پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ اصل متعارف در دیالکتیک قدرت، انجام واکنش متقارن میباشد؛ بدین صورت که در مقابل هرگونه از قدرت، نوعی واکنش به همان شکل انجام میگیرد. مثلاً در ابزار قدرت، قدرت سرکوب و تنبیهی در تقابل با مبارزهی مسلحانه قرار میگیرد، قدرت تشویقی در مقابل قدرت تشویقی و قدرت سازمانی در مقابل قدرت سازمانی قرار میگیرد. در منابع قدرت هم وضعیت بدینگونه میباشد؛ قدرت شخصی در چالش با قدرت شخصی قرارمیگیرد، قدرت اقناعی در مقابل قدرت اقناعی و غیره. لیکن در مواردی نادر، ممکن است واکنش در مقابل قدرت، به صورت نامتقارن جلوهگر شود که در این نوع واکنش، در تقابل علیه قدرت مسلط از ابزار مشابه استفاده نمیگردد. این نوع واکنش در تقابل با قدرت سرکوب رژیم شاه (که متکی بر شخصیت پاتریمونیال شاه بود) از سوی امام خمینی به کار گرفته شد. در این تقابل قدرت، برخلاف شاه که قدرتهای سازمانی موجود را به نفع قدرت شخصی خویش از میان برده بود، قدرت شخصی امام متکی به قدرت سازمان روحانیت در جامعهی شیعی ایران بود که در مساجد و با بهرهگیری از مناسبتهای فرهنگی شیعی و اسلامی نقش مهمی در ابلاغ پیامهای وی به مردم و اقناع آنها در مبارزه علیه رژیم، ایفا نمود.
عمدهترین شاخصههای قدرت امام در واکنش علیه قدرت شخصی و پاتریمونیال شاه عبارت بودند از:
1ـ شخصیت فرهمندانه امام
تقریباً تمام كسانی كه به نحوی در خصوص انقلاب اسلامی ایران آثاری پدید آوردهاند، حتی نظریهپردازان ساختارگرایی همچون «اسکاچپول»، بر نقش فرهمندانهی امام خمینی در رهبری انقلاب اسلامی ایران کاملاً معترفند. با این حال، شخصیت امام در قالب اتکا به سنت اسلام و احیای اسلام سیاسی معنا و مفهوم مییافت و به عبارت دیگر شخصیت امام، در قالب احیای فرهنگ سیاسی اسلام برای مردم قابل فهم بود و سخنان و کلام وی نیز کاملاً در این راستا قرار داشت. آنچه برای او اصل بود، وفاداری به اسلام و موافقت و متابعت از اصول و ارزشها و آرمانهای اسلامی بود.
«کلیفورد گیرتز»، از اندیشمندان معتقد به علم الاجتماع تفسیری، معتقد است که رهبری میتواند با «نمادینه سازی قدرت» و پیوند برقرار کردن بین خود و ارزشهای محوری جامعه به خصوصیات فرهمندانه دست یابد.
یکی از مصادیق رهبری فرهمندانهی امام خمینی، استعمال واژهی «امام» از سوی مردم، برای رهبری وی بود که برای مردم شیعی مذهب ایران، بیانگر تصوری مقدس از آرمانهای تاریخی میباشد. این عنوان، در عمل متأثر از دو جریان بود: یکی جریان مذهبیـ سنتی که در باور شیعی خود، رهبر انقلاب را جانشین و نایب امام میدانستند و دوم، جریان روشنفکری دینی که عنوان «امام» برای آنها، نوعی مذهب اصلاح و احیاشده بود که بازگشت به خویشتن و یافتن و استفاده از الگوهای متفاوت از حیات مذهبی ـ سنتی را نوید میداد.
ازسوی دیگر به جهت مباحث جامعه شناختی مردم ایران، عنوان امام، پاسخی به تمایلهای رهبری خواهانهی آنان بود؛ به بیان دیگر سکهی پیر، مرشد و مراد را در فرهنگ مردم ایران به ذهن تداعی مینمود.
