پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی- دکتر محمدعلی صدرشیرازی؛ از آسیبهای فکری موجود در اشخاص و مکاتب فکری کشورهای در حال پیشرفت و یا توسعه نیافته، سرسپردگی فکری در برابر اندیشه، فرهنگ، تمدن و دولتهای ابرقدرت و به ویژه –پس از فروپاشی شوروی- غرب است.
جریان روشنفکری در ایران، که به تعبیر رهبر معظم انقلاب، «از ابتدا بیمار متولد شد»، این آسیب را در مقام یکی از ذاتیات خود داشته و هرگز از آن فاصله نگرفته است. از جمله تشکلهای ذیل این جریان، نهضت آزادی ایران است که در سال 1340 اعلام موجودیت کرد. بنیادهای فکری نهضت آزادی برآمده از حسن نگاه افراطی بازرگان به غرب و نگاه سراسر انتقادی وی به داشتههای فرهنگی تمدنی ایران بود و این امر، در اساسنامه نهضت نیز نمود یافت.
بازرگان در کتاب «راه طی شده» که نام آن گویای محتواست و در پی اثبات این فرض است که «غرب بدون نیاز به دین، به همان هدفی رسید که پیامبران در آرزوی آن بودند» شیفتگی بیحصر نسبت به انسان غربی را بحدی میرساند که در تجدید چاپ آن مجبور به حذف مطالب میگردد:
«وقتی در برنامه روزانه افراد معمولی اروپائی یا آمریکایی نگاه کنید میبینید وجوه شباهت زیادی با برنامه روزانه یک مسلمان واقعی دارد: صبح زود طرف ساعت 7 که بحسب فصول گاهی قبل از آفتاب میشود از خواب بر میخیزد. پس از رفع ضرورت اولین قدم او بسمت روشوئی یا حمام است بجای وضو و غسل. پاک و با طراوت به مصداق انالله یحب الطاهرین از نظافتگاه به سالون میآید... اگر فرصت و علاقه داشت مقالات را که حکم تعقیبات نماز را دارد میخواند. پس از صبحانه که از طیبات رزق و حالیه عاری از مسکرات میباشد وارد در میدان اجتماع میشود... ظهر خسته و فرسوده به خانه میآید ولی غیر از ناهار خوردن وظیفه دیگری انجام میدهد که قابل تشبیه به صلاة الوسطی است...»[1]
به لحاظ فکری، آغشته شدن آثار این تشکل به لایههایی التقاطی از اومانیسم، لیبرالیسم، ساینتیزم و رشنالیزم در مقام چارچوب نظری و پوزیتیویزم در مقام روش، از جمله این تبعات است. این مبانی در رفتار سیاسی نهضت آزادی تاثیر مستقیم گذارد و میتوان، رد پای غرب و به ویژه آمریکا را به عنوان تکیه گاه و دال مرکزی بسیاری از رفتارهای سیاسی آن شاهد بود:
1. آمریکا، تکیه گاه نهضت آزادی در مبارزه با رژیم شاه
بازرگان بر خلاف نهضت اسلامی که به حرکت خروشان ملت علیه استعمار و استبدادِ دستنشانده وی تکیه داشت، همه چیز را در «راضی» و یا «مجبور» کردن آمریکا جستجو مینمود: «[در ملاقات با امام] معتقد بودم که برای رهایی از دست شاه فقط یک راه بود و آن اینکه آمریکا را مجبور کنیم کم کم شاه را ول کند»[2]
نهضت که طبق اسناد متعدد از مذاکرات این تشکل با سفارت آمریکا بدنبال توقف انقلاب، و جایگزین نمودن خود و هماندیشانش به عنوان دولتی «میانهرو» و «با همکاری آمریکا» بوده است، از دشمنی نهضت اسلامی با این کشور بهره جسته و به دنبال جلب حمایت آمریکا بود. وزن افراطیای که نهضت آزادی برای آمریکا قائل بود، تعجب خود آمریکائیها را نیز برانگیخت. استمپل مینویسد: «این روش انتقال قدرت از شاه به یک دولت جدید با همکاری امریکا، تا چهار ماه بعد که انقلاب به پیروزی رسید، به عنوان تز اصلی نهضت آزادی باقی ماند. این نمایشگر این احساس اغراق آمیز بود که آمریکا قادر به انجام هرکاری هست!»[3]
بازرگان همچنین از اینکه امام حاضر نبوده است وزن شاه و آمریکا را در معادلات سیاسی بپذیرد انتقاد میکند: «ایشان طوری حرف میزند که یعنی اصلا اینها را کان لم یکن می دانست. گفتم بالاخره آمریکا خوب، بد، ولی اینها یک نوع واقعیتی است ... دیدم ایشان نه برای آمریکا ارزش و اثری قائل است و نه حاضر است متدیکال کار بشود ... » [4]
تقابل دیدگاه نهضت آزادی و نهضت اسلامی در این زمینه در گفتگوی بازرگان با امام خمینی (ره) بخوبی مشخص است؛ «بازرگان در حضور امام خمینی(ره) سه انگشتش را جلو امام گذاشت و گفت: آقا! ایران سه رکن دارد: شاه، ارتش و آمریکا. شما می گویید شاه برود، اولا کجا برود؟ شاه رفتنی نیست، به فرض برود، با آمریکا و ارتش چه می کنید؟ فکر این دو رکن را کردهاید؟ حضرت امام با تبسم فرمودند: شما بگویید شاه باید برود، با مردم هم صدابشوید، وقتی رفت، ارتش فرزندان همین مردمند، به دامن انقلاب برمیگردند، آمریکاهم گورش را گم میکند. شما غصه اینها را نخورید، شما موضع ملت را بپذیرید که شاه باید برود.»
2. تاثیرات گرایش به ایالات متحده در رفتارهای سیاسی نهضت آزادی
اعتماد و اتکال به آمریکا و غرب به عنوان مسببان اصلی جنایات شاه، در بسیاری از مبارزات نهضت آزادی علیه رژیم نمودی آشکار دارد. این تشکل با دستور فضای باز آمریکا تاسیس گشت و با پایان آن سالها به انزوا رفت؛ تا آنکه با تجدید این دستور، به صحنه بازگشت. نهضت آزادی در ایام مبارزات نهضت اسلامی، آشکارا از طرحهای آمریکا برای توقف نهضت حمایت مینمود و ابایی از اذعان به آمریکایی بودن آنها نداشت.[5]
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران، «جمعیت حقوق بشر» از دل نهضت آزادی با نام و اساسنامهای غربی تاسیس گشته و ملجأی بهتر از آستان معاون وزیر خارجه آمریکا برای دادخواهی از مظالم شاه نمییابد. در 14 آذر 57 جمعیت مذکور با امضای بازرگان، نامه ای که با «حضرت پرزیدنت کارتر» آغاز میشود. به رئیس جمهور آمریکا ارسال میدارد و از آمریکا، برای ایجاد آزادی استمداد میگردد. [6]
بازرگان همزمان با روابط گسترده نهضت آزادی با سفارت آمریکا و جهتگیری از آنان، با جدا جلوه دادن رژیم و آمریکا، امام خمینی(ره) را از افشاگری علیه آمریکا باز میدارد: «لبه تیز حملات، فعلا بهتر است به استبداد باشد، نه استعمار»[7]
کوس غربگرایی نهضت آزادی به حدی هویدا بود که در برخی مقاطع، مخالفت سایر هماندیشان بازرگان را برمیانگیخت که به عنوان نمونه میتوان مخالفت دکتر سنجابی با غربزدگی بازرگان در جریان تاکید افراطی وی بر مبارزه با استبداد و تطهیر استعمار را اشاره داشت[8].
عزتالله سحابی نیز در همین راستا معتقد است: «وقتی ما به مسئله استبداد خیلی اهمیت دادیم، یعنی گفتیم فقط باید با آن در بیفتیم و با جوانب دیگر کار نداشته باشیم، خیلی طبیعی است که در خود ما این اثر را بگذارد که ما نسبت به غرب ... به آنجا نگاه کنیم و آن جلال و جبروتی برای ما پیدا کند و سعی کنیم آگاهانه و یا ناآگاهانه خودمان را با معیارهای او تطبیق بدهیم و مسائل داخلی کشورمان را با آن معیارها بسنجیم این آغاز افتادن در دامان غرب است»[9]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی دولت موقت و نهضت آزادی تلاشهای گستردهای را جهت جلب رضایت آمریکا بر میدارد که ارائه اطلاعات به سفارت آمریکا، تبلیغ عیله اقدامات انقلابی مغایر با منافع غرب، و تلاش برای گسترش روابط حسنه با این کشور از آن جملهاند.
یکی از تکراریترین اظهارات بازرگان در کتابهایی که در سالهای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی نگاشته است، مارکسیست و یا پیروی مارکسیسم دانستن دشمنان آمریکاست. در واقع وی از دشمنی مارکسیسم با غرب بهره جسته و در مغالطه خود، هر دشمنی با غرب را لاجرم مارکسیستی جلوه میدهد: «امر مسلم این است که انقلاب ما رفته رفته از مرزهای ایران و از مبارزه با استبداد تجاوز کرده... [مدعی] در افتادن با امپریالیسم آمریکا و صدور انقلاب برای نجات و برتری مستضعفان جهان گردید... و جهش آشکار به سوی مارکسیسم بین المللی کرده است. با مشتهای گره کرده، جبین درهم رفته و یا مرگخواهی و ستیزه جویی خود، بیشتر یادآور انقلابهای طبقات کمونیستی بوده تا چهره تابناک رحمه اللعالمین محمدی».[10]
مواضع بازرگان در این مقطع گسستی با مواضع سفارت آمریکا ندارد و وی بلافاصله علیه هر حرکتی علیه منافع غرب موضعگیری مینماید. بازرگان علاوه بر دفاع از سلمان رشدی و موضعگیری علیه فتوای امام، شعار مرگ بر آمریکا و نیز برائت از مشرکین در حج را محکوم میکند و با «بیادبی» خواندن اعلام بیزاری از جنایتپیشگان میگوید: «آیا با بدگویی و بی ادبی و فحش دادن و روزی چند بار اعلام عداوت با آنها و اثبات بداندیشی امپریالیسم آمریکا، چاره درد خواهد شد؟»[11].
