پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ «زمینخواری» از جمله خصلتهایی بود که از رضاخان به فرزندانش به ارث رسید! درباره زمین های مرغوبی که رضاخان به زور آن را تصاحب کرده بود، بسیار گفته و شنیده شده است؛ اما بعد از سقوط او، سرنوشت این املاک چه شد؟ پاسخ روشن است؛ محمدرضا پهلوی به عنوان شاه جدید، میراثدار پدر شد.
گرچه در ابتدا برای تحبیب قلوب و فضاسازی ساختگی، برخی از این املاک اسما به دهقانان واگذار شد، اما این زمین ها رسما در تملک شاه باقی ماند. ماروين زونيس مىنويسد: «در زمان خلع رضاخان، بيشتر از 2000 دهكده بهدست شاه جديد افتاد. با استفاده از معيارى برابر با 8/ 4 نفر در هر خانواده، حدود 235800 نفر رعيت، مستقيمآ در خدمت اعلىحضرت فئودال بزرگ بودند.» با سقوط رضاخان، رعاياى بىزمين، به اميد بازگشت زمين زراعتى و خانه و كاشانهشان خوشحالى كردند؛ غافل از اين كه از آتش چيزى جز خاكستر باقى نمىماند. محمدرضا شاه و ساير بازماندگان رضاخان كه بىهيچ زحمتى وارث دارايى و زمينهاى او شده بودند، هيچ انگيزهاى براى آبادانى روستاها و زمينهاى متصرفى و به ارثبرده نداشتند. پول و منافع مالى، تنها چيزى بود كه بدان مىانديشيدند و برايشان مطلوب بود.
محمدرضا پس از رسيدن به قدرت، در زير فشار و خواست مردم و افكار عمومى وانمود كرد كه مىخواهد زمينهاى مردم را به آنها بازگرداند. از اين رو سازمانهايى را تشكيل داد و افرادى را ظاهرآ از مالكان واقعى انتخاب كرد تا حدود زمينهاى غصب شده هر مالك و قيمت زمينها را تعيين كنند و پس از مشخص شدن اين موارد، زمين به شخص فروخته شود؛ ليكن واقعيت چيز ديگرى از آب درآمد.
شاه، خاندان پهلوى و اطرافيان آنها هرگز حاضر نبودند حتى يك جريب از زمينهاى موروثى خود را به رعايا واگذار كنند؛ مگر آن كه دهها برابر قيمت زمين از آن سود برده باشند. مأموران انتصابى شاه كه از نظاميان وابسته ارتشى انتخاب شده بودند، زمينهاى نامرغوب و بىحاصل هر قريه را شناسايى كرده، آن را با حيله و اجبار با قيمتهاى هنگفت به زارعان مىفروختند و علاوه بر مبلغ زمين، مبالغى را نيز به نامهاى ديگر همچون هزينه خاكبردارى، حفر چاه، مالالاجاره، حقالارض و غيره بر زارعان تحميل مىكردند و چون پرداخت چنين مبالغ هنگفتى در توان هيچ زارعى نبود، يا زمينها را بهآنها اجاره مىدادند يا با گرفتن سفته و افزودن بهره به مبلغ اصلى، آنان را اجير كرده استثمار مىكردند.
روش ديگر براى تحميل كردن زمينهاى نامرغوب به زارعان، اعطاى وام از سوى بانكها با بهرهى بالا و قسطبندى بازپرداخت وام و بهره آن بود. البته در بيشتر موارد، ربع يا نصف آن مبلغ به عنوان پيشقسط دريافت مىشد و تا خاتمه پرداخت، زمين در رهن ادارهى املاك مىماند. اگرچه شاه و درباريان، سر و صداى زيادى درباره واگذارى املاك به كشاورزان و توسعه كشاورزى و... به راه انداخته بودند و وانمود مىكردند كه شاه قصد دارد تمام زمينهاى تصاحبى پدرش را به صاحبانش بازگرداند، واقعيت خلاف اين بود. مندرجات يكى از گزارشهاى ساواك، مسائل زيادى را روشن مىكند:
«به دستور تيسمار مزين، از كليه كشاورزان منطقه بجنورد بهرهى مالكانه اخذ و آن را به نام شاهنشاه آريامهر محسوب مىنمايند... در حال حاضر حدود 2000 جلد سند مالكيت در اداره حسابدارى اختصاصى گرگان موجود است. صاحبان اين اسناد تاكنون چندين مرتبه وجه زمينهاى خريدارى شده را دادند؛ ليكن هنوز به آنها سند داده نشده ]است[ و هر بار كه مراجعه مىكنند، به آنها جواب داده مىشود: چون شاهنشاه آريامهر قرار است به گرگان تشريففرما شوند، بايستى اين سندها با دست مبارك شاهنشاه به زارعان مرحمت گردد؛ ولى متاسفانه حقيقت غير از اين است. هر چند سال يكبار ستوان شيوايى وظيفه دارد مجددآ زمينهاى فروخته شده را ارزيابى نمايد و به زارعان ابلاغ كند: هر كس ميل دارد سند خود را اخذ نمايد، بايستى مابهالتفاوت قيمت زمين را بدهد؛ زيرا ارزش اراضى فروخته شده بالا رفته است.»