پیوند عمیق مذهب و اندیشهی اسلامی و قیام برای خدا، از امام خمینی شخصیتی بیمانند ساخته بود که برجستهترین خصیصههای آن صراحت بیان، بیپروایی و شجاعت فوقالعاده بود. تا بدان حد که در میان روحانیون و سیاستگران چند قرن اخیر ایران، هیچکس به پای او نمیرسد. به نظر نجاتی در دورانی که شاه همهی مخالفین، اعم از ملیون، چپگرایان، تودهایها، مالکان بزرگ و نخبگان سنتی را سرکوب کرده و یا از صحنه خارج نموده بود، امام خمینی یکه و تنها، علیه او قد علم کرد. وی در سخنرانی خرداد 1342، شاه را با چنان شدت و حدتی به باد سرزنش و سرکوب گرفت که تا آن روز سابقه نداشت. درآن سخنرانی تاریخی، امام خمینی شاه را بدبخت، بیچاره، نوکر اسرائیل و... خواند. شخصیت امامخمینی، با برخورداری از چنین ویژگیهایی بود که شخصیت ضعیفالنفس شاه را به چالش و مبارزه فرا میخواند.
2ـ استفاده از ابزار قدرت اقناعی
قدرت اقناعی، برخلاف سرکوب ایدئولوژیک که فشار و اجبار بیرونی را شامل میگردد، نوعی اجبار و خواست قلبی از درون میباشد که ریشه در فرهنگ و گرایشات فرهنگی، ذهنی و ارزشی افراد دارد و لذا افکار عمومی در این نوع قدرت، نقش تعیینکننده دارند؛ به علاوه این نوع قدرت، مهمترین ملاک برای مشروعیت بخشی نیز میباشد، زیرا با منابع سمبلیک و ذهنی بیشتر ارتباط مییابد و به همین دلیل است که مذهب و ارزشهای مذهبی در این نوع قدرت، جایگاهی ویژه دارند.
استفادهی امام خمینی از این ابزار قدرت، به شکلهای زیر متجلی گردید:
1-2ـ مرجعیت، پیوند دهندهی منبع قدرت شخصی و ابراز قدرتاقناعی
یکی از وجوه ممیزهی رهبری امام در مقایسه با دیگران، قدرت مرجعیت وی بود. حقیقت مرجعیت دینی مبتنی بر درک و آگاهی و دین شناسی و درد آشنایی و مسئولیتشناسی است. میتوان ادعا کرد که از جمله مهمترین رموز توفیق امام در ایجاد و هدایت نهضتی شگرف در سرزمینی که پیشتر و بیشتر شاهد انواع جنبشها و حرکتهای سیاسی نافرجام و احیاناًبدفرجام به نام ملت و آزادی و استقلال بوده است، همین ویژگی است.
قدرت و نفوذ مرجعیت در مذهب شیعه، به علت باز بودن باب اجتهاد، از اهمیت بالایی برخوردار است. مرجعیت فقیه به معنی حکومت بر دلهاست و اطاعت در کلیهی شئون زندگی بر این اساس است که فتوای او، همان حکم خداست و پیروی از ولی فقیه، اطاعت از فرمان امام و در نهایت اطاعت از رسول خدا و در نهایت اطلاعات از خدا است که قرآن، صریحاً بیان میدارد: «و من یطع الرسول فقد اطاع الله هرکس که پیامبر(ص) را اطاعت کند، بیتردید، خدا را اطاعت کرده است».
اطلاق حجت بر فقیه عادل که در متون اسلامی آمده، این اعتقاد و باور را ایجاب میکند که فراتر از اطاعت از قدرتهای مادی است.
ارتشبد عباس قرهباغی، (آخرین رئیس ستاد ارتش شاه) در خصوص تأثیر مرجعیت امام بر روحیهی نظامیان میگوید: «.. تعدادی از پرسنل شهربانی کتباً گزارش نموده بودند که از مقلدین آیت الله خمینی بوده و نمیتوانند بر خلاف دستورات آیتالله عمل نمایند.»
