"حقارت ملی" امریکا بعد از واقعه طبس

شکست امریکا در طبس در آوریل 1980، بزرگ‌ترین ضربه را بر حیثیت سیاسی امریکا وارد کرد به طوری که ایالات‌متحده نه تنها در صحنه جهانی تحقیر شد بلکه با بحران "حقارت ملی" نیز مواجه شد. ریچارد نیکسون رئیس‌جمهور سابق امریکا معتقد بود: «ایالات متحده امریکا با شکست در عملیات نجات گروگان‌های امریکائی، اکنون بسیار بی‌وجهه و شدیدا خوار و خفیف شده است.» "استیون آر. وایزمن" نیز با اشاره به تحقیر ملی امریکا گفت: «بیش از هر چیز دیگری امریکایی‌ها در ایران با سمبلی از عجز و ناتوانی خود روبه‌رو شدند؛ زیرا ملتی که بعد از ماجرای ویتنام و واترگیت با اشتیاق تمام می‌رفت که اعتماد به نفس خود را بیابد، گرفتار کشمکش با یک فرهنگ مذهبی قدیمی شد... این ضربه دوباره‌ای بر احساس غرور و اعتماد به نفس آنان بود...» خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز نیز معتقد بود: «داغ شکستی که آمریکاییان در ایران خوردند، تا مدت‌ها آنها را رها نخواهد کرد.»
چهارشنبه ۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۵:۲۲

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی- امین خدابخشی؛ پس از تسخير لانه جاسوسی امریکا در تهران، در 13 آبان 1358، سیاست خارجی امرکا با بحران مواجه شد. در اين دوره سايروس ونس وزير وقت امور خارجه ايالات متحده و زبيگنيو برژينسكی دستيار امنيت ملی آمريكا به عنوان مؤثرترين مهره‌های دولت كارتر، بازيگران و طراحان اصلي كاخ سفيد برای برون رفت از بحران گروگان‌گيری و اعاده حیثیت سیاسی خود در صحنه جهانی بودند.

تلاش ونس حل بحران گروگان‌گیری از طریق راه‌كارهای ديپلماتيک بود و برژينسكی تنها راه برون‌رفت از بحران پیش‌آمده را برخورد نظامی با جمهوری اسلامی می‌دانست و در نهایت، دولت كارتر براساس نظر مقامات امریکایی، در 25 آوريل 1980 برابر با 5 ارديبهشت 1359 اقدام به عمليات نجات گروگان‌ها موسوم به عمليات پنجه عقاب در خاک ايران كرد كه در همان مرحله اول در صحرای طبس با شكست بزرگی روبه‌رو شد.

در پی اين شكست مفتضحانه که با تحقیر جهانی امریکا روبرو شد، سايروس ونس كه از وزارت امور خارجه امریکا استعفا داد و دولت كارتر در انتخابات رياست جمهوري با شكست از رونالد ریگان، كاخ سفيد را به جمهوري‌خواهان سپرد.

واقعه شکست آمریکا در طبس، آن قدر مهم و بزرگ بود که حتی مشهورترین چهره‌های سیاسی امریکا را وادار کرد تا اعتراف کنند دربرابر ایران تحقیر شده‌اند. اعتراف آنان به این شکست، پیامدهای دیگری چون احساس ناامیدی ملی در امریکا، تحقیر ملی، تضعیف موقعیت بین‌المللی ایالات‌متحده و... را به دنبال داشت.


