پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ صحبتهای آیتالله منتظری در دهمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی 22 بهمن 1367 یکی از جنجالیترین مواضع قائممقام رهبری بود. سخنانی که با اعلام موضع جدی و صریح امام خمینی مواجه شد. آیتالله منتظری در دیدار با اقشار مختلف مردم در دهسالگی انقلاب با زیر سؤال بردن عملکرد نظام اسلامی بهویژه جنگ تحمیلی به انتقاد غیرمنصفانهای از کارنامه ده ساله جمهوری اسلامی پرداخت.
منتظری در بخشی از سخنان خود اظهار داشت: « ... باید حساب کنیم در ظرف این ده سال که جنگ را به ما تحمیل کردند آیا جنگ را خوب طی کردیم یا نه. دشمنان ما که این جنگ را تحمیل کردند آنها پیروز از کار در آمدند. چقدر نیرو از ایران و از دست ما رفت و چقدر جوانهایی را از دست دادیم که هر کدام یک دنیا ارزش داشتند و چه شهرهایی از ما خراب شد. باید اینها بررسی شود و ببینیم اگر اشتباهی کردهایم اینها توبه دارد و اقلاً متنبه شویم که بعداً تکرار نکنیم. چقدر در این مدت شعارهایی دادیم که غلط بوده و خیلی از آنها ما را در دنیا منزوی کرد و مردم دنیا را به ما بدبین کرد و هیچ لزومی هم برای این شعارها نداشتیم.»
وی گفت: «ما در جنگ خیلی اشتباه کردیم و خیلی جاها لجبازی کردیم و شعارهایی دادیم که میدانستیم نمیتوانیم آن را انجام دهیم. شعارهایی دادیم که دنیا را از خودمان ترساندیم و فکر کردند که در ایران ما مردم را میکشیم. در خارج از کشور ما افرادی داریم که نه ضدانقلاباند و نه مخالف هستند و روحشان برای ایران پر میزند و اهل ایران هم هستند اما میترسند که به ایران بیایند...»
*** نامه تند حسینیان در واکنش به اظهارات منتظری ***
روز 30 بهمن، روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشتی با عنوان «اشتباه دیروز و امروز» نسبت به صحبتهای آیتالله منتظری واکنش نشان داد. نویسنده این یادداشت نامی آشنا بود: «روحالله حسینیان». حسینیان در این نوشته، به شدت به مواضع منتظری تاخت و آن را مورد انتقاد قرار داد. این یادداشت در آن برهه، اقدامی شجاعانه تلقی میشد. روحالله حسینیان در این یادداشت نوشت:
«این روزها در همه محافل بحث بر سر اشتباه ده ساله گذشته مسئولین کشور است. از سلام صبح بخیر رادیو گرفته تا شخصیتهای انقلاب و جلسات خصوصی و عمومی همه جا صحبت از اشتباهات گذشته است. راستی اگر هدف از طرح این مسئله عبرت از گذشته برای حرکت در آینده باشد بسیار زیبا و دلنشین است و اگر مقاله و سخنرانی و مصاحبهها برای تبرئه خود و محکوم نمودن سایر همرزمان و در نتیجه تشدید اختلافات باشد، به مصداق سخن امام علی علیهالسلام سخن گفتن بسیار سنگینتر و حرف زدن باعث سبکی خود و انقلاب شدن است. زیرا مردم تاکنون ثابت کردهاند به اندازهای از رشد رسیدهاند که واقعیات را از غیر واقعیات به نحوی تشخیص میدهند و به قول امام علی علیهالسلام در عهدنامه مالک «و لیقولون فیک ما کنت نقول فیهم و انما یستدل علی الصالحین. بها یجری الله لهم علی الن عباده.» مالک، بدان که آنچه تو در مورد مسئولین قبلی بگویی، در مورد تو هم خواهند گفت. اما در مورد مسئولین صالح و نیکوکار فقط باید با سخن و قضاوت مردم تشخیص داد زیرا خداوند واقعیات را بر سر زبان مردم نیکوکار جاری میکند.
واقعاً مردم به حدی از رشد رسیدهاند که آنچه را به قضاوت مینشینند بتوان گفت حق واقعیات را خود درک کردهاند. به هر حال، سخن اول بر طرح این بحث، راهیابی باید باشد نه تبرئه جویی خود، و گناه را به گردن دیگران انداختن.
دومین مسئلهای که در طرح «مطالعه اشتباه» باید بحث کرد اینکه اشتباه چیست؟ چه چیزی اشتباه است؟ و چه کاری صحیح است؟ ملاک اشتباه چیست؟ اگر ملاک، نظریه افراد باشد باید بگوییم در دهه اول جز اشتباه، کاری انجام ندادهایم! حتی باید بگوییم اشتباه کردیم که شاه را بیرون کردیم، اشتباه کردیم که سلطنت را واژگون کردیم، اشتباه کردیم با آمریکا مبارزه کردیم، اشتباه کردیم از دین و ناموس خود در هشت سال دفاع کردیم، اشتباه کردیم که در این مدت به یکی از ابرقدرتها وابسته نشدیم، اشتباه کردیم حدود الهی را جاری کردیم، اشتباه کردیم با محاربین مبارزه کردیم، اشتباه کردیم بنیصدر را عزل کردیم، اشتباه کردیم استعفای بازرگان را پذیرفتیم، اشتباه کردیم علیه فساد و بدحجابی و فحشا بد گفتیم و اصلاً اشتباه کردیم جمهوری اسلامی را برپا کردیم.
و اشتباه کردیم... زیرا بالاخره استکبار جهانی، لیبرالها و هزاران عنصر سیاسی بدنام و خوشنام و حتی بعضی از چهرههای انقلابی و مذهبی و... ، با همه یا بعضی یا یکی از مسائل فوق مخالف بودهاند. جنابعالی به نظرتان حمله به سفارت آمریکا و به گروگان گرفتن جواسیس یک اشتباه بود ولی به نظر من یک عمل بسیار عاقلانه و صحیح بوده؛ همچنین در سایر موارد؛ بنابراین، نظر فلان شخص یا مقام یا مسئول یا شخصیت، هرگز نمیتواند ملاک باشد و خود حضرات هم در اظهارنظرها باید این مطلب را در نظر بگیرند و خودمحورانه و خودپسندانه دیگران را متهم به اشتباهکاری نکنند که امروز این خود یک اشتباه بزرگی است که ارواح مقدس شهدا، ما را نخواهند بخشید زیرا همه چیز زیر سؤال و وسوسه شیاطین خواهد رفت، حتی شهدا، حتی جهاد مقدس، حتی مبارزه با استکبار و... پس ملاک صحیح و اشتباه برای ما چیست؟
۱. اول باید یادآوری نماییم که ما معتقد به نظام ولایت هستیم، معتقد به ولایت فقیه هستیم، معتقدیم که ولیفقیه چه اشتباه و چه صحیح اگر عمری را حکم خدا دانستند ما راهی جز اطاعت و فرمانبرداری نداریم و اگر بنا باشد در مقابل ولی امر، هر کس اظهار نظر نماید، این را صحیح و آن را غلط شمارد، حتی اگر فقیه دیگری، مجتهد دیگری، سیاستمدار دیگری باشد، هیچ چیز جز اختلاف و تفرقه و تضعیف رهبریت و ولایت و ضربه زدن بر پیکر دین و ایمان مردم و اسلام به ارمغان نمیآورد.
بنابراین ملاک، نظر امام است، امامی که ما را با رهبری خود از زیر یوغ بندگی آمریکا آزاد کرد، امامی که به ما هویت داد، ما را از مرگ گمراهی رهایید و به ما روح حیات را بخشید، امامی که ما را از غرق شدن در دریای فساد نجات داد، امامی که یکتنه و مظلومانه در مقابل همه دنیا ایستاد و ما را و هویت و شخصیت و فرهنگ و دین ما را پاسداری کرد و امامی که طاعتش را واجب و عصیانش را حرام میدانیم. پس آنچه را امام تأیید کرده یا فرمان دادهاند، صحیح و موضعگیری در مقابل آن را غلط میدانیم.
۲. موضوع دوم که باید توجه داشته باشیم این است که موقعیت زمانی حوادث گذشته را باید در نظر بگیریم و بعد قضاوت کنیم. مثلاً اگر امروز میخواستیم سفارت آمریکا را اشغال کنیم شاید بگوییم در این موقعیت و زمان کار اشتباهی باشد. ولی آیا در اول انقلاب که هنوز نظام تثبیت نشده بود و این سفارت در دل انقلاب، مرکز توطئه شده بود چطور؟ قطعاً قضاوت دیگری خواهیم کرد. امروز عفو گروهکهای ضدانقلاب به خاطر تثبیت نظام و شکست آنان، امر صحیحی است اما در دهه اول انقلاب و اوج شرارتها و جنایتهای آنها چطور؟ یقیناً خواهیم گفت: غلط بوده و تجربه هم ثابت کرده که غلط بوده. بنابراین با در نظر گرفتن ملاک صحت و سقم و توجه به موقعیت زمانی به این نتیجه میرسیم که کلیات حوادث و موضوعات مهمی که با حضور و نظارت رهبر انجام دادهایم صحیح و موضعگیری در مقابل آن غلط است.
هشت سال دفاع مقدس از اول تا آخرین روز، پذیرفتن قطعنامه، مبارزه کردن با ابرقدرتها_ آمریکا و شوروی و انگلیس_ قطع رابطه با آمریکا و اشغال لانه جاسوسی، و شعار مرگ بر آمریکا و شوروی، مبارزه با گروهکها و ضد انقلاب، عزل بنیصدر و قطع کردن دست لیبرالها و برکناری بازرگان و منزوی کردن آنها، سرنگونی نظام سلطنت و شاه و مبارزه با قانون اساسی سلطنتی و منزوی کردن شریعتمدار و دار و دستهاش، اعدام مهدی هاشمی و روحانینمایان فاسد، طرد دست سارق و اعدام محارب و جاری کردن حدود الهی، صحیح و موضعگیری در مقابل اینها یا زیر سؤال بردن اینها غلط است.
راستی وقتی حضرت امام میفرمایند ما در این جنگ هیچ چیز از دست ندادهایم و شهادت فوز عظیمی است، چقدر غیرمنطقی است که ۸ سال مبارزه و شهادت را با سخنان نیشدار زیر سؤال ببریم!
یا وقتی امام میفرماید ما اصلأ رابطه با ابرقدرتها را میخواهیم برای چه، چه غصهای بر منزوی شدن داریم؟
آنها هرگز نمیتوانند حزبالله جانبرکف را مدیریت و رهبری کنند.
بررسی اشتباهات گذشته
میگویند این اشتباه است که عدهای از انقلاب، زده و منزوی شدهاند. این اشتباه است که عدهای مملکت را رها و سرگردان دیار غربت شدهاند، این اشتباه است که ما در جهان منزوی شدهایم و...
قبل از وارد شدن به بحث طرح این مسئله لازم است که تذکر بدهم ماهیت انقلاب ما اسلامی است، شعار آن توحید و مبارزه با طواغیت [طاغوتها] است. انقلاب ما مبارزه با استکبار جهانی و جهاد در راه خداست. راستی اگر این ادعا صحیح باشد ما هم نباید متوقع باشیم ابرقدرتها ما را تقویت کنند و به انزوا نکشانند، لیبرالها ما را قبول داشته باشند و با ما همراه باشند و بیدینها به ما یاری برساند.
واقعاً چند درصد از مشکلات به مدیریت نظام برمیگردد؟ نظامی که همه ابرقدرتها علیه آن بسیج شدهاند، جنگ ناخواسته پرهزینهای بر او تحمیل کردهاند، مراکز اقتصادی آن را بمباران کردهاند، آن را در محاصره اقتصادی قرار دادهاند، تنها محور اقتصاد آن یعنی نفت را به ارزش آب خوردن درآوردهاند و در خرید آن هم هزار بهانه میآورند. مجریان حکومت و دولت خدمتگزار توانسته با سیلی صورت خود را سرخ نگه دارد. این نظام را بر پایه خود استوار سازند، البته که این نظام زحمت دارد، مشکلات دارد، من نمیخواهم بعضی از نارساییها را توجیه کنم، اشکال تا حدی وارد است اما اکثریت قریب به اتفاق مشکلات به خاطر سختیهایی است که دشمنان اسلام بر ما تحمیل کردهاند تا نظام را ساقط کنند و اصولاً راه خدا همواره همراه با مشکلات است. أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّه.
حال اگر پشت کردن عده قلیل به خاطر این مشکلات ناشی از مبارزه است، اشتباه از طرف خود آنها است و اگر هم به خاطر اعمال ماست باید اول کسانی که مسئول این اشتباهات هستند را به مردم معرفی کرد. ثانیاً به رنجیده خاطران باید توجه داد که حساب مسئولین از انقلاب جداست. پس آیا ما هیچ اشتباهی نداشتهایم؟ قطعاً جواب مثبت است. ما اشتباه داشتهایم و اینک به بررسی آن میپردازیم:
اشتباهات ما
جائی که امام دستور دادند ما توجیه کردیم. در مقابل نص صریح امام به اجتهاد نشستیم، ظاهر کلام امام را آنچنان با سؤال بنیاسرائیل بمباران کردیم که اصل کلام فراموش شد. آنچه اشتباه کردیم.
