پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ اهمیت بازگشت امامخمینی در دوره چهار ماهه منتهی به پیروزی انقلاب برای رژیم پهلوی متفاوت بوده است. در اوایل كار، بازگشت اعلام شده یا نشده امامخمینی مسئله مهمی بود، ولی تهدیدی برای بقای رژیم تلقی نمیشد. در بخشنامهها و دستورها نیز اشاره شده بود كه وی را به محض ورود از هر كدام از مرزهای هوایی، دریایی و زمینی، دستگیر و از ارتباط وی با اشخاص جلوگیری و بیدرنگ به تهران انتقال دهند. اما به مرور زمان و با پیشرفت فزاینده نهضت در ماههای آبان و آذر و با مشاهده اعلام حمایت گستردهی مردم از امامخمینی در راهپیماییهای تاسوعا و عاشورای سال 57 و گسترش اعتصابهای فلجكننده در سراسر كشور، مسئلهی بازگشت احتمالی امامخمینی به ایران بدترین وضعیت و سرنوشت را برای مقامات رژیم پهلوی و محمدرضا پهلوی تجسم میكرد. این موضوع بعد از انتصاب شاپور بختیار به مقام نخستوزیری و به دنبال آن خروج شاه از كشور، به مراتب حادتر گردید.
امامخمینی از لحظهی ورود به پاریس همیشه با این سؤال روبهرو بود كه «آیا تصمیم دارید به ایران بروید؟» و «كی به ایران بازخواهید گشت؟» برای اینكه زمانشناسی و تشخیص مناسبترین زمان برای بازگشت از سوی امامخمینی مشخص شود، به پاسخهای ایشان در زمانهای مختلف اشاره میشود. در 10 آبان 57 در پاسخ به خبرنگار رادیو تلویزیون اتریش گفت: «حضور در خارج، بر افشای جرایم شاه در سطح جهانی مناسبتر است.»[1]
در همان تاریخ در پاسخ به سؤال خبرنگار روزنامهی گاردین كه پرسید: «تحت چه شرایطی حضرت آیتالله بازگشت به ایران را مورد بررسی قرار خواهند داد؟»، فرمودند: «با توجه به تجارب تلخ گذشته ملت ما از این خاندان، هیچ گونه راهحلی در چارچوب شاه سلطنت كند و نه حكومت، قابل قبول نخواهد بود. علیالاصول ما با رژیم سلطنتی مخالف هستیم و بازگشت به ایران، بستگی به پیشرفت اهداف جنبش دارد. فعلاً قرار بر رفتن به ایران را ندارم.»[2]
در 14 آبان 57 در پاسخ به سؤال خبرنگار رادیوتلویزیون هلند كه پرسید: «آیا حضرت عالی در مبارزه علیه شاه، بهتر و مؤثرتر نبود كه دعوت شاه را به ایران پذیرفته و به ایران برمیگشتید؟»، فرمودند: «من برای آگاه كردن دنیا بهتر میدانم در اینجا باشم. در ایران هنوز اختناق وجود دارد، لذا رفتن به ایران فعلاً منتفی است.»[3]
در 20 آبان 57 نیز در پاسخ به سؤال خبرنگار تلویزیون ان. بی. سی آمریكا، مطالب مشابهی را گفتند: «الآن معلوم نیست با این اوضاع آشفته كه به دست شاه انجام میگیرد و اخیراً به اوج خود رسیده است، لازم باشد به ایران بازگردم. بودن من در خارج كه بتوانم فریاد ایرانیان مظلوم را به همهی عالم برسانم بهتر است. ولكن هر موقع كه صلاح ملت باشد به ایران برمیگردم.»[4]
خبرنگاران برای تهیه یك خبر داغ و مهم، همیشه درصدد پرسیدن سؤالات خبرسازی بودند، ولی امامخمینی بدون توجه به همه مسائل، روش خود را پیش میبرد. لذا وقتی در 8 آذر 57 خبرنگار نروژی از او پرسید: «در صورت سقوط شاه، آیا حضرت آیتالله به ایران باز میگردید و دولت جدیدی را تشكیل خواهید داد یا نه؟»، پاسخ داد: «من هر وقت كه صلاح بدانم به ایران برمیگردم، چه قبل از سقوط شاه باشد و چه بعد از سقوط او»[5] در 15 آذر 57 نیز به خبرنگار روزنامه دیلی تلگراف جواب مشابهی داد: «مردم توجه به این موضع دارند كه هرچه من بگویم به صلاحشان است. حال چه از اینجا باشد، چه از ایران، به آن عمل میكنند. من هر وقت صلاح دیدم به ایران میروم.»[6] از این پس نیز تا خروج محمدرضا پهلوی در 26 دی 57 از كشور در پاسخ خبرنگاران و سؤال كنندگان اعلام كردند كه هر وقت صلاح بدانم، بازخواهم گشت و مكان برای من مهم نیست، بلكه مبارزه با ظلم حكومت پهلوی مهم است. تا این تاریخ امامخمینی بارها گفتند كه تا شاه باقی است به ایران برنخواهد گشت، اما پس از این رویداد مهم پاسخ ایشان به مضمون «در اولین فرصت بازخواهم گشت» تغییر یافت.[7]
تغییر رویه امامخمینی درباره بازگشت به ایران، پس از خروج محمدرضا پهلوی از كشور، ترس و واهمهی عظیمی را در میان مقامات رژیم پهلوی و دولت بختیار پدید آورد. لذا از این پس تلاش برای «مهلت گرفتن از امامخمینی» در گستره وسیعی نمایان میشود.[8]
رابرت هایزر آمریكایی، كه در آستانهی پیروزی انقلاب از سوی دولت آمریكا مأموریت یافته بود به ایران بیاید تا ضمن حفظ دولت بختیار، از متلاشی شدن ارتش جلوگیری كند و در صورت ضرورت، كودتایی ترتیب دهد. وی در این باره میگوید: «اعتقاد داشتم كه فاجعهآمیزترین احتمال این خواهد بود كه آیتالله به ایران بازگردند.»[9]
در جای دیگر میگوید: «بختیار گفته بود كه اگر دو ماه فرصت داشته باشد میتواند دولت خود را مستقر سازد، اما اگر [امام] خمینی زودتر بازمیگشت، فاجعهآمیز میبود. گروه اصرار كرد كه آمریكا برای جلوگیری از ورود [امام] خمینی در این امر مداخله كند.»[10]
هایزر در خاطرات خود یادآور میشود كه وی و گروه پنج نفرهی مقامات نظامی و امنیتی رژیم كه با وی در تماس بودند، از 26 دی به بعد هر آن منتظر ورود امامخمینی به ایران بودند، اما از كانالهای مختلف در تلاش بودند كه ایشان را همچنان در خارج از ایران نگهدارند.[11]
او میگوید: «به نظر من چنین میآمد كه اوضاع به دلخواه ما، در حال تغییر بود. اما متأسفانه اگر [امام] خمینی ظرف چند روز آینده بازمیگشت، همه چیز را خراب میكرد. ما به سی تا شصت روز وقت دیگر احتیاج داشتیم.»[12]
طرح سفر شاپور بختیار به پاریس برای دیدار و مذاكره با امامخمینی نیز در همین راستا بود كه شكست خورد. عباس قرهباغی میگوید: با مشاهدهی اوضاع متشنج كه با سرعت زیادی به ضرر رژیم پهلوی پیش میرفت و شایعهی آمیخته به واقعیت بازگشت امامخمینی آن را تشدید كرده بود، جهت جلوگیری از بازگشت امامخمینی به ایران، تصمیم گرفتم كه از ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران استعفا دهم:
«چون ادامهی رویهی نخستوزیر كه در واقع چیزی جز اجرای تمام خواستههای مخالفان نبود، هر روز بیش از روز قبل هرج و مرج را در مملكت گسترش [میداد]. و نامبرده هیچ گونه توجهی به نتایج بررسیها و پیشنهادهای «كمیتهی بحران» و من كه تنها راه عملی جلوگیری از شورش و خونریزی و امكان برقراری آرامش در كشور را ممانعت از آمدن آقای خمینی میدانستم نداشت، و مكرراً در مصاحبات و اظهارات خود میگفت: «آنچه مورد احترام ماست تصمیمهایی است كه شخص حضرت آیتالله خمینی میگیرند». و در صحبتهای خود اظهار میكرد: «اگر ایشان بخواهد به ایران برگردد «مانعی ندارد». لذا تنها راه جلوگیری از آمدن آقای خمینی كه به نظرم رسید، استعفا از مقام ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران بود. نتیجهی این كار از دو حال خارج نبود. یا در شورای سلطنت با نظر من مبنی بر جلوگیری از ورود آقای خمینی موافقت میشد، و یا من از قبول مسئولیت كنارهگیری [كرده] و شاهد حوادث ناگوار و از همپاشیدگی مملكت نمیشدم».[13]
و در ادامه پس از ذكر تشكیل جلسه كمیته بحران و مذاكره و دیدارش با بختیار و مقامات آمریكایی و غیره، میگوید:
«به هر تقدیر با اطمینان به اینكه نخستوزیر از آمدن آقای خمینی جلوگیری [كرده] و به زودی راه حلی برای مشكلات كشور پیدا خواهد كرد، از استعفا صرفنظر و نخستوزیری را ترك كردم.»[14]
در روزهای پایانی دی ماه خبر بازگشت قریبالوقوع امامخمینی عناوین مطبوعات داخلی و خارجی را به خود اختصاص داد. به نظر میرسید كه همه شرایط لازم برای بازگشت امامخمینی مهیا میباشد؛ زیرا راهحلهای مختلف مقامات رژیم از جمله نفوذ، تهدید به كودتا، وعده و غیره برای جلوگیری از بازگشت امامخمینی به حداقل نتیجه هم نرسیده بود. بر اساس زمینه مساعد ایجاد شده در ایران، امامخمینی در 30 دی 57 طی پیامی به ملت ایران بازگشت قریبالوقوع خود را اعلام كرد.
به دنبال صدور این پیام و انتشار آن در ایران، مقامات رژیم حداقل به دو اقدام دست زدند: یكی اینكه در روز دوم بهمن یگانهای گارد شاهنشاهی برای نشان دادن قدرت و تهدید مخالفان در مقابل خبرنگاران داخلی و خارجی رژه رفتند و دیگر اینكه در چهارم بهمن، بختیار دستور بستن فرودگاهها و توقف تمامی پروازهای خارجی (از ایران به خارج و از خارج به ایران) را صادر كرد.[15]
امامخمینی در روز 5 بهمن در اجتماع گروهی از خبرنگاران اعلام كرد: «من بنا داشتم كه فردا [6 بهمن] را در میان ملت باشم و هر رنجی كه آنها میبرند من هم با آنها باشم. لكن دولت خائن از این امر مانع شده و همهی فرودگاههای ایران را بست و من پس از باز شدن فرودگاهها بلافاصله خواهم رفت و به او [بختیار] خواهم فهماند كه شما غاصب هستید و خائن به ملت ما؛ و ملت ما دیگر تحمل شما و نوكرهای خارجی را نخواهد داشت».[16]
ایشان در سخنرانی 8 بهمن 57 در جمع دانشجویان و ایرانیان خارج از كشور نیز ضمن تشكر از ملت ایران، آرزو كرد كه هر چه زودتر در ایران به آنها بپیوندد.[17]
در شرایطی كه نیروهای انقلابی آمادگی استقبال و خنثی كردن توطئههای احتمالی را داشتند، بختیار تحت فشار مردم 9 بهمن اعلام كرد كه فرودگاه مهرآباد برای ورود امامخمینی باز است. بختیار نمیتوانست بستن فرودگاهها را بیش از این ادامه دهد. زیرا در این مدت نارضایتی بر ضد دولتش به شدت افزایش و ناآرامیها و تظاهرات گسترش یافته بود. در واقع، افزایش تبلیغات داخلی و خارجی بر ضد وی سبب شد كه دستور بازگشایی فرودگاهها را صادر كند.[18]
به دنبال باز شدن فرودگاه مهرآباد، امامخمینی پس از چهارده سال دوری از وطن، در 12 بهمن 57 به میهن بازگشت و مورد استقبال بینظیر مردم ایران قرار گرفت.[19]
پینوشتها:
[1] . صحیفهی امام، ج 4، تهران، مؤسسه تنظیم نشر و آثار امام خمینی، 1378، ص 244.
[2] . همان، ص 245
[3] . همان، ص 315
[4] . همان، ص 439
[5] . همان، ج 5، ص 141
[6] . همان، ص 178
[7]. شجاعیزند، علیرضا، برههی انقلابی در ایران، تهران، مؤسسهی چاپ و نشر عروج، 1382، ص 259؛ صحیفهی امام، ج 5، ص 481
[8]. قرهباغی، عباس، اعترافات ژنرال، تهران، نشر نی، 1365، صص 201 ـ 202
[9]. هایزر، رابرت، مأموریت در تهران (خاطرات ژنرال هایزر)، ترجمهی ع . رشیدی، تهران، اطلاعات، 1365، ص 101
[10]. همان، ص 106
[11] . همان، ص 146
[12] . همان، ص 232
[13] . عباس قرهباغی، پیشین، ص 208
[14]. همان، ص 213
[15]. عباس قرهباغی، پیشین، ص 249.
[16]. صحیفهی امام، ج 5، ص 530.
[17]. همان، ص 543.
[18]. نجاتی، غلامرضا، تاریخ بیست و پنج ساله ایران، جف، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1373، صص 353ـ354 .
[19] . برای مطالعه بیشتر ر.ک. مبارزات امام خمینی در نجف (از هجرت به فرانسه تا بازگشت به ایران) به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.