بعد از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، به آقای رجایی زنگ زدم. از ایشان سؤال كردم كه از آقای بهشتی چه خبر؟ ایشان گفتند همین قدر به شما بگویم كه كمرمان شكست! ایشان پشت تلفن گریه میكرد و این را میگفت. آقای رجایی در عین حال كه حزبی نبود، ولی به خصوص نسبت به مرحوم بهشتی خیلی علاقه داشت. آقای رجایی گرچه این حرف را زد، ولی مرد مقاومی بود و این طور نبود كه این مصیبتها باعث عقبنشینی او بشود.