در شماره 13 نشریه جنگل تصریح شده بود: «جنگلیها میگویند ایران مال ایرانی است. دست اغیار باید از استیلای این مملکت به کلی قطع شود... قیام جنگلیها، مسلح شدن جنگلیها، فداکاری جنگلیها، فقط برای تقویت دولت و حفظ مملکت است.»
بعد از تجربه ناموفق مشروطه، قیامهای متعددی در سراسر کشور علیه استبداد و استعمار شکل گرفت؛ نهضت جنگل یکی از این قیامها بود. رهبری این قیام را میرزا یونس معروف به میرزا كوچکخان جنگلی بر عهده داشت. وی در طول دوران مبارزه، قیام علیه استبداد داخلی و مبارزه با استعمار خارجی را هدف خود قرار داده بود، حفظ تمامیت ارضی ابران مبنای مبارزهاش بود و آزادیخواهی و عدالتطلبی را در چارچوب اسلام دنبال میکرد. به نوشته ریچارد کاتم، نویسنده امریکایی: «میرزا کوچکخان و افرادش که به جنگلی معروف بودند، علیه تمام دشمنان ایران یکسان میجنگیدند؛ آنها با روسها جنگیدند و وقتی روسها کنار رفتند با انگلیسیها جنگیدند. زمانی که نیروی ترکیه-آلمان آنها را تهدید کرد که قصد پیشروی به منطقه زیر نظارتشان را دارد، جنگلیها اعلام نمودند با آنها نیز خواهند جنگید.»
آیتالله مدرس میگوید: «در مدت چند سال انقلاب از جمله وقایعی که بر من روی داده دوسال مهاجرت است با مجاهدین ایرانی در جنگ عمومی که به مسافرت عراق عرب و سوریه و استامبول منتهی شد. که تفصیل آن را مجالی باید و نیر دو دفعه مورد حمله شدم؛ یکی در اصفهان که در مدرسه جده بزرگ در وسط روز چهار تیر تفنگ و غیره به من اندختند ولی موفق نشدند و آنها را تعقیب نکردم و مرتبه دوم...»
این کتاب به خاطر حضور راوی در مدرسه علوی در آستانه پیروزی انقلاب و اطلاع از مسائل تخصصی در حوزه شبکههای مخابراتی هم نکات ناگفته و حائز اهمیتی دارد. یکی از مسائل مهم سالهای نخستین پس از پیروزی انقلاب، واقعه گنبد است. خاطرات راوی از این دوران باتوجه به اینکه فرمانداری گنبد را بر عهده داشته، روایتی مستند و جامع میباشد.
بیشک قیام جنگل یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ معاصر به شمار میآید که تأثیر مهمی بر رویدادهای بعدی داشت. این قیام در کنار موفقیتهای که به دست آورد سرانجام با شهادت رهبری قیام به شکست انجامید. از جمله موارد شکست قیام، اوضاع نابسامان بینالمللی بود. قسمتهایی از ایران به اشغال نیروهای روس، انگلیس و عثمانی درآمده بود. روسها در شمال ایران حکومت واقعی را در دست داشتند. در همین زمان یک کمیته انقلاب متشکل از نیروهای شوروی و ایرانی در بندرانزلی اعلام موجودیت که در ادامه این منطقه به اشغال شوروی در آمد و شرایط پیشروی قیام را با دشواری مواجهه کرد. شرایط پیش آمده در کنار خیانت برخی از دوستان میرزا، سرانجام به شکست قیام انجامید.
فدائیان خواستار این بودند که مصدق دستورات اسلام را اجرا کند. این درخواست فدائیان به جلسه منزل حاج محمود آقایی از تجار تهران برمیگشت. در این جلسه نمایندگان جبهه ملی با شهید نواب صفوی مذاکره کردند. ملیون قول دادند که اگر فدائیان اسلام رزمآرا را از سر راه بردارند دولت پسا رزمآرا که احتمالاً دولت دکتر مصدق هست دستورات اسلامی را اجرا خواهد کرد. فدائیان منتظر اجرای دستورات اسلام از جانب دولت بودند که این امر محقق نشد و از سوی دکتر مصدق هم ارادهای برای انجام این کار وجود نداشت. مصدق در پاسخ به فدائیان اسلام میگفت: من آخرین نخستوزیر ایران نیستم، آقایان درخواست خود را بگذارند برای دولت بعد. اولویت من فعلاً ملی کردن نفت است. مرحوم نواب این حرکت مصدق را نوعی عهدشکنی میدانست. بهتدریج هشدارها به مرز تهدید نزدیک میشد.
اگر تمام این منابعی که مایحتاج عمومی مردم از قبیل گندم، فرآوردههای نفت مثل بنزین و گازوئیل و هر چیزی که لازم داشتیم، اگر اینها در تصرف عراق بود و اگر محاصره کامل میشدیم، اگر یک کشتی گندم به این مملکت نمیرسید در داخل مملکت چه اتفاقی میافتاد؟ اگر کشتی بنزین و یا گازوئیل امنیت نداشت که محمولهاش رو تخلیه کند، همان تانکهای ما بدون گازوئیل و بنزین چه کار میکردند؟ این ماشینها، مردم مایحتاج و سوخت مردم در سراسر کشور اگر تأمین نمیشد چه اتفاقی می افتاد؟ این نقش خیلی بزرگی بود. باید ساعتها راجع به این فکر کنیم.
آیتالله استرآبادی: «بعد از اینکه نظر مخالف امام را با در اختیار گرفتن باغ شاهنشاهی گرفتم، به فکر تهیه زمین برآمدم. خیلی از مناطق را بازدید کردیم؛ جاده قائمشهر، جاده بابلسر،جاده آمل و خیلی از جاهای دیگر. اما خدا خیلی کمک کرد تا اینکه این زمینی که الان مدرسه در آن بنا شده است، در اختیار ما قرار گرفت که انصافاً زمین سالم و بدون هیچگونه شک و شبههای است. نه موقوفه است و نه طرح اصلاحات ارضی و نه زمین اختلافی است. چهار هکتار از پنج هکتار را صاحب آن با نیمبها به ما فروخت و یک هکتار دیگر را از دو نفر که شریک بودند، خریداری و مدرسه را احداث کردیم.»
مقر بسيج را در مدرسهاى كه تعطيل شده بود، قرار داديم. اعضا از پايگاههاى مختلف، گزارش كارشان را هر روز میآوردند كه اكثر آنها را هنوز هم دارم. اوايل جنگ، گزارشها بسيار جالب بود. مثلا اينكه عراقیها چند تانك دارند و تانكهايشان كجاست. اين گزارشها در تاريخ ماندگارند. موقعى كه قدرت دشمن زياد شد و ما در شرف شكست بوديم، بچهها رفتند و اطلاعات خوبى آوردند. معمولا مهماتى از جمله آر.پى.جى و ... را كه از ارتش خودمان به جا مانده و يا توسط آب به دور دستها رفته بود، برمیگرداندند. هر روز چيزهاى مهمى مخصوصاً اطلاعات باارزشى با خود میآوردند، به طورى كه هر وقت با بچهها به پايگاه وحدتى دزفول میرفتيم، از اطلاعات زمينى ما خيلى استفاده میكردند.
خلخالی در رابطه با محاکمه هویدا میگوید: «خاطرات زیادی از هویدا دارم. اولاً ایادی هویدا برای من به قم پول و طلا آورده بودند که من در آن موقع قم بودم. گفتم پدرتان را در میآورم که میخواهید با پول من را بخرید. از اول هم من یک شیخ بودم و حالا هم وضع من همان است. من چیزی در زندگی ندارم... فقط یک خانه در قم دارم. غرض این است که من زیر بار این مطالب نرفتم. هویدا در روزهای آخر عمرش وقتی که فهمید میخواهیم او را اعدام کنیم پیشنهاد رشوه کلانی به من کرد که من زیر بار نرفتم...»
جریانهای التقاطی به جریانات 1- اسلام ومارکسیست 2- اسلام و لیبرالیست 3- اسلام و ملی گرایی 4- اسلام و جمعی از گرایشات، تقسیم می شوند.
نمونه بارز اسلام و مارکسیست، سازمان مجاهدین خلق است. حزب کارگزاران نمونهای از التقاط اسلام و لیبرالیسم است. آقای مرعشی سخنگوی حزب، این قضیه را کاملا پذیرفته و رسما هم اعلام کرده که مبانی فکریشان را از اسلام و لیبرالیسم گرفتهاند؛ این را در اساسانامهشان هم آوردهاند. برای تفکر التقاطی اسلام و ملیگرایی میتوان به نهضت آزادی اشاره کرد. آقای بازرگان و شاگردان دکتر مصدق این تفکر را پایهگذاری کردند. تفکر اصلاح طلبی در ایران نیز نوعی تفکر التقاطی اسلام و ملی گرایی و لیبرالسم میباشد.
به گزارش ساواک: «به دستور مقامات آقای صدیقی بخشدار گناوه به فرمانداری کل بنادر و جزایر خلیج فارس اعلام داشته است پس از وصول امریه تلگرافی .... دستور جلوگیری از فعالیت جمعیت مذکور به گروهان ژاندارمری گناوه صادر شده است و اخیراً هم تابلو جمعیت مزبور از سر درب محل جمعیت پایین کشیده شده شد. اعضاء جمعیت 15 نفر به اسامی ذیل بودهاند.
سولیوان در این رابطه میگوید: «در حالی که شاه مشغول مانورهای سیاسی خود بود اردشیر زاهدی هم نقشی خاص در سناریوی سیاسی ایران بازی میکرد. او در خانه خود در بلندیهای دامنه ارتفاعات شمال تهران که مشرف به شهر بود نشسته و با روش تند و شتابزده معمول خود مشغول فعالیت بود. زاهدی به واسطه روابط نزدیکی که با خانواده سلطنتی داشت، غالباً در کاخ سلطنتی بود و شام را در نزد شاه و اعضای خانواده سلطنتی صرف میکرد...»
خاطرات آیت الله مجتهد شبستری دربرگیرنده یادمانده های ایشان از دوران کودکی، خانواده، تحصیلات، فعالیت های سیاسی در دوران نهضت اسلامی، تکاپوهای دینی و سیاسی در مسجد طلاچیان، تشکیل جامعه روحانیت مبارز، مبارزات انقلابی در تبریز و نیز وقایع و رخدادهای بعد از پیروزی انقلاب شامل: انتخاب قائم مقام رهبری، خاطراتی از دوران دفاع مقدس، ریاست مجمع جهانی اهل بیت(ع)، عضویت در مجلس خبرگان رهبری، اجلاسیه خبرگان در ۱۸ خرداد ۱۳۶۸ و ... است.