به علاوه، فتاوای امام مبنی بر تکلیف شرعی سربازان، درجهداران و افسران به ترک سربازخانهها و تلاش والدین جهت وادار ساختن آنها به ترک سربازخانهها در اطاعت از مراجع تقلید، به طوری مؤثر واقع شده بود که حتی غالب پرسنل به خصوص افراد وظیفه، ادامهی خدمت سربازی را در آن شرایط، مخالف مذهب دانسته و به همین دلیل از پادگانها فرار و به خانواده و بستگان خود که بسیاری از آنان در جمع تظاهرکنندگان بودند، میپیوستند.
2ـ2ـ فرهنگ سیاسی شیعه
منظور از فرهنگ سیاسی شیعه، نوع نگرش و طرز برخورد شیعهی امامیه با سیاست و قدرت سیاسی است که تحت تأثیر مبادی نظری و عقاید و باورها و سنتهای شیعه، در متن تاریخ و حیات جمعی شیعیان شکل گرفته و تعیینکنندهی الگوهای کنش رفتار سیاسی آنان در پذیرش یا نفی حکومتها میباشد. از مهمترین این عناصر و مفاهیم، باید از اصل امامت، انتظار و غیبت، اعتقاد به نامشروع بودن حکومت غیرمعصوم و غیرمأذون از امام معصوم، شهادت، عدالت و اصل امر به معروف و نهی از منکر نام برد. همچنین از نمادهای مذهبی در فرهنگ شیعه باید به عاشورا، سوگواری و تعزیه و سنت یاد شهیدان اشاره کرد که بالقوه حاوی قدرت عظیمی در تحریک و بسیج مردم و دمیدن روح مبارزه و انقلابیگری هستند. عنصر اجتهاد و مرجعیت و نماد مسجد و منبر نیز از عوامل مؤثر بر فرهنگ سیاسی شیعه میباشند.
وجود مجالس و مناسبتهای مذهبی بسیار در تقویم اسلامی و به ویژه شیعی، برای احیای مفاهیم صبر و فداکاری و برگزاری با شکوه این مراسم و حضور روحانیون در این مجالس و یادآوری مصائب مشترک کل جامعه که به نوبهی خود میتواند برای تضمین کنش و مبارزهی جمعی مورد استفاده قرار گیرد، نقش مهمی در مبارزات علیه شاه داشت. یکی از مهمترین موارد در این زمینه واقعهی کربلا و مناسبتهای مربوط به شهادت امام حسین (ع) است. «کلر بریر» در این خصوص میگوید:
«در ایران، اغلب از حسین نام برده میشود. حسین کیست؟ یک تظاهرکننده، یک شاهد ـ یک شهیدـ که با رنج خود علیه بدی تظاهر میکند و از این رو مرگ او افتخارآمیزتر از زندگی کسی است که بر او غلبه کرده است.»
«فیشر» از این «شماهای تفسیری» اصلی و وحدت بخش، که به عنوان مجموعهای از منابع نمادین عمل میکند تحت عنوان«پارادایم کربلا»، نام میبرد که درک مشترکی از شهادت امام حسین (ع) در کربلا محسوب میشود.
«پارادایم کربلا» از نظر فیشر، حماسهای ارزشی با توان بسیجی بسیار زیاد محسوب میشود که بر اساس تجارب مذهبی روزمره و تاریخ اجتماعی و فرهنگی ملت شکل گرفته و مناسبتی بود که به نارضایتیهای موجود و تلاش برای یافتن شیوههایی برای بیان و بسیج که خود بخشی از نظام فرهنگی بود، معنا میداد. در همین چارچوب بود که مخالفین، راهپیماییهای سیاسی و تظاهرات خود را، توأم با حرکت دستجات مذهبی و در روزهای سوگواری برگزار میکردند و ضمن مراسم عزاداری، شعارهای سیاسی و مذهبی را مخلوط کرده و بدین وسیله (از راه معتقدات مذهبی)؛ پرسنل نیروهای مسلح را بیشتر به طرف خود جلب مینمودند.
