پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ رویارویی جنبش دانشجویی مسلمان با گروههای چپ به ویژه در دهه 50 به اوج خود رسید. سید احمد آوایی از مبارزان انقلابی و از اعضای مؤسس گروه منصورون که در سال 1354 وارد دانشگاه تهران شد در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است روایتهای جالبی از فضای سیاسی مبارزاتی دانشگاه تهران در آن سالها دارد.
مقابله دانشجویان مذهبی با جریانهای انحرافی در دانشگاه
سید احمد آوایی درباره دستهبندی سیاسی جریانات دانشجویی میگوید: جریانات جانداری در مبارزه ضد رژیم در دانشگاه وجود داشت؛ تقریباً روزانه میدیدم اعلامیه ضد رژیم شاه پخش میشد، بعضی وقتها حتی بچهها اعلامیههای طولانی چند صفحهای میانداختند و دیگران میخواندند. البته به همان نسبت جریانات انحرافی هم قوت داشتند، ولی جریانات اسلامی، فوقالعاده قوی بودند.
بچهها در این مقطع آرام آرام همدیگر را پیدا میكردند و شهید غلامحسین صفاتی دزفولی از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت به بچههای ما وصل شده بود. من به دلیل اینكه بهجز كار علنی وارد كار مخفی هم شده بودم، این اجازه را به خودم نمیدادم كه بخواهم در دانشگاه از افرادی كه با آنها آشنا میشوم نیرو جذب كنم؛ چون ما سابقه زندان داشتیم و شناخته شده بودیم و ترس از این داشتم كه بالاخره ساواك نفوذ كند و كار دستمان بدهد. این بود كه ما با سایر دانشجویان احوالپرسی و مراوده داشتیم، ولی با آنها وارد بحث تشكیلاتی نمیشدیم.
تهدید دانشجویان مسلمان توسط سازمان مجاهدین خلق
آوایی در ادامه خاطرات خود نقل میکند: یكی از شبهای تابستان 1354 كه نتیجه كنكور اعلام شده بود و من تازه ثبت نام كرده بودم، برادرمان رشید و شهید غلامحسین صفاتی در تهران به سراغ من آمدند. سازماندهی تشكیلاتی ما از آنجا آغاز شد. من ایشان را به اسم صادق میشناختم. ایشان هم من را به اسم مستعار عباس میشناخت. آن زمان ایشان ما را در جریان گذاشت كه مجاهدین خلق دچار فساد فكری و بعضاً فساد اخلاقی شدهاند. ایشان از سال 1349 با بعضی از مجاهدین خلق كه هنوز اعدام نشده بودند مانند حنیفنژاد و بدیعزادگان در ارتباط بود.
البته در آن زمان هنوز كسی چیزی از افكار انحرافی آنها نمیدانست و آنها بهخصوص در بین قشر جوان محبوبیت داشتند. آنها اول به او گفته بودند كه تو بر فرض دچار بعضی از خصلتهای منفی هستی و باید به این نسخه عمل كنی، شاید اصلاح شوی؛ مثلاً ده نقطه را مشخص كرده و گفته بودند كه تو باید به تنهایی به قله گل زرد و... بروی و كوهنوردی كنی تا این خصلتهای منفی تو زایل شود. او هم به همه نسخهها عمل كرده و متوجه شده بود كه آنها منحرف هستند و آنها هم تلویحاً او را تهدید به مرگ كرده بودند، اما او توانسته بود خودش را از چنگ آنها نجات بدهد ولی میگفت تحت تعقیب آنها هستم.
اعلامیه دانشجویان مذهبی در واکنش به تغییر مواضع منافقین در سال 54
سید احمد آوایی درباره موضعگیری دانشجویان مبارز مسلمان بر ضد اعلامیه تغییر موضع مجاهدین و مارکسیست شدن آنها میگوید: شنیدن این خبر [ تغییر موضع مجاهدین خلق] برایمان غیرمترقبه نبود، اما بازتاب آن در مجامع روشنفكری و در میان كسانی كه اهل مبارزه بودند و نیز در بین افراد ضعیفالایمان در دانشگاه و بعضی از دانشجویان كه تحت تأثیر آنها بودند مانند بمب صدا كرد؛ چرا كه مجاهدین خلق برای آنها بت شده بود؛ بنابراین، همان مختصر دینی را هم كه داشتند، كنار گذاشتند و كمونیست شدند.
بعضی از بچههای مذهبی دانشگاه بر ضد بیانیه اعلام مواضع اطلاعیه دادند؛ اول كلامشان این بود كه «و ما محمد الاّ رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابكم» و الی آخر؛ یعنی اطلاعیه را با این آیه شروع كرده بودند و با دفاع از اسلام به سختی آنها را محكوم كرده بودند.
این مسئله در آن شرایط كه جو بسیاری از دانشگاهها و جوانها تحت تأثیر افكار اینها بود مانند بمب صدا كرد و بعد از مدت كوتاهی این گروه از جمع بچههای مذهبی طرد شدند و در بین بچههای مذهبی تصفیهای صورت گرفت و از نظر ایمانی استحكام بیشتری پیدا کردند.