پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ اگر چه شيخ ابراهيم زنجانى، سه دوره نمايندهى زنجان در مجلس شوراى ملى (از دورهى اول تا چهارم)، با صدور حكم سهمگين اعدام شيخ فضل الله نورى نام زشتى از خود بر جاى گذاشت، ولى واقعيت آن است كه وى يكى از بازيگران سياسى در ادوار مذكور بود.
شيخ ابراهيم زنجانى از خانوادههاى قزلباش زنجان در تاريخ 1234 ش متولد شد و تحصيلات مقدماتى را در حوزهى زنجان گذراند. وى براى ادامهى تحصيل راهى نجف اشرف شد و از حوزهى درس آخوند خراسانى بهره برد. پس از بازگشت به زنجان، در محلهى سرچشمه كه به قول خود وى «محلهى محترمين» بود، سكنى گزيد. اين محله كه محل زندگى كاركنان ارشد دولت نيز بود، موجب حشر و نشر وى با آنان و آگاهى او با بعضى محصولات دنياى مدرن از جمله روزنامههاى روشنگرانهى آن زمان شد. شيخ، خود در اين زمينه چنين مىنگارد:
«ميرزا علىاصغرخان حاجى مشيرالممالك وزير با من رفت و آمد پيدا كرده، گاه گاه صحبت از علوم و ترقيات خارجه مىكند. يك روزنامه كه از مصر مىآمد و اول ثريا بود و بعد پرورش هفتگى، محرمانه به من مىداد و در خلوت مىخواندم. حبلالمتين كلكته براى او و براى ميرزاهاشم خان مىآمد و محرمانه به من مىدادند و مىخواندم. در نهايت، پرهيز مىكردم از اين كه طلاب و ملاها از روزنامه خواندن من مطلع باشند.»
اين محيط زندگى با آن استاد مشروطهخواهى كه شيخ ابراهيم از محضر وى تلمذ كرده بود، او را كاملا مستعد جريان مشروطهخواهى نمود و به طورى كه خود صراحت دارد، در آستانهى مشروطه، رهبر جريان مشروطهخواهى در زنجان محسوب مىشد و در حقيقت «خطيب قوم [و] مقتداى آنان به شمار مىآمد.»
در مجلس اول و سوم و چهارم او به نمايندگى مردم زنجان برگزيده شد و با زمينههاى مشروطهخواهانهاى كه داشت، پس از ورود به مجلس از سران مشروطه محسوب شد و از آن پس نقش بسيار مهمى در جريانات سياسى زمان خود بازى كرد.
شيخ ابراهيم با تشكيل احزاب سياسى در مجلس دوم، عضو حزب دموكرات شد و از آن پس به عنوان يكى از چهرههاى دموكرات باقى ماند. از نظر بعضىها اين مقام حزبى اندكى در جريان اولتيماتوم روسيه به ايران آسيب ديد، زيرا اكثريت دموكراتها با تشكيل كميسيونى از وكلا جهت بررسى اوضاع و اخذ تصميم نهايى در مورد اولتيماتوم مخالف بودند، شيخ ابراهيم زنجانى تنها دموكراتى بود كه برخلاف نظريهى همحزبان خود عضويت كميسيون را پذيرفت و به قبول اولتيماتوم رأى مثبت داد.
با وجود اين، شيخ همچنان در حزب دموكرات از مقام و موقعيت قابلملاحظهاى برخوردار بود. شيخ ابراهيم در وقايع مربوط مهاجرت تعدادى از رجال سياسى و ملى كشور در طرفدارى از عثمانى (در جنگ جهانى اول) اگر چه از تهران خارج نشده و با مهاجران همراهى ننمود، ولى در تهران از طريق همراهى دموكراتها كوشيد موانع دولت را در حد توان از پيش پا بردارد.
نفوذ شيخ ابراهيم در مورد امور مملكتى و حزب دموكرات را از يك نامهى تقىزاده به مورخهى 1918م به خوبى مىتوانيم تشخيص دهيم. تقىزاده كه در اين زمان در تبعيد به سر مىبرد در نامهاى به شيخ، ضمن برشماردن مشكلات ايران از شيخ جهت حل آنها مساعدت مىطلبد. پارهاى از مشكلات كه وى مىشمارد، چنين است :
1ـ بىمحتوايى روزنامههاى ايران؛
2ـ ورودى بىرويه لغات عربى و تركى استانبولى به روزنامهها و ضايع شدن زبان فارسى؛
3ـ پيشنهاد آوردن مستشار ماليه و نظامى از خارج به ايران به عنوان يك اقدام اساسى؛
4ـ گلايه از تغيير سريع كابينهها.
از آن جايى كه تقىزاده، عضو حزب دموكرات و از بنيانگذاران آن محسوب مىشد و از وضعيت و جايگاه افراد در حزب كاملا باخبر بود، مىتوان برداشت كرد كه با توجه به حجم انتظارات وى از شيخ ابراهيم، نامبرده هنوز در مجلس چهارم از جايگاه ممتازى در حزب برخوردار بوده است. لازم به ذكر است كه حزب فوق در مجلس چهارم نيز با وجود اختلافات داخلى، از اكثريت برخوردار بود.
ميزان نفوذ شيخ ابراهيم در امور كشورى زمان خود، موجب قضاوتهاى متفاوتى دربارهى وى شد. شرفالدوله نمايندهى دورهى اول تبريز، وى را آدمى بسيار صحيح و طرف اطمينان معرفى مىكند و در عوض بامداد ضمن روشنفكر و سرشناس معرفى كردن وى، او را منتسب به فراماسونرى مىكند. شايد براى بامداد و ديگران اين سؤال پيش آمده بود كه چطور مخالفان او، با وجود چنان كارنامهاى (صدور حكم اعدام شيخ فضلالله)، نتوانستند وى را از صحنهى سياسى خارج سازند، در حالى كه همحزبى وى، سيد حسن تقىزاده را با عملكرد ضعيفتر از وى و بهرغم تكيهگاهى چون دولت انگليس، از ايران بيرون رانده و براى مدتى از سياست دور كردند.
جنجالىترين اقدام شيخ ابراهيم، صدور حكم اعدام شيخ فضلالله نورى در سال 1327 ه.ق بود. شيخ فضلالله به جرم مخالفت با مشروطه ادعا نامهاى را كه شيخ ابراهيم نوشته بود، براى شيخ فضلالله قرائت كردند و به او گفتند جواب بده. او هم اعتنايى نمىكرد. در پايان گفتند: «جزاى اين اعدام است». شيخ ابراهيم زنجانى با صدور چنين حكمى ننگ تاريخى را بر پيشانى خود زد و وقتى اسناد فراماسونى وى منتشر شد پرده از راز نهفته كشيده شد. حكم فوقالذكر حتى در حال و هواى آن روز به قدرى سهمناك بود كه تقىزاده، نمايندهى تبريز، با آن همه سوابق تندگرايانه در خاطرات خود چنين نوشت:«هيچ كس خيال نمىكرد مجتهد بزرگى را بكشند، ولى حكم اعدام دادند و در ميدان توپخانه به دار زدند.»
به هر حال شيخ ابراهيم جداى از قضاوت دربارهى حكمى كه در مورد شيخ فضلالله صادر كرد، در طول حيات سياسى خود از رهبران مشروطهخواه محسوب مىشد و با عضويت در حزب دموكرات، خود را در رديف تندترين طرفداران مشروطه قرار داد.
منبع: کتاب انقلاب اسلامی در زنجان، مسعود بیات، مرکز اسناد انقلاب اسلامی