آقای ابراهیم دشتی هم به یاد میآورد که سخنان آقای جنتی، تأثیر آشکاری بر نمایندگان مجلس گذاشت. به روایت او «[رهبری شورایی] در ذهن[ها] مقبولیتی داشت یعنی فضا پذیرشش را داشت، [اما] آقای جنتی كه رفت صحبت كرد دیگر همه فضا عوض شد. آقای جنتی فضا را عوض كرد.» آقای حائری شیرازی هم معتقد است که «در بین مخالفین شورا، صحبت آیتالله جنتی نقش تعیینکننده داشت.» در هر صورت نطقهای نمایندگان با سخنان آقای جنتی به پایان رسید و در واقع، آخرین ناطق، ناطقِ مدافعِ رهبری فرد بود.
آیتالله امینیان نحوه قرائت وصیتنامه 32 صفحهای امام خمینی توسط آیتالله خامنهای را شگفتآور میداند و یادآوری میکند: ... بالاخره آقای خامنهای پشت تریبون قرار گرفتند و شروع کردند به خواندن ولی واقعاً همان روز آقای خامنهای هویت خودش را در واقع نشان داد. شروع کرد به خواندن، یک جور این وصیتنامه را خواند مثل اینکه چند بار پیشتر پیش مطالعه کرده بود...
آیتالله موحدیکرمانی فضای حاکم بر مجلس خبرگان را اینگونه روایت میکند: در فضای آن روز خبرگان از یك طرف حزن و غم و اندوه رحلت امام به شدت حاكم بود و از طرفی هم احساس مسئولیت چون هنوز مشخص نبود چه کسی رهبر میشود؟ مطلب كمی هم نبود چه کسی میتواند خلاء بزرگ امام را پر كند؟ شورا میتواند یا فرد میتواند؟ اگر فرد میتواند چه فردی باشد؟ تك تك آحاد خبرگان همهشان این مسئولیت را احساس میكردند و بالاخره فضای احساس مسئولیت هم حاكم بود.
آیتالله موارید درباره واکنش خبرگان به انتخاب آیتالله خامنهای میگوید: من مخصوصاً یادم است بعد از رأیگیری كه تصویب شد اول كسی كه با آقای خامنهای بیعت كرد آقای خلخالی بود كه نزدیك ما بود و من هم دوم كسی بودم كه رفتم خدمتشان عرض كردم كه خدا شما را در این مأموریت كمك كند و تبریك عرض كردم.
بعضی از نمایندگان گفتند: آقا این موکول به نظر شما نیست، هرچه کل مجلس تصمیم گرفت آن خواهد شد و همه باید از آن تبعیت کنیم. بنابراین، رهبری آیتالله خامنهای به رأی نمایندگان گذاشته شد و با اکثریت قاطع آرا به تصویب رسید.
آیتالله مومن که خود از اعضای شورای بازنگری قانون اساسی بود ماجرای انتخاب مجدد آیتالله خامنهای در مرداد 68 را اینگونه روایت میکند: همان سال 1368 بعد از تشییع حضرت امام و مراسماتش، باز هم ما جلسات بازنگری قانون اساسی را ادامه دادیم تا تمام شد. آقای خامنهای هم به عنوان رهبر نظام دستور دادند كه مردم رأی بدهند. رأیگیری شد برای بازنگری كه در اصول مختلف قانون اساسی بوجود آمده بود و رأی هم خیلی زیاد و بالا آورد دیگر تمام شد.
آیتالله مجتهد شبستری درباره فضای خبرگان پس از انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری میگوید: در همان جلسه خیلی از آقایان مثل مرحوم آقا سید مهدی روحانی رحمةاللهعلیه كه از فضلای معروف حوزه علمیه بود آمدند در همانجا مصافحه كردند گفتند دست بیعت میدهیم. جامعه روحانیت مبارز فوراً همان شب اعلامیه دادند و تبریك گفتند.
آیتالله محفوظی میگوید: آقای مهدوی جامعه روحانیت مبارز در خارج از كشور بودند گفت بعد از فوت امام خیلیها حركت كردند بیایند كه در ایران چه خواهد شد؟ وقتی اعلام شد كه آقای خامنهای انتخاب شده است آبها روی آتش ریخته شده بود و بعضیها دیگر نیامدند. بازتاب عجیبی بود؛ همه دهان گشوده بودند كه دیگر بالاخره یك گوشهای را بگیرند ولی این انتخاب وقتی كه شد همه اینها تمام شد.
در خبرگان رهبری هنگامی که مسئله رهبری آیتالله خامنهای مطرح شد تنها یک نفر با آن مخالفت کرد و او خود شخص مقام معظم رهبری بودند. ایشان به عنوان مخالف گفتند: «من با این نظریه مخالفم. مثلاً این آقای آذری قمی که با من اختلاف سلیقه و فکری دارد، آیا حرف من را به عنوان رهبر جامعه میپذیرد؟ من چطور میتوانم رهبری این جامعه را قبول کنم.»
