطمه باقی پور، نهضت آزادی، پژوهشكده باقرالعلوم،1395، ص1.
11- كامران غضنفری، خیانت نهضت آزادی از زبان رهبر انقلاب اسلامی، روزنامه كیهان، هشتم در ماه1393، ص6.
12- مارك گازیوروسكی، «مذاكرات پنهان: تحقیقی بر اساس اسناد لانه جاسوسی» و «بازرگان به امام نگفته بود»، دوماهنامه اندیشه پویا، شماره5، دی و بهمن1391.
13- «نهضت آزادی، توضیحاتی پیرامون مذاكره، آتش بس و صلح»، بی جا، نهضت آزادی، تیرماه1364.
14- نهضت آزادی، بیانیه پایان عادلانه جنگ بیپایان، 1/10/64.
15- سیدحسین محمدی، ارتش در گذار از بحرانهای انقلاب (پیوند ماندگار)، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی،1393، ص545.
16- محمد درودیان، اجتنابناپذیری جنگ، تهران، مركز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، 1381، ص239، اقتباسی از محمدجواد اكبرپور، عملكرد وزارت امور خارجهی جمهوری اسلامی ایران در زمینه آغاز جنگ عراق علیه ایران، صص26-5.
17- محمدجواد اكبرپور، «عملكرد وزارت امور خارجهی جمهوری اسلامی ایران در زمینه آغاز جنگ عراق علیه ایران»، فصلنامه نگین، دوره یازدهم، شماره42، پائیز1391، صص22-21.