واکنش مقامات کاخ سفید به حقارت امریکا در طبس

هامیلتون جردن، رییس کارکنان کاخ سفید درباره آنچه در لحظه دریافت خبر شکست نیروهای امریکایی در طبس در کاخ سفید گذشت، می‌گوید: کارتر گوشى را برداشت و گفت: دیوید (جونز) چه خبر؟ ما حرف‌هاى جونز را نمى‌شنیدیم. ولى حالت چهره کارتر و پریدگى رنگ او نشان مى‌داد که خبرهاى بدى مى‌شنود. کارتر لحظه‌اى چشمانش را بست و در حالى که به زحمت آب دهانش را قورت مى‌داد پرسید: «آیا کسى هم مرده است؟»

همه ما به دهان او زل زده بودیم. چند ثانیه بعد گفت: «مى فهمم... مى فهمم...» و گوشى تلفن را گذاشت، هیچکس سوال نکرد تا اینکه خود کارتر پس از چند ثانیه سکوت گفت: مصیبت تازه‌اى پیش آمده. یکى از هلى‌کوپترها به یک هواپیماى سى-۱۳۰ خورده و آتش گرفته و احتمالا چند نفرى هم کشته شده‌اند...

هامیلتون جوردن ادامه می‌دهد: «تصور اینکه گروهى از داوطلبان نجات گروگان‌ها، خود جان باخته و در یک بیابان دور در آن سوى دنیا به خاک هلاکت افتاده‌اند، چون کابوسى بر فکر و روح من سنگینى مى‌کرد. از اطاق کابینه بیرون آمدم تا کمى در هواى آزاد قسمت جنوبى کاخ قدم بزنم و افکار خودم را منظم کنم، ولى هواى خفه و مرطوب بیرون بیشتر ناراحتم کرد.»

برژینسکى نیز در همین رابطه می‌گوید: وقتی خبر شکست عملیات به کارتر رسید با ناراحتی و غرغرکنان زیر لب می‌گفت: «لعنت بر ... لعنت بر....» او حالت کسی را داشت که کاردی در بدنش فرو کرده باشند. درد و رنج تمام وجود و چهره‌اش را فراگرفته بود. کارتر با چهره‌ای غم‌زده به من نگاه کرد و گفت: برنامه لغو شد. بعد سرش را بین دو دست گرفت و در حدود 5 ثانیه به میز خیره ماند. تأثیر فوق‌العاده‌ای برای او و برای امریکا به من دست داد...

فرمانده عملیات نافرجام طبس نیز در خاطرات خود، روایت دیگری از حقارت امریکا در طبس را روایت کرده و می‌نویسد: «در تمام طول راه بازگشت به مصیره احساس پوچی و پژمردگی می‌کردم، یاس بر وجودم سایه افکنده بود. گریه‌ام گرفت. این موقعی بود که نشستم و با تمام وجود گفتم: یا عیسی مسیح، تو می‌دانی که چه گندی بالا آمده است. ما واقعا باعث شرمساری کشور بزرگمان شدیم. خودم را بسیار حقیر احساس می‌کردم. نمی خواستم صحبت کنم،‌ یا هیچ کاری انجام دهم، فقط احساس می‌کردم که دیگر آبرویی برایم باقی نمانده بود...»

شکست در صحرای طبس برای امریکا چنان حقارت‌بار بود که برژینسکی٬ مشاور امنیت ملی کارتر نیز به آن اعتراف کرد و گفت: «ماجرای مفتضح ایران یکی از سه عامل مهم شکست کارتر بود و این ماجرا احساس ناامیدی ملی رابرانگیخت.»

برژینسکی همچنین شکست در صحرای طبس را تلخ‌ترین شکست در دوران حضورش در کاخ سفید می‌داند و می‌گوید: «نیاز نیست بگویم شکست عملیات نجات (حمله طبس) تلخ‌ترین شکست و دل‌شکستگی برای خود من در مدت خدمت در کاخ سفید بود...»[1]

ریچارد نیکسون رئیس جمهور سابق امریکا نیز ضمن اعتراف به تحقیر امریکا در طبس، اعلام کرد: ایالات متحده امریکا با شکست در عملیات نجات گروگان‌های امریکائی اکنون بسیار بی‌وجهه و شدیدا خوار و خفیف شده است...[2]


