پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ شهر شیراز در 15 خرداد 1342 با محوریت عالمانی نظیر آیتالله دستغیب و آیتالله محلاتی از جمله پیشگامان مبارزه با رژیم پهلوی بود. حوادث آن روزهای شیراز یکی از ماندگارترین وقایع تاریخ انقلاب در شیراز است.
حجتالاسلام رسول منتجبنیا که خود از شاهدان عینی حوادث 15 خرداد در شیراز بود در خاطرات خود میگوید: روز 15 خرداد بعد از اقامهى نماز صبح به اتفاق برادرم على و برادرديگرمان به سوى «مسجدنو» حركت كرديم. جمعيت، فوج فوج به مسجد نو هجوم مىآوردند و منتظر بهانه بودند تا در شبستان، باز شده، داخل شوند و علما براى سخنرانى بيايند. در اين زمان در ميان جمعيت خبرى منتشر شد كه امام را دستگير كردهاند. با انتشار اين خبر سر و صداى مردم بلند شد و حالت نگرانى و اضطراب در آنها بهوجود آمد.
به دنبال اين جريان باز خبر آوردند كه شب گذشته آيات عظام محلاتى و دستغيب نيز دستگير شدهاند. مردم با شنيدن اين اخبار، با دادن شعارهاى تند در حالى كه نسبت به دستگيرشدگان ابراز احساسات مىكردند، از مسجد بيرون آمدند. من در آنجا براى اولين بار شعار «مرگ بر شاه» و «درود بر خمينى» و امثال اينها را شنيدم و اين در حالى بود كه من هم به اتفاق مردم ضمن دادن شعار به ميدانى كه جلوى مسجد و شاهچراغ بود آمدم. در اين زمان مأموران پليس با كاميونهاى مخصوصى آمده، شروع به پرتاب گاز اشكآور در ميان جمعيت كردند تا مردم را متفرق كنند.
عدهاى از مردم كنار كشيده، عدهاى هم گازها را به طرف كاميونهاى پليس پرتاب كردند و مأموران از طريق گاز اشكآور موفق به پراكندن جمعيت نشدند. مقدارى كه حركت كرديم و از شاهچراغ به سوى خيابان احمدى جلو رفتيم، در سه راه احمدى تيراندازى هوايى شروع شد؛ امّا جمعيت به حركت خود ادامه داد و از طريق سه راه پهلوى [سابق] وارد خيابان پهلوى شد.
در مسير خيابان پهلوى و زند، ميكدهها و ادارات و بانکها قرار داشتند و تظاهراتكنندگان در اين مسير آجر و سنگ به مراكز دولتى پرتاب مىكردند و وقتى به مشروبفروشىاى مىرسيدند قفل آن را شكسته و ضمن ريختن شرابها در خيابان مغازه را آتش مىزدند. سينما و محلهاى رقص نيز به اين وضعيت دچار مىشدند و اين حوادث همزمان با 15 خردادماه 42 بود. بعد از راهپيمايى به مسجد آيتالله دستغيب رفتيم. مردم جنازهها را مىآوردند و براى نشان دادن آنها به عموم ملت به بالاى منبر سنگى، محل سخنرانى شهيد دستغيب مىبردند. در بين جنازهها، دانشآموزى كه كتابى روى سينهاش بود و بدنش خونين شدهبود، با قيافهاى مظلوم به چشم مىخورد. مردم وقتى جنازهى او را ديدند به شدت گريه كردند و شور و هيجان عجيبى در مسجد ايجاد شد. بعد از اتمام مراسم مردم به سوى خانههايشان رفتند من نيز به خانهام در خيابان احمدى كه به فاصلهى دو كيلومترى با شاهچراغ قرار داشت، رفتم. در طول مسير، مأموران رژيم با بلندگوهاى بسيار قوى مردم را تهديد مىكردند كه اگر به خانههايشان نروند مورد هدف قرار مىگيرند.
به دنبال قضيهى 15 خرداد، مدرسهاى به نام آقاباباخان، به عنوان مركز پايگاه طلاب انقلابى مطرح شد. من با تعدادى از دوستان انقلابى در آنجا ساكن بودم. اين مركز بارها مورد حمله قرار گرفت و طلاب دستگير و زندانى شدند؛ اما من دستگير نشدم.
منبع: خاطرات حجتالاسلام و المسلمین رسول منتجبنیا، مرکز اسناد انقلاب اسلامی