در این روز رژیم بعث پذيرش ميانجيگری را اعلام كرد، اوضاع جبهه ميانی به اين شرح گزارش شد: گيلانغرب در حال سقوط است. از سوی ديگر، سپاه غرب کشور اعلام کرد: «حدود هفتاد تانک ارتش بعثی توسط نيروی هوايی و هوانيروز در سرپلذهاب و دشتذهاب منهدم شدهاست». قسمت اعظم اهالی، قصرشيرين را ترک کردهاند. نيروهای زرهی ارتش بعثی از پنج طرف به اين شهر هجوم آوردهاند.
گزارشهای روز سوم جنگ، جبهه ميانی را چنين توصيف میکند: «برادران پاسدار حاضر در سپاه مهران با نارنجک و تفنگ ژ3 برای مقاومت در شهر مهران پخش شدند. مهران از زمين و هوا مورد هجوم دشمن واقع شد و بيسيم ستاد دستور عقبنشينی داد. در اين زمان، فقط سپاه در شهر بودهاست. تانکهای بعثی به شهر نزديک شده و مهران تصرف گرديد.
در گزارش دوم مهرماه، مصادف با روز سوم جنگ آمده است: درگيری نيروهای طرفين شدت بيشتری گرفت و عناصر بيشتری از دشمن وارد خاک جمهوری اسلامی ايران شدند. جاده قصرشيرين ـ سرپلذهاب، تحت کنترل نظاميان بعثی قرارگرفت و گروه گروه غيرنظاميان بومی همراه با نظاميان به اسارت گرفته شدند. با توجه به اوضاع نامطلوب، لشکر 81 زرهی از نيروی زمينی درخواست کرد که اجازه داده شود عناصر باقيمانده يگانهای متلاشیشده، جمعآوری شوند و مواضع پدافندی در کرانههای «کاسهگران»، «پاتاق» و «سگان» را اشغال و در آن مواضع پدافند كنند.
تلاش دشمن در روز دوم نبرد، بيشتر برای اشغال سرپل ذهاب صرف شد، زيرا سومار سقوط کرده بود، نفتشهر درحال سقوط بود و چنانچه نيروهای بعثی موفق ميیشدند سرپل ذهاب را اشغال کنند، سقوط قصرشيرين نيز خودبهخود عملی میشد. بنابراين رژیم بعث تلاش کردند هرچه سريعتر سرپل ذهاب را تصرف كنند. ضمن اينکه ستونی از نيروهای دشمن، که از محور خسروی- قصرشيرين پيشروی میکرد، تلاش كرد سريعاً سهراهی گيلانغرب- قصرشيرين را نيز اشغال کند و بدينوسيله، محور قصرشيرين به گيلانغرب را نيز تحت کنترل درآورد.
کد خبر: ۶۲۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۰۱
مروری بر نقشآفرینی دلاوران استان فارس در دفاع مقدس در گفتگو با سردار یداللهی
در عملیات والفجر دو شهر جهرم هفتاد و دو سه نفر شهید داد که این برای شهر کوچک آن زمان سنگین بود. بسیاری فکر میکردند مردم دیگر جبهه نروند اما بعد از تشییع هفتاد و دو سه نفر آیتالله سیدحسین آیتاللهی امام جمعه جهرم که به خمینی جهرم معروف بود؛ برای همه این شهدا یک نماز مستقل خواند یعنی به هر شهید یک نماز مستقل.
بعد از تشییع شهدای عملیات والفجر 2 که هفتاد و دو سه نفر بودند، اعزام نیرو از جهرم به جبهه بیشتر شد. این نشان از این دارد که بالاخره روی جهرم از نظر معنوی و روحیه جهادی کار شده بود.
حجتالاسلام رضوانی نماینده امام در پایگاه هوائی نوژه در گفتگویی با خبرنگار کیهان گفت: به باند فرودگاه پایگاه آسیب جزئی وارد شده است. وی افزود: این میگها بمبی نیز به داخل بخش مهمات پایگاه انداختند که خوشبختانه بطور معجزه آسایی منفجر نشد و این رخداد نشان داد که خداوند همواره یار و یاور مردم قهرمان ایران است چرا که در صورت وقوع انفجار قسمت اعظم نقاط حساس پایگاه از بین میرفت. وی احتمال داد که خلبان میگهای رژیم بعثی از ایرانیانی باشند که پس از پیروزی انقلاب از ایران به کشورهای مختلف گریختهاند.
کد خبر: ۶۲۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۳۱
روزشمار جنگ در غرب| گزارش 31 شهریور 1359 (روز اول)
در گزارش روز اول حمله همهجانبه ارتش بعث به خاک جمهوریاسلامی ایران آمده است: در محور دهلران، در قسمت پاسگاه چلات، درگيری نيروهای دشمن با نيروهای مستقر در پاسگاه شديد است. علاوه بر آن، نيروهای دشمن از قسمت رودخانه در حال پيشروی هستند. در محور صالحآباد ژاندارمری اعلام کرد: «نيروهای دشمن در ارتفاعات انجيره و شينو مستقر شده، پاسگاههای انجيره مورد تهديد قرارگرفتهاست».
با پیروزی انقلاب اسلامی و از دست رفتن منافع امریکا در منطقه و به خصوص ایران، دولت امریکا در ادامه طرحها خود برای جبران آبروی از دست رفتهاش، از سویی با تجهیز رژیم بعث عراق برای جنگی همهجانبه نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران و از سوی دیگر با اعمال انواع تحریمها سعی در زمینگیر کردن نظام نوپای جمهوری اسلامی داشت. با اینوجود آنچه بعد از هشت سال جنگ تحمیلی بروز و ظهور یافت، نشان از بیاثر بودن نقشهها و طرحهای دشمنان داشت. با وجود همه این تلاشها، آنچه در نهایت نقشه غرب را خنثی کرد، پیشرفت ایران طی هشت سال جنگ تحمیلی بود که بدون تردید، با تکیه بر توان داخلی حاصل شد.
جلسه ستاد پشتیبانی جنگ با حضور حاج آقا احسانبخش، استاندار و اعضای شورای تأمین استان تشکیل شد. در این جلسه مطرح کردیم که اگر میخواهید که تیپ تبدیل به لشکر شود، باید پشتیبانی کنید. حاج آقا احسانبخش فرمودند که آقا شما بروید و خوب بجنگید و ما نیز خوب پشتیبانی میکنیم. شما خیالتان راحت باشد. آقای همدانی شما تازه آمدهاید با گیلان ما کار کنید، ما را نمیشناسید. من به شما قول میدهم، با تجار و بزرگان شهر جلسه بگذارم و موضوع را مطرح کنیم...
آيتالله خزعلی از منبريان فعالی بود که در طول سالهای مختلف تا پیروزی انقلاب اسلامی هيچگاه ارتباط خود را با خوزستان و فعاليتهای سياسی اين منطقه قطع نكرد. بهطور كلی در طول سالهای آغاز و تداوم حركت انقلاب اسلامی به رهبری امامخمينی، همواره بهعنوان يكی از نزديكان امام و از جمله روحانيونی كه در كار مبارزه و فعاليت سياسی حضور داشتند، فعاليتهای بسيار زيادی را در اهواز و در جهت خط انقلاب اسلامی انجام داد. از اين رهگذر بارها احضار، دستگير، زندان و تبعيد شد، اما همواره پس از هر دستگيری و تبعيد و زندان به عناوين مختلف باز به اهواز سفر كرده، شروع به فعاليت میكرد.
به دنبال شکستهای پیاپی صدامیان در مصاف با نیروهای رزمنده اسلام، هواپیماهای متجاوز دشمن به صورت مذبوحانه و دیوانهوار یکی از روستاهای عربنشین شمال اهواز را بمباران کردند. در اثر این جنایت، یک دختر بچه و یک پسر بچه از اهالی شهید شدند و دهتن دیگر از هموطنان مسلمان عربمان مجروح شدند. دشمن مزدور با این اقدام تجاوزکارانه برای هزارمینبار ثابت کرد که نه تنها مقررات بینالمللی جنگ را رعایت نمیکند. بلکه قومیت عرب نیز ماسکی است که چهره خود را با آن پوشانده است.
اولین تصمیم آیتالله حاج شیخ هادى نیرى این بود كه یك راهپیمایى آرام و بىسروصدا برپا شود. این راهپیمایى را ظاهراً از مسجد آقاى حاج شیخ شروع كردیم و تقریباً به همانجا هم خاتمه پیدا كرد. هیچكس حرفى نزد و فقط راه رفتیم. در این راهپیمایى مردم و حاج شیخ و دیگر علما حضور داشتند. آقاى حاج شیخ جلوى جمعیت مىرفت. كسى جرأت حرفزدن نداشت. حاج شیخ جوانب تظاهرات را حفظ و مراعات مىكرد. من به او گفتم و او قبول كرد که شعارهاى تندى بدهد، گفتم اشكالى ندارد و مهم نیست. دیگران هم با این گفته از ترسشان كاسته شد.
آيتالله مدنی در ميان استقبال گرم و با شكوه مردم در حالی كه به نفع امامخمينی و عليه رژيم شعار میدادند، وارد همدان شد و مردم، وی را تا منزلش مشايعت كردند. آقای حسن مشتاق در اينباره میگويد: «براي استقبال از آيتالله مدنی دو سه روز جلوتر تدارك ديده شد و كسانی كه بايد برنامهريز اين جريان باشند را معلوم كردند. يك جلسه مشورتی در منزل آقای حسينی تشكيل شد و افراد مسئول و وظايف آنان معين گردد و قرار شد كه دو روز بعد (هنگام ورود وی) مردم به استقبال او بروند. در جاده ملاير از وی استقبال بسيار گستردهای شد و مردم، او را سردست بلند كردند».
آیتالله سید محمود طالقانی از مبارزین جان بر کف انقلابی بود که در راه اعتلای فرهنگ مبارزه علیه رژیم پهلوی لحظهای فروگذاری به عمل نیاورد. در مناسبتهای مختلف و فرصتهای پیش آمده با ایراد سخنرانی و روشنگری به افشاگری علیه رژیم پهلوی میپرداخت و در این راستا مورد تعقیب و آزار ساواک و شهربانی قرار گرفته بود. چندین بار توسط سازمانهای مذکور دستگیر و به مناطق مختلف کشور تبعید شده بود که در محلهای تبعید نیز دست از مبارزه برنمیداشت.
فاجعه 17 شهریور 1357 برگ ننگینی بود که پیکره و پرونده رژیم پهلوی را مختومه اعلام کرد. این ضایعه و کشتار چنان عظیم بود که واکنشهای مختلف را به همراه داشت. در این راستا علما و بزرگان دینی با ارسال خبر و تلگراف همدردی خود را با این تجاوزگری رژیم پهلوی اعلام داشتند.
به مناسبت سالگرد هفده شهریور 1357 روزی که دهها هزار نفر از برادران و خواهران مسلمان و متعهد در میدان شهدا (ژاله) توسط عمال رژیم پهلوی به خاک و خون کشیده شدند. به منظور بزرگداشت این روز تاریخی و بزرگ در شهرستانهای سراسر کشور مجالس و راهپیمائیهایی برگزار شد. مردم سراسر کشور ضمن تجدید میثاق با شهدا و امام امت، هدف از برگزاری این یادبود را هشداری برای منافقین و بدخواهان امام و انقلاب تلقی کرده و در این زمینه آماده جاننثاری و فداکاری شدند. همچنین شماری از شهدای جبهههای جنگ نیز در این مراسم یادبود در شهرهای مختلف تشییع و به خاک سپرده شدند.
آیتالله قاضی دستور امام را بیان کردند و دستور دادند که به آن باشگاه نروید و اولین هیئتی که به باشگاه افسران نرفت، دستهی محلهی خیابان بود. دستهی محله امیرخیز هم نرفت! هرچه باشد خیابان محلهی باقرخان بود و امیرخیز محلهی ستارخان. خود ما هم گروههایی را تشکیل داده بودیم که با برنامهی قبلی مانع رفتن هیئتها به باشگاه میشدیم.
براساس این گزارش هواپیماهای مهاجم بعثی ساعت 10:15 دقیقه یک گله از احشام برادران کرد ساکن منطقه مریوان را نیز مورد حمله قرار دادند که بر اثر آن یکصد راس گاو و گوساله تلف شد. از سوی دیگر مردم شهید پرور شهر مقاوم مریوان پیکرهای مطهر شهدای بمباران وحشیانه صدامیان را تشییع کردند. انبوه جمعیت تشییع کننده در حالیکه شعارهایی علیه آمریکا، شوروی و صدام و گروهکهای وابسته همچون دمکرات و کموله سر میدادند با مشتهای گره کرده شعار همیشگی جنگ جنگ تا پیروزی را فریاد کرده و خواستار ادامه جنگ تا سرنگونی صدام شدند.
شهر نجفآباد در روز یازدهم محرم در اختيار اوباش و حامـيان دولتي آنها بوده است. گروههای وحشت درحالی که در جلوی آنها پاسبانها و نظاميان تيراندازی میکردند شهر را به آتش و خـون میکشند و در تمام مدت 48 ساعت غارت و کشـتار، همکـاری صميمانهای ميان پليس و کماندوها و غارتگران برقرار بوده است. رهبري تمام عمليات را سرگـرد ذوالفـقاری، رئيس شهربانی نجفآباد، برعهـده داشته است. تحقيقات هيئت اعزامی جمعيت حقـوقـدانان نشان ميیدهد که حداقـل25 نفر در نجفآباد شهيد و سيصد نفـر مجروح شدهاند و تعـداد زيادی از مغازهها و منازل هم مورد هجـوم قرارگرفته است
عاشورای 1357 دست کمی از تاسوعای آن نداشت و مردم شهرهای مختلف فرصت را مغتنم شمرده و درجهت سرکوب اعمال رژیم ستم شاهی دست به تظاهرات گسترده زدند. عاشورای 1357 نشانگر همبستگی مردم ایران در راه رسیدن به آرمانهای مذهبی است. روزی که پایههای رژیم به لرزه درآمد و خودشان نیز باورشان شد دیگر در این مملکت و در بین این مردم جایگاهی ندارند.