پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ حاج احمد شهاب از اعضای هیئتهای موتلفه اسلامی که سابقه عضویت در فدائیان اسلام را نیز در کارنامه خود داشت، در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است میگوید: روزی در دفتر آقای عسگراولادی در سرای دماوند نشسته بودم که شهید عراقی هم تشریف داشتند. از بیمارستان مهر تلفن کردند و گفتند: «شهاب آنجاست؟ گوشی را به او بدهید.»
گوشی را به من دادند. دیدم آقای قاضی، شهيد اول محراب، از بیمارستان مهر دارد صحبت میکند. گفت: «زود بلند شو بیا.»
من رفتم و دیدم که افراد زیادی اطراف آقای قاضی جمع هستند. بعد از روبوسی با آقای قاضی، ایشان گفت: «کجایی؟ هر چه میفرستم دنبالت نیستی؟ شما بیشتر پهلوی ما بیا. این جعبه شیرینی را هم بردار و جلوی این آقایان بگیر و پذیرایی کن و خودت هم در آبدارخانه بخور.»
از "خودت در آبدارخانه بخور" به طور رمز فهمیدم که یک چیزی هست. وقتی که جلوی آقایان گرفتم، به آبدارخانه رفتم. دیدم زیر جعبه شیرینی یک نامه است. نامه به خط و امضا آقای شریعتمداری بود. نامه را برداشتم و خواندم. شریعتمداری با خط و امضای خودش نوشته بود: «شاهنشاه، من از اول با انقلاب سفید شما مخالف نبودم؛ ولی موقعیت من طوری بود که تصنعی با شما مخالفت کردم. این پیرمرد را که فرستادم چرا جواب ندادید؟ دوباره خدمتتان میفرستم.» و زیر آن را نیز امضا کرده بود: «الاحقر شریعتمداری»!
من یکراست خدمت امام به قم رفتم و نامه را به ایشان دادم. آقا که زیر کرسی نشسته بود، بلند شد و نامه را گرفت و گفت: «عجب!» گفتم: «حاج آقا، اجازه بدهید نامه را تکثیر کنیم تا وضعیت روشن شود.» ایشان گفتند: «این کار خلاف شرع است.»
قبل از اینکه اعلامیه را خدمت امام ببرم از روی آن یک فتوکپی گرفته بودم و این فتوکپی در منزل من بود. وقتی که مرا گرفتند و به زندان بردند، دوستان این فتوکپی را گرفته و از بین بردند.