تحقیر ملی امریکا؛ نتیجه فوری شکست امریکا در طبس

بسیاری از مقامات امریکایی، شکست در طبس را سرآغاز تحقیر ملی می‌دانستند. "سناتور نان" در جلسه‌ای با حضور کمیته نیرهای مسلح سنا و رؤسای ستاد مشترک بعد از این واقعه گفت: «ما [مردم امریکا] از شکست در مأموریت نجات ماتم‌زده شده‌ایم، امریکا به یک پیروزی نیاز دارد تا از این مهلکه نجات یابد.»[3]

احساس شرمساری از شکست در صحرای طبس منحصر به مقامات امریکایی نشد بلکه مردم آمریکا نیز این شکست را افتضاحی بزرگ در تاریخ امریکا دانستند و معتقد بودند کارتر با این کار حیثیت ایالات متحده را آلوده ننگ کرده است.[4]

"تضعیف موقعیت بین المللی امریکا" یکی دیگر از نتایج حقارت‌باری بود که بعد از ماجرای طبس عاید امریکائیان شد. باری روبین، کارشناس مسائل آسیای غربی در این رابطه می‌گوید: ماجرای طبس یکشکست دردناک برای کارتر و یک پیروزی برای ایران بود و موقعیت بین‌المللی امریکا را به شدت تضعیف کرد.

استیون آر، وایزمن، نیز با اشاره به تحقیر ملی امریکا می‌نویسد: «بیش از هر چیز دیگری امریکایی‌ها در ایران با سمبلی از عجز و ناتوانی خود روبه‌رو شدند؛ زیرا ملتی که بعد از ماجرای ویتنام و واتر گیت با اشتیاق تمام می‌رفت که اعتماد به نفس خود را بیابد، گرفتار کشمکش با یک فرهنگ مذهبی قدیمی شد... این ضربه دوباره‌ای بر احساس غرور و اعتماد به نفس آنان بود...»

مجله هفتگی تایم نیز در می 1980، در مقاله‌ای تحت عنوان "شکست در صحرا"، با اشاره به شکست خفت‌بار امریکا در ویتنام، شکست امریکا در طبس را نمونه‌ای دیگر از زبونی ارتش امریکا دانست و نوشت: برای کارتر به طور اخص و برای امریکا به طور اعم، ماجرایی که در صحرای طبس اتفاق افتاد یک شکست نظامی، دیپلماتیک و سیاسی بود. یک بار ارتش مسلط و پرقدرتش در ویتنام، درحالی که از پای می‌افتاد و به خود می‌پیچید، به زبونی و بیچارگی افتاد و حالا به نظر می‌رسد که قادر نیست حتی زمانی که هیچ دشمنی نمی‌داند آن‌ها در آن‌جا هستند و علی‌رغم چهارماه تمرین مداوم، حتی هواپیماها را از برخورد با یکدیگر حفظ کند.»

خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز نیز به ابعاد دیگری از احساس حقارت مردم امریکا بعد از واقعه طبس اشاره کرد و نوشت: «داغ شکستی که آمریکاییان در ایران خوردند، تا مدت‌ها آنها را رها نخواهد کرد؛ به ویژه بدین دلیل که این شکست، ضربه دوباره‌ای به احساس آنهایی بود که شدیدا به فناوری معتقدند و به آن ایمان دارند. از کار افتادن سه بالگرد در میان بادهای شنی بیابان، ضربه بسیار سنگینی بوده است.»[5]

بدین ترتیب، مهم‌ترین پیامدی که بعد از واقعه طبس عاید آمریکا شد، تحقیر ملی و حقارت در عرصه جهانی بود.



پی نوشت ها:

 1- سقوط شاه، جان گروگان‌ها و منافع ملی، برژینسکی، زبیگنیو، ترجمه منوچهر یزدان یار، کاوش، 1362، ص 187

2- روزنامه اطلاعات، یک‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه 1359، ص 2

3- نیروی دلتا، 453

4- با چشم باز؛ طبس، رها مولیان، مؤسسه انتشاراتی روزنامه کیهان، 1388، ص 43

5-  روزنامه جمهوری اسلامی، 5 اردیبهشت 1373، ص 15


این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات