محمدرضا پهلوی و خاندان سلطنتی جزو نخستین كسانی بودند كه از درآمد سرشار نفت بهره میگرفتند. شركت ملی نفت ایران محرمانه و به طور منظم بخشی از درآمد نفت را به حساب شاه واریز میكرد كه بنابر گزارشها این مبلغ در سال 55 دستكم یك میلیارد دلار بوده است. رژیم پهلوی در فساد، رشوهخواری و شره و آز مال اندوزی غرق بود. در راس این سلسله مراتب فساد، اشرف پهلوی و اسدالله علم بودند بعد نوبت امیران ارتش و نخبگان میرسید كه هر یك برای خود نیمچه درباری داشتند و اعوان و انصار را دور خود جمع میكردند و بخشی از همه مقاطعهكاریهای پرسود را به خود اختصاص میدادند. بنابر خوشبینانهترین برآوردها، در فاصله سال های 52 تا 55 مقامهای دولتی حداقل یك میلیارد دلار كمیسیون گرفتهاند.
همزمان با وقایع 17 شهریور 1357 و كشتار مردم ایران در این روز، اسنادی مبنی بر نقش رژیم صهیونیستی در این فاجعه مشاهده میشود، به طوری كه سازمان اطلاعات و امنیت كشور (ساواك) تلاش كرد تا با كمك رسانه ها، نقش رژیم صهیونیستی در فاجعه "جمعه سیاه" را از دید مردم پنهان كند؛ سند زیر به خوبی این موضوع را نشان می دهد.
در سندی مربوط به سال 37 درمورد فساد محمدرضا پهلوی آمده است:یكی از افسران مأمور وزارت گمركات و انحصارات اظهار داشته كه در حال حاضر آقای سرتیپ ضرغام وزیر آن وزارتخانه ماهیانه مبلغ 3000000 ریال به اعلیحضرت همایون شاهنشاه می پردازد.
نگاهی به خاطرات سران رژیم پهلوی و همچنین اسناد به جا مانده از فساد گسترده مالی و اخلاقی آنها؛ وابستگی رژیم به قدرتهای خارجی و مواردی از این قبیل نشان میدهد که رژیم پهلوی دارای چنان ساختار فاسد و آلودهای بود که نظیر آن را کمتر میتوان مشاهده کرد.
پس از عزل رضاخان از سلطنت، سفارت انگلیس به محمدرضا اطلاع میدهد كه گوش كردن به رادیو برلین و فتوحات و تصرفات ارتش آلمان مانع از انتصاب وی به عنوان شاه ایران خواهد شد. پس از این پیام، محمدرضا پهلوی دیگر گوش كردن به رادیو برلین را برای همیشه كنار گذاشت.حسین فردوست در این باره میگوید: محمدرضا گفت:فردا اول وقت با "ترات" تماس بگیر و با او قرار ملاقات بگذار و بگو كه همان شب با محمدرضا صحبت كردم و گفت كه نقشه را از بین می برم و رادیو هم دیگر گوش نمی كنم مگر رادیوهایی كه خودشان اجازه دهند آنها را بشنوم.
در اواسط دهه چهل، ساواك با آگاهی از فعالیتهای انقلابی آیتالله مصباح یزدی، دستگیری او را در دستور كار خود قرار میدهد. بر همین اساس در تاریخ 5 خرداد 1345، ساواك قم دستور میگیرد كه آیتالله مصباح را دستگیر كرده و به مركز اعزام كند.در چنین شرایطی آیتالله مصباح یزدی كه از چندی پیش متوجه حساسیت ساواك نسبت به خودش شده بود به روستایی به نام "فیضآباد" در حوالی آشتیان رفته و پس از دو هفته به سمت یزد حركت میكند تا در آنجا مخفی شود. از همین رو ساواك تهران در تاریخ 1345/3/21 حكم دستگیری آیتالله مصباح را به ساواك اصفهان صادر كرده و دستور میدهد: «محمدتقی مصباح یزدی روحانی مقیم قم را كه فعلا تحت تعقیب و متواری و به یزد عزیمت نموده [به] وسیله شهربانی محل دستگیر و اعزام دارند. ضمنا آدرس محل سكونت وی در یزد در دست نمیباشد.»