پس از پناه دادن آمریکا به شاه مخلوع، در اول آبان ماه آتش خشم مردم و مسئولین انقلابی نظام شعلهور گردید و حملات شدید مسئولین انقلابی و همچنین تظاهرات خشمگینانه مردم علیه آمریکا آغاز شد. در چنین فضایی، بازرگان و یزدی، بدون همانگی با امام خمینی و شورای انقلاب، و بدون توجه به فضای حاکم، در الجزایر به ملاقات برژینسکی میروند. بازرگان با تجاهل نسبت ابعاد تصمیمش میگوید: «آن نخستوزیری که برای ملاقات با وزرا اجازه بگیرد، برای لای جرز خوب است. مگر من هویدا هستم و یا امام، محمدرضاشاه که آب خوردن را اجازه بگیریم»[12] تسخیر سفارت آمریکا استعفای بازرگان از نخست وزیری را موجب میگردد. بازرگان شدیدا این اقدام و نیز افشای اسناد آن را محکوم نمود و به مسببین آن تاخت و دانشجویان پیرو خط امام را پیرو خط شیطان خواند که با عکس العمل امام مواجه گشت[13]
3. روابط پیدا و پنهان اعضای نهضت آزادی با آمریکا
حلقه واسطی که دو عنوان اول این نوشتار، یعنی بنیادهای فکری نهضت آزادی و کنشهای سیاسی آنان را به هم وصل میکرد، ارتباطات عمیق و دایمی اعضای آن با سفارت آمریکا بود. برخی از اعضا و سران این تشکل از آغاز حضور سیاسی خود، ارتباطات وسیعی را با سفارت آمریکا و ماموران سیا که در آن مشغول به فعالیت بودند آغاز نموده و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی به اوج رساندند. نمایندگان نهضت آزادی، ضمن ارائه اطلاعات کشور به سفارت به همفکری و همیاری با آنان در نیل به اهداف مشترک مشغول بودند. به گفته مهدی بازرگان: «پایهگذاران و اعضاء و علاقمندان به نهضت آزادی ایران و نهضت مقاومت ملّی، نه تنها با آمریکا، بلکه با بعضی از کشورهای اروپا و نیز دولت وقت [رژیم پهلوی] ارتباطهای کم و بیش پنهانی داشته اند؛ نه تنها در چند ماه مانده به پیروزی درخشان انقلاب بلکه از 26 سال پیش»[14]
ویلیام سولیوان، آخرین سفیر امریکا در ایران، درباره روابط پنهانی و محرمانه سفارت امریکا با نهضت آزادی در روزهای پر تلاطم انقلاب میگوید: «غیر از چهرههای مذهبی، گروهی از شخصیتهای غیرروحانی هم با روحانیون همکاری میکردند که مهمترین آنها سازمانی موسوم به نهضت آزادی ایران به ریاست مهدی بازرگان، امیرانتظام و ناصر میناچی بود. نهضت آزادی به وسیله ابراهیم یزدی با آیتالله خمینی ارتباط داشت. ابراهیم یزدی که سالها قبل به امریکا مهاجرت کرده بود و در شهر هوستون تگزاس زندگی میکرد، تبعه امریکا شده بود ولی در فعالیتهای ضد رژیم شاه هم شرکت داشت و در پاریس به جمع مشاوران و نزدیکان آیتالله خمینی پیوسته بود. در تهران قسمتی از سفارت ما به طور فعالی با نهضت آزادی تحت رهبری بازرگان ارتباط داشت و از چگونگی فعالیت این گروه در جریان انقاب کاملا مطلع بود.»
بازرگان در تاریخ 4 خرداد 57 با مأمور سیاسی سفارت آمریکا دیدار میکند. در این ملاقات، «بازرگان و توسلی گفتند که جنبش اسلامی بطور اساسی متمایل به غرب است»[15] توسلی تا اواخر آذرماه1357 رابط میان ”نهضت آزادی" و سفارت آمریکا بوده، پس از آن بنابر تصمیم بازرگان، ”امیرانتظام" جایگزین وی میشود. افسر اطلاعاتی سفارت آمریکا اظهار میدارد که غیر از ارتباطی که از طریق محمد توسلی با نهضت آزادی دارند، با افراد دیگری نیز از نهضت آزادی در تماس هستند.[16]
خود بازرگان نیز حداقل سه نوبت در خردادماه و تیرماه1357، به اتفاق توسلی در یک خانه شخصی در دروس شمیران، با استمپل(افسر اطلاعاتی) ملاقات کرده که در دو نوبت آن دکتر ”یدالله سحابی" نیز حضور داشته است.[17]
