پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ مرحوم محمد جواد صاحبی، از مبارزان نهضت اسلامی و فعالان فرهنگی، دار فانی را وداع گفت. آنچه در ادامه میخوانید، گذری بر زندگی و خاطرات مرحوم محمد جواد صاحبی است که با استفاده از کتاب خاطرات وی که با عنوان «در کشاکش سیاست و فرهنگ» توسط موسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده، تنظیم شده است.
تولد، تحصیلات مقدماتی و تحصیلات حوزوی
محمدجواد صاحبي در بهمن ماه سال 1333 در روستاي مغان، از روستاهای حاشيه شهر شاهرود به دنيا آمد. او پيش از تحصيل در دبستان به مكتبخانه رفت و از همان مکتبخانه، آشنايي او با قرآن و احكام ديني شروع شد. وی سپس تحصیلات ابتدایی را آغاز کرد. در آن سالها، روستاي مغان تنها يك مدرسه داشت و محمد جواد صاحبی در همان مدرسه مشغول تحصیل شد.
بعد از اتمام دوره ابتدايي، براي تحصيلات دبيرستان به شهر شاهرود رفت و برای فراگیری ادبیات فارسی، وارد دبیرستان شاپور (دکتر شریعتی کنونی) شد. چنانکه خود میگوید: «سه دبيرستان در شاهرود به نامهاي دبيرستان فردوسي، دبيرستان شاهپور و دبيرستان محمدرضا شاه بود... من ابتدا وارد دبيرستان فردوسي شدم ولي چون رشته ادبيات را انتخاب كرده بودم و اين رشته فقط در دبيرستان شاپور (دكتر شريعتي فعلي) تدريس ميشد، لذا به اين دبيرستان منتقل شدم.»
تحصیلات متوسطه را تا مقطع دیپلم در شهرستان شاهرود گذراند و همزمان بخشی از مقدمات علوم دینی را از محضر فضلا آموخت. دوره سيوطي را نزد آقاي بياني افغاني رفت و دو جلد از اصول فقه را از آقاي صالحي افغاني آموخت، در درس معالم آیتالله سيد احمد خاتمي در مدرسه رضويه شركت كرد، لمعه را نزد آقاي علوي بروجردي گذراند و كتابهاي شرح لمعه را نزد آقاي آشيخ علي پناه اشتهاردي فراگرفت، مكاسب را نزد آقاي بنيفضل خواند، رسائل را از آقاي موسويگرگاني استفاده كرد و بحثهاي عالي اصول و حتي خارج اصول را از آقاي عابديشاهرودي آموخت.
آشنایی با امام خمینی و آغاز فعالیتهای سیاسی
محمد جواد صاحبی از سال 1342 نام امام خمینی را شنید و کم کم با اندیشههای ایشان آشنا شد. چنانکه خود میگوید: «از مسائلي كه از دوران كودكي در خاطرم مانده است، آشنايي با نام امامخميني است. با توجه به اينكه ما در آن زمان در روستا زندگي ميكرديم، از طريق عمهام كه در تهران زندگي ميكرد با حوادث سال 42 و پيامدهاي آن آشنا شديم.» وی در آن سالها کلاس چهارم ابتدایی بود و در مدرسه گاهی با معلم و دانشآموزان درباره امام خمینی و تبعید او صحبت میکرد.
او در دوران دبیرستان نیز کمابیش تا جایی که ممکن بود، فعالیتهای سیاسی را در مدرسه دنبال میکرد. خود در این رابطه میگوید: «من خودم يك نشريه ديواري داشتم كه بهدليل مطالب تندش تنها يك شماره از آن تهيه شد. در اين شماره اين شعر معنيدار سياسي را آورده بودم: هفت چاه نفت را بيگانه برد/ ما هنوز اندر پي يك چكهايم/ هفت مرغ چاق را ژاندارم خورد/ ما هنوز اندر پي يك جوجهايم.»
او در سالهای پایانی دهه 40 به طور فعال وارد مبارزات سیاسی شد. این فعالیتها ابتدا با توزیع کتب مذهبی و سیاسی شروع شد. وی به واسطه یکی از بازاریان شاهرود به اعلامیههای امام خمینی دسترسی پیدا کرد.
محمدجواد صاحبی در آن سالها همچنین با گروهی از دوستان خود در شاهرود، یک حلقه مبارزاتی تشکیل داده بود. چنانکه از خاطرات وی برمیآید: «ما كمكم فعاليتهايمان را بهصورت جلسات هفتگي، هم در روستاي خودمان و هم در شهر شكل داديم و كتابخانهاي در حسينيه روستا ايجاد كرديم و كتابهاي مذهبي، سياسي و اجتماعي زيادي براي آن جمعآوري نموديم. اين كتابخانه زمينهساز فعاليتهاي سياسي مذهبي افراد زيادي شد... به جمعي از بچههاي دانشآموز روستايي، قرآن و معارف اسلامي را در حدي كه ميدانستيم آموزش ميداديم. به هر حال در سطح شهر هم آهستهآهسته نيروهايي را جذب كرديم. كمكم جمعي از اصناف مختلف را جمع كرديم. دانشآموزان، كارگران ذوبآهن شاهرود و كارمندان ادارات هم در جمع ما حضور پيدا ميكردند.»
جاسوسی منافقین برای ساواک
این جلسات با نفوذ اعضای سازمان مجاهدین خلق و جاسوسی آنها برای ساواک تعطیل شد. چنانکه محمدجواد صاحبی نقل میکند: «متوجه شديم كه اعضا و هواداران مجاهدين خلق در جلسات ما رخنه كردهاند. در ابتداي يكي از جلسات، جواني ريز نقش و رنجور پيشنهاد كرد كه آياتي از قرآن را او تلاوت كند كه ما هم موافقت كرديم. ولي در ادامه جلسه بعد از صحبتهاي ما، او اعتراض كرد كه طرح اينگونه مطالب چه فايدهاي دارد؟ در جامعهاي كه تضاد طبقاتي وجود دارد، در جامعهاي كه سرمايهداري بيداد ميكند و اختلاف طبقاتي به حدي رسيده كه عدهاي از گرسنگي تلف ميشوند و عدهاي ديگر از سيري زياد به انواع فسادها گرايش پيدا ميكنند، برگزاري اينگونه مجالس و محافل و آموزشهاي ديني دردي را دوا نميكند، بلكه بايد بهصورت ريشهاي كار را شروع كنيم كه آن هم نياز به ايثار و گذشت دارد. من فهميدم هدفش تبليغ گرايشهاي سازمان مجاهدين خلق است لذا در پاسخ او مطالبي را گفتم.
بعد از آن درباره اين شخص تحقيق كردم و متوجه شدم كه او علي اشرفي است و مدتي هم در قم طلبه بوده و پس از آن به مازندران رفته و مدت يكسال هم در زندان بوده است. چون در سن نوجواني به زندان افتاده بود، ساواك روي افكارش تأثير گذاشته بود. اتفاقاً بعد از آن جلسه ساواك يكي از اعضا به نام نعمتالله جمعه را که همدرس ما بود... دستگير كرد و او پس از آزادي گفت كه به احتمال فراوان يكي از حاضرين در جلسه اخباري را به بيرون منتقل ميكند. زيرا ساواك از جزئيات اين جلسه باخبر بوده است.» بعد از این سالها، محمد جواد صاحبی نیز ناچار شد به تعبیر خودش به «زندگی نیمه مخفی سیاسی» روی بیاورد.
آشنایی با آیتالله خامنهای
صاحبی در سالهای آغازین دهه 50 با برخی از شخصیتهای مبارز و انقلابی آشنا شد که شاخصترین آنها آیتالله خامنهای بود. مرحوم صاحبی در این رابطه میگوید: «در طي سالهاي 1351 و 1352 با يك سري از شخصيتها و فرهيختگان كشور و همچنين با حوزه علميه مشهد ارتباطات وسيعي برقرار كرديم. چون فاصله ما تا مشهد زياد نبود، موقع تحصيل در دبيرستان گاهي بدون اينكه پدر و مادرم در جريان باشند، به مشهد ميرفتم و با برخي از اين شخصيتها همچون آيتالله خامنهاي ديدار ميكردم.»
جلسات هفتگي آيتالله خامنهاي
مرحوم صاحبی که از آن سالها با آیتالله خامنهای آشنا شده بود، مرتب در جلسات ایشان شرکت میکرد. محمد جواد صاحبی خود در این رابطه میگوید: «ايشان [آیتالله خامنهای] از روحانيوني بود كه به وقت و نظم بسيار پايبند و رفت و آمدهايشان روي نظم و حساب و كتاب بود. در هفته دو جلسه داشت: در جلسه دوشنبهها افراد خاصي حضور داشتند. بعضي مشكلات و يا سؤالات بيان ميشد و ايشان با روي باز و با حوصله آنها را ميشنيد و راهحل ارائه ميداد. جلسات پنجشنبهها مقداري عموميتر بود و افراد بيشتري در آن حضور داشتند.»
وی ادامه میدهد: «البته ايشان درسها و جلساتي هم در مسجد كرامت و جاهاي ديگر داشتند كه تيپها و طيفهاي مختلف از دانشجويان، بازاريان و تحصيلكردهها در اين جلسات شركت ميكردند. من يادداشتهايي دربارهي سيد جمالالدين اسدآبادي داشتم و آنها را به ايشان ارائه كردم و از ايشان راهنمايي خواستم. اين قضيه مصادف با تبعيد ايشان شد. گفته بودند كه من اين كتاب را خواندم، كتاب خوبي است، ولي نياز به اصلاحاتي دارد. اگر ايشان بخواهد آن وقت من مطالبي دارم كه براي انتشار كتاب بايد آن موارد را اعمال بكند، منتها اول بايد ايشان را ببينم كه خودشان يك چنين تقاضايي دارد يا نه؟ به هر حال وقتي قصد كردم از نظرات اصلاحيشان مطلع بشوم با قضيه دستگيري ايشان مصادف شد و من از اصلاحات و راهنماييهاي ايشان درباره كتاب سيدجمالالدين اسدآبادي محروم شدم...» علاوه بر آیتالله خامنهای، آقای صاحبی در این سالها با برخی دیگر از روحانیون انقلابی همچون شهید مدنی، آیتالله خزعلی و آیتالله مشکینی، آیتالله ربانی شیرازی نیز آشنا شده بود.
فعالیتهای مبارزاتی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی
محمد جواد صاحبی در سال 1357 و در اوج مبارزات مردم ایران، به قم رفت. وی در یک کتابفروشی در قم به فعالیتهای مبارزاتی خود ادامه داد و در آن کتابفروشی، جزوات، اعلامیهها، توضیحالمسائل و تصاویر امام خمینی را نشر و توزیع میکرد. به گفته صاحبی: «آن كتابفروشي اولاً پاتوقي براي آشنايي نيروهاي مذهبي و انقلابي با يكديگر بود و ثانياً مكاني براي توزيع رساله، اعلاميه و عكس امام شدهبود.» وی در آن سالها در تظاهرات و راهپیماییها نیز شرکت میکرد.
گوشهای از فعالیتها پس از پیروزی انقلاب اسلامی
مرحوم صاحبی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در کنار فعالیتهای فرهنگی، در امور سیاسی هم فعال بود. وی در این سالها به واسطه شهید سید حسن شاهچراغی به حزب جمهوری وصل شد و کمی بعد با راهنمایی آیتالله خامنهای، در روزنامه جمهوری اسلامی مشغول فعالیت شد. تا اینکه: «يك شب آقاي مصطفي ميرباقري آمد و گفت كه پيشنهادي براي شما دارم و آن اينکه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تشكيل شده و شرايط فوقالعاده حساس و بحراني است زيرا بچههايي كه به عضويت سپاه درميآيند هيچگونه آموزشي نديدهاند و واقعاً به افرادي مثل شما در آنجا احتياج است. فرداي آن روز من به مركز عمليات سپاه واقع در پادگان وليعصر(عج) رفتم...» و به این ترتیب، صاحبی به کار آموزش نيروهاي سپاه مشغول شد.
دبیری شورای دینپژوهان کشور، تاسیس نشریه کیهان اندیشه، تدریس در دانشگاه، برگزاری یا مشارکت در کنگرههای علمی و دینی همچون کنگره سید جمالالدین اسدآبادی، کنگره امام خمینی و عاشورا، کنگره شرفالدین عاملی، کنگره شیخ فضلالله نوری، کنگره میرزا کوچک خان جنگلی و ... و تالیف کتاب بخش دیگری از سوابق و فعالیتهای فرهنگی و علمی محمدجواد صاحبی بود.
روحش شاد و یادش گرامی.