از نظر «میشل فوکو»، اندیشمند پست مدرن، ایرانیان در خلال اسلام، به دنبال نوعی تغییر در زندگی خود میگردند؛ به عبارت دیگر، اسلام سنتی وجود داشته و هویت آنها را تضمین میکرده است. در این نحوهی زندگی با مذهب اسلام، مانند نیرویی انقلابی زندگی میکنند که چیزی غیر از ارادهی اطاعت وفادارانهتر از قانون وجود داشته است. به عبارت دیگر، وجود چنین ارادهی همراه با تجربهای ذهنی که فکر میکنند در دل تشیع مییابند، به آنها امکان میدهد که زندگی را به طور کامل تغییر دهند.
3-2ـ به کارگیری سازمان روحانیت
روحانیت در ساختار اجتماعی ایران از دورهی صفویه به این سو، نقش مرجع و هدایتکننده را داشته و تنها گروهی بوده است که توان به جنبش درآوردن تودهها را داشته است. لذا پس از تبعید امام، وی از مبارزات خود علیه رژیم دست برنداشت و طلاب و زائرین را طی سخنرانیهای خود، در مورد اینكه شاه عامل ضداسلام و آلت دست امپریالیزم خارجی است، توجیه مینمود. وی همچنین از علما دعوت میکرد تا برای دستیابی به حقوق خود، مبتنی بر رهبری امت اسلامی، در جهت مستقیم و علنی علیه قدرت نامشروع حاکم تلاش کنند. با فراگیر شدن جاذبهی پیامهای امام در میان طلاب قم، پیامهای وی از طریق شبکههای روحانیت در سراسر ایران گسترش یافت.
این شبکهی فرهنگی بر اثر دو عامل در خدمت انقلاب قرار گرفت:
1ـ ظهور امامخمینی که به نخستین نظریهی سیاسی نظاممند طی چند سال اخیر، مجهز بودند و در سلسله درسهایی تحت عنوان حکومت اسلامی یا ولایت فقیه، استدلالاتی نظری جهت اثبات عدم جدایی دین و سیاست در اسلام ارائه نمودند و به این ترتیب مشی منطقی و عقلانی اسلام، به عنوان بنیانی برای داعیهی مسلمانان در خصوص قدرت مشروع به کار گرفته شد.
2ـ امام خمینی طی دوران تدریس در حوزهی علمیهی قم، چند طلبه را آموزش دادند که نسل جدیدی از روحانیون را تشکیل میدادند. اینان که عمیقاً به فلسفهی سیاسی امام معتقد بودند، منابعی را گردآوری و ساختار تشکیلاتی سازمان مذهبی را احیاکردند و بدین ترتیب، توان آن را برای کنش جمعی افزایش دادند.
بدین ترتیب اسلام شیعی، هم از نقطهنظر سازمانی و هم از لحاظ فرهنگی برای ایجاد انقلاب علیه شاه، نقش حیاتی به عهده داشت. روحانیون که تابع امام بودند، عقاید سیاسیای را تبلیغ میکردند که شاه را زیر سؤال میبرد. سپس شبکهها، روشهای اجتماعی و اسطورههای اصلی شیعه به ایجاد هماهنگی در نهضت تودهای شهری و ایجاد ارادهی اخلاقی در آن برای مقاومت در مقابل اختناق و سرکوب مسلحانه کمک نمودند.
4-2- ارائه طرح حکومت اسلامی
سابقهی تلاش امام خمینی برای ارائهی طرح حکومت اسلامی به سالهای آغازین دههی 1320، باز میگردد که با نگارش کتاب «کشف الاسرار» در سال 1323، ضمن حمله به رضا شاه و سیاستهای ضدمذهبی او، طرح یک حکومت اسلامی را که تحت نفوذ مجتهدین باشد را عرضه نمود.