سولیوان سفیر آمریکا در مورد ملاقات با بازرگان میگوید: «دستور دادم که با بازرگان، تماس گرفته و اطلاع دهد که آماده ملاقات در هر نقطه که مایل باشد هستم. بازرگان قبلاً برای ملاقات با من اظهار علاقه کرده بود. ولی دعوت او را نپذیرفته بودم... وقتی که وارد خانه شدیم، بازرگان خلاصهای از مذاکرات قبلی بین او و مأموران سیاسی سفارت را برای من تکرار کرد و گفت که خواهان ادامه همکاری و کمک نظامی آمریکا و حفظ قراردادهای موجود با آمریکا هستند. میگفت که او از طرف نهضت آزادی ایران صحبت میکند.»[18]
سولیوان، طی یک نامه ”سری" در دوازدهم آذر1357 به وزارت خارجه آمریکا با اشاره به «کانال» بودن نهضت آزادی مینویسد: «سفارت متوجه است که مسأله رابطههای آمریکا با مخالفین، متأسفانه در کشور خودمان علنی شده. مقالات روزنامههایی مانند ”واشنگتن پست" افشاگری مضری نموده که در شرایط کنونی میتواند موجب شود که ”نهضت آزادی" و دیگران عقب بکشند. چنین کانالهایی مخفی باید باز بمانند.»[19]
بازرگان طی ملاقاتی با ”جان استمپل"در هنگامی که رژیم شاه مشغول سرکوب تظاهرات ملت مسلمان ایران بود، میگوید: «اگر شاه حاضر باشد تمام مواد قانون اساسی را به اجرا درآورد، آمادهایم تا سلطنت را بپذیریم.»[20]
نهضت آزادی پس از پیروزی انقلاب نیز به روابط خود با سازمان سیا ادامه داد. نهایتا با تسخیر لانه جاسوسی اسنادی که به برخی از آنان اشاره شد، افشا شد. با این مقدمات، امام خمینی(ره) در پاسخ به نامه وزیر کشور وقت، در سال1366، در مورد نهضت آزادی مینویسند: «پرونده این ”نهضت" و همینطور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی، طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکا است و در این باره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است...اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند، ملتهای مظلوم به ویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا میزدند و اسلام عزیز چنان سیلی از ستمکاران میخورد که قرنها سربلند نمیکرد.»[21].
پینوشتها:
1- مهدی بازرگان، راه طی شده، انجمن اسلامی دانشجویان، 1327، صص 76-79
2- روزنامه اطلاعات، 22/7/1358
3- استمپل، درون انقلاب ایران، رسا، تهران، 1377،ص 183
4- مواضع نهضت آزادی ، مصاحبه با حامد الگار ، ص 133
5- بعنوان نمونه میتوان به اظهارات بازرگان در تایید طرح آشتی ملی شریف امامی اشاره نمود رک مجتبی سلطانی، خط سازش، سازمان تبلیغات اسلامی، 1368، ص97
6- رک خط سازش، همان صص 87ـ85
7- روزنامه اطلاعات، 22 مهر 58
8- رک شصت سال خدمت و مقاومت، ص 218
9- تلاش نهضت آزادی برای جلب حمایت واشنگتن، کیهان هوایی، شمارههای 1425 الی1419
10- انقلاب ایران در دو حرکت، مهدی بازرگان، نشر نهضت آزادی ، پیشین، ص114
11- نهضت آزادی، ص74
12- عبدالعلی بازرگان، مسائل و مشکلات اولین سال انقلاب، تهران، نهضت آزادی، ص290
13- صحیفه نور، ج 15 ، ص 30
14- روزنامه کیهان،20/11/58
15- اسناد لانه جاسوسی، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی، شماره 26، 1366، صص 48ـ47
16- دانشجویان پیرو خط امام. احزاب سیاسی در ایران، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، تهران ، 1367، بخش دوم ، ص227.
17- احزاب سیاسی در ایران، بخش دوم، پیشین، ص204و210.
18- سولیوان، ویلیام، مأموریت در ایران ، نشر هفته، تهران، 1361 ص167
19- احزاب سیاسی در ایران، بخش دوم، پیشین، ص234
20- اسناد لانه جاسوسی، شماره 23، ص18
21- صحیفه نور، ج20، ص481