آقای هاشمی گفت: من و آقای خامنهای و آقای موسوی اردبیلی و آقای میرحسین موسوی یک روز در محضر امام بودیم و حاج احمد آقا هم حضور داشت. سخن از رهبری میرفت و ما نگرانی خود را در محضر امام مطرح میکردیم، امام فرمود: اگر من از دنیا رفتم صلاح است آقای خامنهای رهبر جامعه باشد.
آیتالله ابراهیم امینی میگوید؛ ممكن است كسی بگوید وجود شرایط رهبری در آقای خامنهای به چه وسیلهای برای خبرگان به اثبات رسید؟ در پاسخ عرض میكنم ایشان در آن زمان شخصی ناشناخته و بیسابقهای نبود... ایشان بعد از پیروزی انقلاب سالها در مقامهای مختلف، از جمله در دوران نمایندگی دوره اول مجلس شورای اسلامی و دو دوره ریاستجمهوری و امامت جمعه تهران، خدمت كرده، مراتب تقوا، ... در پستهای مختلف لیاقت و صداقت خود را به اثبات رسانیده بود. آیا در اثبات شرایط مذكور بیش از این امكان دارد؟
آیتالله محیالدین حائری شیرازی درباره جلسه مهم خبرگان در 14 خرداد 68 برای تعیین رهبری انقلاب میگوید: وقتی هیأترئیسه اعلام كرد نظر خبرگان رهبری شورایی نبود و رهبری فردی است، یك نفر از این خبرگان اسم رئیسجمهور، آیتالله خامنهای را آورد. ایشان خیلی اوقاتش تلخ شد و رفت پشت تریبون و مخالفت کرد. خلاصه به رای گذاشتند و آیتالله خامنهای با رای بالا رای آورد. بعد از اینکه در جلسه خبرگان آیتالله خامنهای به عنوان رهبر انتخاب شد، آقای جنتی به من گفت برویم جماران و یک سر سلامتی به سید احمد آقا بدهیم. رفتیم جماران و حاج سید احمد را دیدیم. من به او گفتم كه خبرگان نظرشان آقای خامنهای شد. ایشان گفت: با این کار قلب امام را شاد كردید.
در بخشی از مکتوب آیتالله خامنهای در تجلیل از بانوی مبارز مشهدی آمده بود: زیور راستین زن، همان چیزی است که چهره نمونه و درخشان زن صدر اسلام را میآراست و شخصیتهای عظیمی چون دختر پیامبر و خواهر حسین علیهالسلام را بهسان گوهر درخشندهای بر تارک انسانیت مینشانید. بار دیگر بر شما سلام میفرستم، به این امید که این گام را با گامهای بلند بعدی در همان جهت و همان راه به کمال برسانید و خواهران مسلمان دیگر را نیز با خود در این راه هر چه بیشتر و پیشتر برید.
آیتالله طاهری خرمآبادی میگوید: وقتى به دانشگاه تهران رفتيم، ديديم كه در كنار محراب مسجد، پلاكارد بزرگى با موضوع آمدن امام زدهاند و در زير پلاكارد نام سازمان مجاهدين خلق (منافقين) را نوشتهاند. تا وارد شديم آقاى مطهرى گفتند كه اين پلاكارد را برداريد...
در دیماه 1364، در جریان سفر آیتالله خامنهای، رئیسجمهور وقت ایران به پاکستان، استقبال بینظیر مردمی، باعث حیرت خبرگزاریها و رسانههای بینالمللی شد. خبرگزاری فرانسه طی گزارشی با عنوان «استقبال بیمانند از رئیسجمهوری اسلامی ایران در اسلامآباد» اعلام کرد: «هزاران استقبال کننده که تعداد زیادی از آنها صدها کیلومتر را با اتوبوس یا اتومبیلهای مزین به تصاویر امام خمینی و دیگر رهبران ایران پیموده بودند کاملا کنترل مراسم را از دست نیروهای انتظامی خارج ساخته بودند...» رویتر هم با اشاره به این استقبال باشکوه گزارش داد: «پرزیدنت خامنهای... در میان ابراز احساسات هزاران مسلمان وارد اسلامآباد شد.» آسوشیتدپرس هم گزارش داد: «شدت تظاهرات و موج جمعیت به حدی بود که پلیس پاکستان نتوانسته است جلوی هجوم مردم را بگیرد و جمعیت به هیجان آمده از موانع پلیس عبور کرده خود را به اتومبیل رئیس جمهوری اسلامی ایران رسانیده و برای دست دادن با وی بر یکدیگر سبقت گرفتند.»
کسی که روزنامههای آن وقت و اظهارات مسؤولان رژیم ستمشاهی را مطالعه میکرد، میفهمید که اینها میخواهند کسانی را که در مقابل آنها هستند و مبارزه میکنند، از هم جدا کنند. عدّهای را که طرفداران و علاقهمندان مخلص امام بودند و راه امام را علناً اظهار میکردند، به عنوان تندرو و افراطی و متعصّب معرفی میکردند. در مقابل اینها هم، بعضی از کسانی را که علاقهمند به مبارزه بودند، ولی خیلی جدّی در آن راه نبودند، یا جدّی بودند، ولی دستگاه آنطور خیال میکرد اینها جدیّتی ندارند، به عنوان افرادی که معتدلند و با اینها میشود مذاکره و صحبت کرد، معرفی میکردند.