سند ديگرى تأكيد مىكند: «تيمسار مزين، اسناد زمينهايى ]را[ كه شاهنشاه آريامهر در موقع تشريففرمايى خود به گرگان به زارعان اعطا فرموده بودند، باطل و زمينهاى مذكور را مجددآ نقشهبردارى و از اسناد اوليه كم و باقى را به عده ديگرى واگذار نموده است و ضمنآ اسناد جديدى به نام شاهنشاه آريامهر صادر و نمايندگى مخصوص خود را در آن ذكر كرده است...»
نكته شايان توجه ديگر اين كه اگر چه در بسيارى موارد، زمين به زارعان فروخته مىشد و سند به نام خريدار صادر مىگرديد، پس از گذشت چند سال، زمينى به ايشان تعلق نمىگرفت. با اين حال، زارعان مجبور بودند اقساط زمين و ماليات آن را به طور منظم بپردازند و در صورت پرداخت نكردن، با صدور اجرائيه و حكم بازداشت روبهرو مىشدند.
در سال 1337 محمدرضا پهلوى به بانك ملى دستور داد كه قبضهايى را كه توسط ادارهى املاك از رعايا در قبال تقسيم خالصهها اخذ كردهاند، تحويل گيرد و وجوه مربوط را نقدآ به دربار بپردازد، خود اين وجوه را با اقساط طويلالمدت كه در قبوض تعيين شده بود، از رعايا و كشاورزان دريافت كند. اين اقدام، بانك ملى را در آستانه ورشكستگى قرار داد. بانك كشاورزى نيز به علت پرداخت بهاى املاك تقسيم شده، در حال ورشكستگى قرار داشت. در موارد ديگرى نيز به بانك دستور داده مىشد كه مبالغ هنگفتى به صورت ماهانه يا يكجا به دربار يا دفاتر پهلوى بپردازد و معادل مبلغ پرداختشده را بتدريج از درآمد قراء مستهلك كند.
هر آنچه كه خاندان پهلوى در مورد زمينهاى غصبى رضاخان انجام مىدادند، از جمله تصويب برخى قوانين در مجلس، تأسيس بنيادهاى گوناگون، وقف كردن قسمتى از زمينها، اصلاحات ارضى، انقلاب سفيد و... همه و همه منجر به چپاول هر چه بيشتر مردم ايران بالاخص قشر زحمتكش و مستضعف كشاورز و روستايى و تاراج دسترنج آنان مىشد؛ براى مثال:
«در جريان اصلاحات ارضى، شاه 1106 ده را فروخت و تا سال 1347ش از بابت اقساط زمينهاى فروختهشده، 2/ 1 ميليارد ريال پول گرفت. بهاى كل اين زمينها در آن زمان تقريبآ 10 ميليارد ريال تخمين زده مىشد. 1092 ده فروخته نشده همچنان به عنوان املاك اختصاصى شاه باقى ماند. طبق گزارش روزنامه نيمه رسمى اطلاعات، ارزش مهمانخانههايى كه به شاه تعلق داشت، به اضافه اشيايى كه در داخل آن بود، جمعآ به 6/ 5 ميليارد ريال مىرسيد؛ در حالى كه صادرات ايران در سال 1959]م، به[ مبلغى نزديك به اين رقم مىرسد. تنها قيمت در ورودى قصر فرح 40 ميليون ريال (تقريبآ 8/ 1 ميليون مارك آلمان غربى) برآورد شده بود.»
در فروردين سال 1341، فروش و پرداخت املاك سلطنتى به دهقانان، خاتمه يافته اعلام شد؛ ولى در سال 1345 روزنامه اطلاعات از واگذارى 589 ده و مزرعه از املاك سلطنتى به سازمان اصلاحات ارضى براى فروش و پرداخت بها به بنياد پهلوى خبر داد و معلوم شد كه اعلام خاتمه فروش املاك سلطنتى، خبرى ساختگى بيش نبوده است. درباره فروش املاك ديگر هيچ خبرى منتشر نشد؛ اما اگر فرض بر اين باشد كه 589 ده و مزرعه هم به فروش رسيدهاند، باز شاه مالك حدود هزار ده از املاك غصب شده رضاخانى بود كه وى پس از پدر خود به زور آنها را مجددآ غصب كرده بود.
ناگفته نماند كه در برخى از روستاها كه زمينهاى آنها به اصطلاح به دهقانان فروخته شده بود، زمينها در واقع به خواهران و برادران شاه داده شد. براى مثال، حدود 3700 هكتار زمينهاى دشت ناز در 20 كيلومترى شمال شرق سارى و به فاصلهى 18 كيلومترى دريا، به عبدالرضا پهلوى داده شد. اراضى وسيعى ميان گنبد و كلاله را عليرضا به زور از مردم گرفت. غلامرضا، برادر ديگر شاه، در ده «ارزو» قطعه زمينى خريد و سپس آب را به روى اراضى ديگر بست و صاحبان آن را به واگذارى زمينهاى خود مجبور كرد و از ارزو تا به «بلورد» سيرجان را صاحب شد. منطقه وسيعى در آذربايجان شرقى، شكارگاه سلطنتى اعلام شد و ساكنان دههاى آن منطقه از جمله گلخرج، مي كرد، شاهمار، كلبهداغى، بركن، سياهباز و شجاعباز كه بيش از 10 هزار نفر بودند، از آنجا رانده شدند.
منبع: کتاب «مفاسد خاندان پهلوی»؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی