انقلاب اسلامی درکرمان
محمدعلی مبشری از جمله انقلابیون کرمان میگوید: یک روز که من در کلاس درس بودم، به یکباره در اواسط ساعت کلاس، آقای عبداللهی معاون دانشسرا، درب کلاس را زد و گفت :مبشری به دفتر برویم، با تو کار دارند. من به طبقه پایین رفتم. به دفتر مدرسه که وارد شدم، مأموران را دیدم. آنها چشمهایم را بستند و دستهایم را از پشت دستبند زدند. من گفتم اگر چشمهایم را باز نکنید، همچنان سروصدا میکنم و شما دیگر نمیتوانید دانشجویان را عضو حزب ساختگی رستاخیز کنید؛ چشمهایم را باز کردند. گفتند:ساکت باش. گفتم:مگر چی شده؟ آقای ایرانپور برابر من، روی صندلی نشسته بود. گفتم:آقای ایرانپور شاگردت را اینطوری به جرم عضو رستاخیز نشدن تحویل ساواک میدهی؟ میگفتی من را در خیابان بگیرند .گفت :ما یک کاری کردیم که بچههای دیگر درس عبرت بگیرند.
کد خبر: ۲۳۱۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۰۹