مشكلات اقتصادی طی سالهای 1338و 1339 به حدی از وخامت رسیده بود كه حسین علاء، وزیر دربار شاهنشاهی، طی گزارشی در شهریور ماه 1339 به محمدرضا پهلوی نوشت: اوضاع اقتصادی بدتر از آن است كه تصور میرفت. ارزهای زیادی كه داشتیم تفریط شد و امروز مضیقه عجیبی ظاهر شده؛ نه ارز داریم نه ریال. تجار بازار یكی بعد از دیگری ورشكست می شوند.
كمیسیون تحقیق سنای آمریكا افشا كرد كه در جریان یكی از معاملات با كمپانیهای آمریكایی، عدهی زیادی از جمله شوهر خواهر شاه و فرمانده نیروی هوایی ایران [ارتشبد محمد خاتمی] به اتفاق پسر بزرگ والاحضرت اشرف [شهرام] رشوهی هنگفتی دریافت كردهاند و نیز در موقعی دیگر همه باخبر شدند كه دریادار رمزی عطایی، فرماندهی نیروی دریایی، ضمن یك معاملهی تسلیحاتی، حدود سه میلیون دلار رشوه گرفته است.
امام خمینی (ره) درباره تاكتیك "اعتصاب" در مبارزات مردم علیه رژیم منحوس پهلوی میفرمایند: اعتصاب نقش مهمی در فلج كردن اقتصاد دولت منحوس پهلوی داشته و میتوانست توان مالی آن را كاهش دهد.
در روز 28 خرداد 42 روزنامه اطلاعات در مقاله ای به وضعیت وخیم اقتصاد اشاره كرد. اعتراف بانك مركزی رژیم پهلوی به وجود بحران اقتصادی از بیكاری گرفته تا ركود شدید خود دلیل معتبری است كه این رژیم در اداره امور كشور تا چه اندازه بی كفایت بوده است.
پس از قیام عظیم 15 خرداد، رژیم شاه كوشید تا این قیام مردمی را به خارج از مرزهای ایران وصل كرده و بدین ترتیب از اهمیت آن بكاهد؛ لذا در ادعایی كه هیچ سندی درمورد آن ارائه نكرد مدعی شد كه مخالفان رژیم با دریافت پول از خارج(مشخصا از جمال عبدالناصر) واقعه 15 خرداد را رقم زدهاند.
شواهد و اسناد متعددی از نفوذ بهائیان و فراماسونرها در ایران وجود دارد كه یكی از اسناد ساواك این مسئله را اینگونه شرح می دهد: «...اسرائیل مذهب بهاییها را به عنوان یك مذهب رسمی در سال 1972 به رسمیت شناخته است. دولت اسرائیل با اجرای برنامه تحبیب از افراد مزبور میكوشد از اقلیت فوقالذكر در سایر كشورهای جهان، به ویژه ایران، بهرهبرداری سیاسی اطلاعاتی و اقتصادی بنماید...»
با سیری در برنامههای اقتصادی محمدرضا پهلوی میتوان به این نتیجه رسید كه این برنامهها در نهایت ضربه سنگینی بر اقتصاد كشور وارد كردهاند. از آنجا كه مولفه اصلی این برنامههای اقتصادی، استبداد سلطنتی و منافع دربار بود، خسارتهای جبران ناپذیری بر اقتصاد ایران وارد شد و علیرغم تبلیغات رژیم شاه در زمینه دستاوردهای عظیم اقتصادی، واقعیت خبر از ناكامی اقتصاد میداد.
