امیرسرتیپ عبدالله نجفی میگوید: «در آن شرایط (آغاز جنگ) اولین کسی که در رادیو تلویزیون حاضر شد و برای ملت عزیزمان پیامی داد امام جمعه [وقت] تهران، حضرت آیتالله خامنهای بود. ایشان در پیام جالب و به یادماندنی خود، ضمن بیان تجاوز نیروهای مزدور عراق به ایران، اعلام داشتند که ارتش جمهوری اسلامی ایران به این تجاوزات پاسخ قاطع خواهد داد.»
گذری بر حیات و خاطرات حجتالاسلام مجتهدزاده
حجتالاسلام مجتهدزاده میگوید: «آقای بروجردی مخفیانه پول میفرستاد و فدائیان اسلام هیچ منبع درآمدی نداشتند... من زندگی اینها [فدائیان] را میدیدم. اینها چیزی نداشتند. در دولاب زندگی میكردند یك خانهای چهار تا اتاق بود دو تا پایین دو تا بالا. در یك اتاق مرحوم نواب با همسرش بود، یك اتاق واحدی زندگی میكرد، یك اتاق خلیل طهماسبی بود و یك اتاقش هم سید محمد [واحدی] و مظفر[ذوالقدر] زندگی میكردند. یعنی چهار تا اتاق را اینجوری تقسیم كرده و وضع مالی آنها هیچ خوب نبود. خیلی هم فقیرانه اداره میشدند اینها بهترین غذایشان پلوعدس بود.»
حجتالاسلام شریفی گرگانی میگوید: «وقتی زلزله طبس اتفاق افتاد با وجود رسوایی هفده شهریور، دستگاه رژیم هیچ کمکی به مردم زلزله زده نکرد... پولهایی که از خارج آمد هم هیچ کدام به دست مردم نرسید چون همه را عوامل رژیم شاه به جیب زدند؛ یعنی در آن شرایط هم باز مشغول غارت بودند و باز دست از دزدیهایشان برنمیداشتند.»
محسن فروغی، پسر ذکاءالملک فروغی گوید: «پدرم کاغذی را که چند دقیقه قبل در منزل تحریر کرده و در جیب خود قرار داده بود، بیرون میآورد و شروع به خواندن آن میکند. رضاشاه با تعجب میگوید: معلوم میشود قبلا استعفای مرا تنظیم نمودهاند».
درنگی در یادمانهای آیتالله خزعلی
آیتالله خزعلی میگوید: «آقاى شريعتمدارى در برابر درخواستهاى امام و مبارزين هميشه بهانه مىآورد و موقعى كه برخى بهانههاى ايشان را خدمت امام(ره) عرض مىكردم مىفرمودند: اطمينان داشته باشند كه مواظب ايشان هستيم».
روایتهایی از خفقان رضاخانی در ایام محرم
رژیم رضاخانی با قلدری و فشار بر مردم، مانع از برگزاری مجالس و مراسم عزاداری میشد به طوری که مردم با ترس و دلهره و گاه به صورت مخفیانه به برپایی مجالس عزای سیدالشهدا(ع) اقدام میکردند. حجتالاسلام سیدحسین حسینی در بخشی از خاطرات خود به نقل از پدرش در این رابطه میگوید: «مرحوم پدرم نقل میکرد که زمان رضاشاه ملعون مجالس روضهخوانی را تعطیل کرده بودند و اجازه نمیدادند که مردم برای امام حسین(ع) مجلس عزاداری برپا کنند. بسیاری از روحانیون از پوشیدن لباس روحانیت منع شدند. با وجود این علاقمندان به اهل بیت به صورت مخفیانه مجلس روضه میگرفتند.»
روایتی از ابعاد فاجعه 17 شهریور 57
سایروس برآم خبرنگار خارجی درباره جنایت شاه در 17 شهریور میگوید: هدف نه پراکندن مردم بود و نه مرعوب ساختن. همه گلولهها به قصد کشت شلیک میشد. حتی کسانی را که به خانههای دیگران پناه میبردند تعقیب میکردند و از پای درمیآوردند و حتی از رساندن خون به مجروحان و مصدومان هم جلوگیری میکردند.
روایتی از ولیالله چهپور
ولیالله چهپور میگوید: «آقابه پهلو خوابیده بودند و نفس شان صدادار بود و به راحتی تنفس نمیکردند. من به آیتالله طالقانی پیشنهاد کردم چنانچه به پشت بخوابید تنفس شما بهتر میشود و بعد به پشت خوابیدند و من احساس نمودم حال آقا طبیعی نیست و جهت آوردن دکتر اقدام نمودم...».
درنگی در خاطرات آیتالله احمدی میانجی؛
آیتالله میانجی درباره روابط حزب خلق مسلمان و آیتالله سیدکاظم شریعتمداری میگوید: حزب خلق مسلمان نفوذ بسيارى بر روى آقاى شريعتمدارى داشت. آنها مقاصد خودشان را در زير عباى او جستوجو مىكردند و از حيثيت ايشان سوءاستفاده مىنمودند... اين حزب خلق مسلمان ضرر فراوانى به آقاى شريعتمدارى زدند. وی همچنین درباره بازرگان عنوان میکند: آقاى مهندس بازرگان بعد از آنكه انتخاب شد، چند عمل انجام داد كه بهنظر من، اعمال ايشان در برانداختن نظام كافى بود.
خواهرزاده جلال، آقای سیدمهدی آلاحمد میگوید: «...دکتر گفت ضربه توی سرش خورده. میخواسته برود طبقه دوم، یک نفر پشت سرش بوده با چوب ضربه زده و دایی از آن بالا افتاده پایین. بعد سرش گیج رفته و او را روی تخت گذاشتند و تا دکتر برسد، تمام کرده بود. مادرم و خانواده ما معتقد بودند که او را کشتهاند.»