شهید صدر ایده تغییرناپذیری دولت در تفکرات ذهنگرایان را رد میکند و معتقد است که دولت همواره به یک شکل نیست و شدن مقتضیات زمانی و شرایط مختلف، امکان دگرگونی در ساختار و شکل دولت وجود دارد. دولت مطلوب شهید صدر به نظام ریاستی نزدیکی زیادی دارد اما رویکرد اصلی آن به این شرح است که ریاست دولت مشروعیت خود را از قانون اساسی منطبق با اسلام یا مشارکت سیاسی امت از طریق انتخاب مستقیم به دست میآورد؛ البته باید در نظر داشت که به اعتقاد وی، شریعت اصل نظارت ولی امر بر فعالیت عمومی جامعه و نیز اصل دخالت دولت برای حمایت از منافع عمومی و به طور مشخص مراقبت از این منافع را در برابر آزادیهای فردی در زمانی که افراد به فعالیتهای شخصی خود مشغولاند، تأسیس کرده است. بنابراین، دولت مورد نظر شهید صدر یکی از ابزارهای حمایت از منافع عمومی در نظام سیاسی اسلام خواهد بود.
کد خبر: ۸۳۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۰
به مناسبت شهادت آیتالله سید محمدباقر صدر
برای بنده هیچ کاری امکان ندارد مگر اینکه از خداوند سبحانه و تعالی مسئلت مینمایم که سایهی شما را به عنوان چراغ هدایت برای اسلام نگه دارد و دین یگانهپرستی را با مرجعیت رهبریکننده شما نگه دارد. همچنین از خداوند متعال میخواهم که از ما سختی در راهش قبول کند و ما را موفق بدارد برای نگه داشتن عقیدهی امت و آزادی بزرگ آن، چراکه زندگی انسان نیست مگر به اندازهای که به امت خود، از وجود خود، از حیات خود و فکر خود میپردازد.شما به مسلمانان از وجود خود و فکر خود چیزی را عطاء نمودید که در طول تاریخ الگوی عظیمی برای تمامی مجاهدین میماند.
کد خبر: ۸۳۹۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۱۹
درنگی در خاطرات آیتالله سید عبدالهادی حسینی شاهرودی
آیتالله حسینی شاهرودی میگوید: شبی در منزل یکی از دوستانم که اکثراً از شاگردان شهید صدر از جمله شهید صدر (ثانی) بودند و در منزل آقای شیخ برهان جمع بودند، حضور داشتم. امام تازه مباحث ولایت فقیه را مطرح کرده بود. در آن جلسه شادی و احساس پیروزی فکری و اجتماعی بر شهید صدر و افراد جلسه حاکم بود، چون یک مرجع مسائل حکومت اسلامی را مطرح میکرد و این خود، مانند یک فکر غریبی در اذهان بود.
کد خبر: ۴۸۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۹
حجت الاسلام شیخ محمود بیانی زابلی از قول مرحوم آقا شیخ هادی سیستانی نقل میکرد: «هنگام عمامهگذاری سید محمود هاشمیشاهرودی به دست آیتالله العظمی خوئی در مسجد خضراء حضور داشتم، وقتی آیتالله خویی عمامه را بر سر وی میگذاشت چشمانش پر از اشک شد. سپس لبخندی زد. پرسیدم آقا! آن اشک چه بود و این لبخند چیست؟ آیتالله خوئی فرمود:وقتی او را در این هیئت دیدم به یاد مرحوم پدرش افتادم و آرزوهایی که برای او داشتم که این منبر درس - اشاره به منبر محل درسش کرد - برای او باشد، سپس بلافاصله با خود گفتم این منبر درس از آن پسرش خواهد شد انشاءالله، از این رو خوشحال شدم و خندیدم».
کد خبر: ۱۱۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۴