زوارهای، دادستان وقت انقلاب در خاطراتش میگوید:«مهندس بازرگان نامهای خطاب به من نوشته بود و مرا قسم جلاله داده بود كه هر زمان خواستند سپهبد مقدم رئیس ساواك را بازجویی و محاكمه كنند،به ایشان خبر دهم تا بیایند و شهادت بدهند كه مقدم چه خدماتی به مملكت كرده است».
رژیم شاهنشاهی كه مبهوت قیام 15 خرداد مردم شده بود، با حمایت رسانه های وابسته و رسانه های غربی و برای بزرگنمایی تجمع خیابانی گروههای حامی خود، در تلاش بود اهداف واقعی قیام عاشورایی 15 خرداد را تخطئه نماید. برای این منظور نیز روزنامه های دولتی انقلابیون را به میكروب ها تشبیه می كنند، غافل از اینكه بعد از مدتی كار شاه به جایی می رسد كه از سر ناچاری می گوید « صدای انقلاب شما ملت ایران را شنیدم »
ژنرال هایزر در خاطراتش به این نكته كه دولت آمریكا تنها به دنبال حفظ منافع خود بود و برای این مهم دست به هركاری میزد اعتراف كرده و مینویسد: «میدانستیم كه باید خطرات را برای رسیدن به منافع پذیرفت و در اینجا منافع ما بر خطرات میچربید. در گذشته خشونتهایی نشان داده بودیم و حاضر بودیم در صورت لزوم پا را فراتر بگذاریم و نشان دهیم كه قدرت برخورد را داریم.»
یكی از دلایلی كه حضور و نفوذ آمریكا در اقتصاد ایران را ضروری میساخت تامین امنیت رفاهی و وجودی رژیم صهیونیستی بود. در شرایطی كه كشورهای عرب منطقه در آن برهه از صادرات نفت به اسرائیل خودداری میكردند و این رژیم با بحرانی جدی روبرو بود ایران نفت اسرائیل را تامین میكرد. به علاوه رشد سرسامآور درآمدهای نفتی و میل روزافزون شاه به خرید تسلیحات نظامی از آمریكا كه وی را به ژاندارم منطقه تبدیل میكرد یكی از ابزارهای نفوذ آمریكا در اقتصاد ایران بود.
پس از آن كه اصلاحات مد نظر رژیم پهلوی در سال 41 آغاز شد شاه برای اجرای اصلاحات ارضی، فئودال های مناطق مختلف كشور را به تهران احضار میكرد تا آنان را مطمئن سازد كه زیان های آنها به گونه ای جبران خواهد شد و با تطمیع یا تهدید از واكنش آنان جلوگیری خواهد كرد. یكی از مناطقی كه سابقه مبارزات خونینی با سلسله پهلوی داشت، منطقه كهگیلویه و بویراحمد بود.
با شكل گیری قیام 15 خرداد كه یك قیام مردمی در حمایت از مرجع تقلیدشان بود، پایه های نظام سلطنت محمدرضا شاه به لرزه درآمد. پس از آن شاه تلاش كرد تا با اهانت به انقلابیون و مرتجع نامیدن آنها، این مفهوم را تلقین كند كه قیام 15 خرداد را عده معدودی از واپسگراها برنامه ریزی كرده اند. او همچنین سعی كرد تا با دروغ پردازی های رسانه ای این باور را القا كند كه این حركت مردمی از خارج هدایت شده و برای شكل گیری آن پول خرج شده است. این گونه تلاش های شاه در سخنرانی های وی پس از قیام 15 خرداد نمود بارزی دارد.
با گذشت سه روز از آغاز قیام مردم ایران در 15 خرداد 1342مطبوعات به تحریف این قیام و شایعه پراكنی علیه آن پرداختند و رادیو و تلویریون دولتی رژیم نیز مدام مشروح حمایت های بین المللی از شاه را پخش می كرد.