با این حال پس از فوت مرحوم آیتالله العظمی بروجردی، امام خمینی این بار در مقام مرجعیت شیعی، حملهی مستقیم خود به رژیم پهلوی را آغاز نمود و طی دوران تبعید خویش در نجف با ارائهی درسهایی تحت عنوان حکومت اسلامی تحت ریاست ولی فقیه، به عنوان بدیل و جانشین حکومتهای جائر سلطنتی، رژیم پهلوی را شرعاً و عقلاً نامشروع خواندند. به نظر وی سلطنت و ولایتعهدی، همان طرز حکومت شوم و باطلی بود که امامحسین(ع) جهت جلوگیری از برقراری آن قیام فرمود و همهی مسلمانان را به قیام دعوت کرد. اینها از اسلام نیست و اسلام سلطنت و ولایت عهدی ندارد.
طرح حکومت اسلامی مورد نظر امام خمینی، طی دوران اقامت وی در نجف شکل منسجمی به خود گرفت و در پاریس از طریق رسانههای بینالمللی به گوش آحاد مردم ایران به عنوان بدیل و جایگزین سلطنت میرسید. «ریچارد کاتم» ضمن ابراز شگفتی از اقدامات امام و بینظیر خواندن جنبش و پدیدهی ناشی از آن میگوید:
«او در سنین نزدیک به هشتاد سالگی، تمامی پیشنهادهای مربوط به قبول تصدی مقام سیاسی در ایران را رد کرده است. نهاد پادشاهی را مغایر با اسلام عنوان کرد و بدین ترتیب، راه مصالحه با شاه و دودمان پهلوی را بست.»
3ـ مبارزهی منفی، مشی اصلی مبارزهی امام
پیوند عمیق امام با سازمان روحانیت شیعه و بهرهگیری از ابزار قدرت اقناعی که بسیج تودهها را به همراه داشت، در مقابل قدرت شخصی شاه که متکی برتوان سرکوب نظامیان بود و هیچگونه بهرهای از اقناع نداشت، موجب گردید تا مشی اصلی مبارزهی امام علیه رژیم شاه، مبارزهی منفی، عدم همكاری و اطاعت از دستورات شاه و مقامات اجرایی باشد. امام که با توجه به پیشرفت روند مبارزه علیه رژیم، استراتژیهای خود را ارائه مینمود، مبارزهی مسلحانه را در آخرین مرحله قرار داده بود.
«... ما همه موظفیم که بر ضد این (شاه)، قیام کنیم؛ قیام قلمی، قیام قولی، هر وقت هم شد قیام به سلاح، هر وقت، وقت پیدا کردیم، اول کسی که سلاح را به دوشش بگیرد، خود منم...»
لذا با توجه به نظر امام مبنی بر قیام همه جانبه توسط همهی اقشار جامعه با هر وسیلهی ممکن، به تدریج و با فراگیر شدن مبارزه، حتی پایهها و ارکان اصلی قدرت رژیم همچون بوروکراتها و نظامیان (که کاملاً از قدرت تشویقی شاه بهرهمند گردیده بودند) نیز به مبارزان پیوستند. این مشی مبارزهی منفی، از دعوت روحانیون به اعتصابات ادواری و نرفتن به منبر و مبارزات آنها در خطابهها، انجام راهپیماییهای مسالمتآمیز جهت نمایش قدرت علیه رژیم شاه از طریق شرکت در مراسم مذهبی همچون عید فطر، عاشورا، اربعین و...، اعتصاب کارکنان دولت (بهویژه کارکنان شرکت نفت) و بازاریان گرفته تا فرار سربازان از پادگانها همراه با سلاحهای خویش و ایجاد جنگ روانی در ارتش و نیروهای نظامی و اقناع آنها در پیوستن به مبارزین، استراتژی اصلی مبارزهی امام علیه رژیم شاه و قدرت سرکوب وی بود.
منبع: تلخیصی از قدرت سرکوب رژیم پهلوی و انقلاب اسلامی؛ انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی.