پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله مشکینی یکی از اساتید و فضلای بزرگ حوزه علمیه قم بود که علاوه بر تدریس علوم دینی در میدان مبارزه علیه رژیم طاغوت نیز حضور موثری داشت. آیتالله مشکینی از جمله اساتید اخلاقی بود که وجود او در عرصه مبارزه برای طلاب پشتوانه مهمی محسوب میشد.
***اثرگذاری درس اخلاق آیتالله مشکینی***
حسن روحانی از جمله طلابی بود که در سالهای دهه چهل پای درس اخلاق آیتالله مشکینی نشسته بود. روحانی در بخشی از خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره اثرگذاری درس اخلاق آیتالله مشکینی میگوید: درس مرحوم آیتالله مشكینی در پرورش طلبهها بسیار مؤثر بود و من بسیاری از جملات درس ایشان در آن سالها را به یاد دارم. من هنوز به برخی از نكاتی كه ایشان بر آنها تأكید داشتند و نصیحتهایی كه میكردند، مقید هستم و خیلی خوشحالم كه خداوند این توفیق را به من داده كه هنوز به برخی از آن توصیهها عمل كنم. اینها همه از بركات آن مدرسه و از انفاس قدسیه مرحوم آقای مشكینی بود كه واقعاً مردی خودساخته، دینباور و مخلص بود. همان وقت ایشان معروف به «ابوذر حوزه» بود كه در سالهای بعد با جهاد و ایثار و انقلابیبودن توأم شد. مرحوم آقای مشكینی شخصیت ممتازی بود كه افزون بر مقامات علمی و تبحر در تفسیر قرآن مجید، تقوی، زهد، پرهیزكاری، شایستگی و پاكدامنی ایشان نیز در همه مقاطع، زبانزد همه بود و برای طلبهها و فضلا و علما الگوی بسیار ارزشمندی بود. درسهای اخلاق و رفتار و سلوک ایشان برای همه طلبههایی كه در آن مدرسه بودند، بسیار مؤثر بود.
***ترفند ابوذر حوزه برای فریب مأموران رژیم پهلوی***
حسن روحانی در بخش دیگری از خاطرات خود با تأکید به فضای خفقان و ناامیدی پس از تبعید امام خمینی در سال 1343 به آمادگی حوزهها برای تبلیغ گسترده در ماه رمضان همان سال اشاره کرده و میگوید: چند روز مانده به ماه رمضان اعلام شد كه جلسهای در مدرسه فیضیه منعقد خواهد شد. در عصر آن روز كه قبل از تعطیلات ماه رمضان بود، جلسه تشكیل شد. چون حوزه معمولاً یک هفته مانده به ماه رمضان تعطیل میشد و طلبهها برای تبلیغ به نقاط مختلف میرفتند، این جلسه در آستانه تعطیلات حوزه، در مدرسهی فیضیه تشكیل شد. جمعیت، خیلی زیاد بود. اكثریت قریب به اتفاق طلبههای حوزه حضور داشتند. محوطه مدرسه فیضیه مملو از جمعیت بود. من با عدهای از دوستان در ایوان قسمت جنوب شرقی مدرسه فیضیه نشسته بودیم. حیاط كاملاً پر بود و ما از بالا بر آن مشرف بودیم. منبر را در كنار درب كتابخانه، زیر همان نقطهای كه عكس امام نصب شده بود (جلوی مَدْرس) قرار داده بودند.
ابتدا یک نفر از مدرسین كه فكر میكنم آیتالله منتظری بود، صحبت كرد و طلبهها را دعوت به وحدت و اتحاد نمود. بحث ایشان عمدتاً این بود كه اصل نهضت و مسئله كاپیتولاسیون و امام فراموش نشود، اهداف مد نظر باشد و مسائل اختلافی به بیرون حوزه درز پیدا نكند. سپس آیتالله مشكینی صحبت كرد كه آخرین سخنران بود. ایشان طبق معمول، یک مقدار نصیحت كرد و وظایف طلبهها را در ماه رمضان بیان نمود و به آنها گوشزد كرد كه از نظر سیاسی چه وظایفی بر عهده دارند.
در این جلسه تعداد زیادی از مأمورین شهربانی و آگاهی قم در لباس شخصی حضور داشتند. عوامل ساواک هم زیاد بودند. از آنجا كه نمیدانستند فلسفه تشكیل این جلسه چیست، خیلی وحشت كرده بودند و میترسیدند كه این اجتماع سرآغاز یک تظاهرات بزرگ در قم باشد. از این رو برای احتیاط، عده زیادی از اینها آمده بودند تا در صورت لزوم وارد عمل شوند. افراد اداره آگاهی و شهربانی و ساواكیها برای طلبهها كاملاً شناخته شده بودند. البته از تهران هم یک عده كماندو آمده بودند و بیرون مدرسه فیضیه مستقر بودند. ضمناً سابقه سال 1342 و هجوم كماندوها به طلاب فیضیه هم در ذهن طلبهها بود، لذا یک مقدار جلسه توأم با دلهره بود. مرحوم آقای مشكینی میخواست داستان مسجد اعظم را بگوید، اما چون دید مأمورین حضور دارند، از بازگویی آن خودداری كرد تا مأموران از بیان ماجرای پیشآمده سوء استفاده نكنند. از این رو قسمت آخر سخنرانی را به زبان عربی ایراد كرد. قسمتی از آن را كه به یاد دارم، این چنین بود: «لاتقولوا فی خارج الحوزة ان التّروک حملوا علی الفوارس و شكوا الی آیتالله الفلانیه و لم یحببهم! استروا عیوب الحوزة! ستركمالله انشاءالله!»
بعدها طلبهها به شوخی جمله فوق را زیاد تكرار میكردند، به همین دلیل این جملات به یادم مانده است. به این ترتیب مأمورین نفهمیدند كه داستان چیست. فكر میكردند آیتالله مشكینی دعا یا حدیث میخواند. آن جلسه با آرامش به پایان رسید و به اعتقاد من جلسهی بسیار خوبی بود؛ زیرا تقریباً باعث التیام زخمها شد و مقداری از شكاف و اختلاف به وجود آمده را كم كرد و طلبهها را برای تبلیغات ماه رمضان آماده نمود.