در جائی که امام فرمودند رأس امور جنگ است، اما ما حیثیت اجتماعی و شغلی خود را رأس همه امور قرار دادیم. همهجا را جبهه خواندیم و جز جبهه و در پشت میز و پست خود ننشستیم و همانجا را سنگر فرض کردیم. اینجا اشتباه کردیم و توبه مینمائیم.
امام فرمودند حفظ اسلام در وحدت کلمه است. اما ما حفظ هوای نفس خود را در اختلافافکنی و تفرقه و تنقیص یکدیگر قرار دادیم؛ آنجا اشتباه کردیم. آنجا که برای اجرای حدود الهی آنقدر بیخیال و ترسو و وسواس بودیم که دهها مانع برای اجرای آن تراشیدیم که امام خود شخصاً وارد عمل شد و شخصاً دستور اجرای حدود را به قضات بخشنامه کردند اشتباه کردیم.
آنجا که حضرت امام در عرض چند روز چندین نامه انتقادگونه از عدم اجرای حدود الهی نوشتند و ما توجیه کردیم و به نفع خود سخن گفتیم اشتباه کردیم.
ده سال از انقلاب میگذرد، فساد مواد مخدر به اوج رسید، هرچه این ملت داد میزد گوئی اینکه گوش شنوایی در کار نیست، مفسدین را یکی پس از دیگری آزاد میکردیم و گذاشتیم فساد همه جا را بگیرد؛ این اشتباه بود. امام فرمودند ما خان گزیدهایم ولی ما گذاشتیم خوانین یا گزندگان این ملت ده سال به حکومت خودشان ادامه دهند و بعد از ده سال چشم باز کنیم خان را هنوز بر سر قدرت ببینیم؛ این اشتباه بود.
بعد از چند سال از انقلاب گذشتن و هنوز یک آئین دادرسی مناسب با انقلاب اسلامی نداشتن و مردم را پشت در این دادسرا و آن دادگاه معطل کردن و آماده نکردن قضات واجدالشرایط و پاکسازی محیط دادگستری اسلام و اعمال نفوذ از طرف مجریان عدل و سمبل کردن پروندههای وابستگان اینها هم اشتباه بود؛ یک مشت انسان دنیاطلب را بر سر پستهای حساس گماردیم؛ این اشتباه بود.
خلاصه آنچه با قاطعیت و حزباللهی عمل کردیم صحیح و مورد رضای امام و آنچه را با سستی و سهلانگاری برخورد نمودیم غلط بود؛ اما بههرحال اشتباهاتی بود که مرتکب شدیم و باید عبرت بگیریم که تکرار نشود. این اشتباه دیروز.
و اما اشتباه امروز
و اشتباهتر از همه اشتباهات امروز این است که بحث بررسی اشتباه، ما را به اشتباه بزرگتری بکشاند. بهجای راهیابی و درسگیری، به اظهارنظرهای غیرمنصفانه پرداختن و گناه را به گردن بیگناهان و جانبرکفان و رزمندگان و مبارزین و دلسوزان و تلاشگران انداختن و دامن خود را پاک کردن و خدای نکرده زیر سؤال بردن ولایت و حکومت و شهادت و اسارت و دلسرد کردن مردم و سرگردان کردن آنها.
مگر نمیبینید که صدام و اربابانش دروغ میگویند؟ مگر نمیبینید که تا انقلاب ما با محتوای اسلامیاش شعار میدهد هیچ قدرتی از ما راضی نخواهند شد؟ بقول قرآن ما زال یقاتلونکم حتی یرادکم عن دینکم. تا زمانی که دست از ایمان برنداشتهاید آنها با شما در ستیزه خواهند بود.
آخر این چه خوشباوری است؟ اگر چنین و چنان نکرده بودیم، اگر فلان شعار نداده بودیم منزوی نمیشدیم؟ و مگر الآن جنگ را تمام کردهاند و با پذیرفتن قطعنامه دیگر صلح برقرار شده؟ چه تضمینی است که دوباره صدام جنگ را آغاز نکند؟ بههرحال بزرگترین اشتباه امروز ما چماق کردن اشتباه و کوبیدن بر پیکر انقلاب است و به خاطر ماندن و حکومت اسلامی، دست برداشتن از شعار، مبارزه است. اگر علی(ع) میخواست حکومت کند اما منهای مبارزه، طلحه و زبیر را به پست و مقام میرساند و جنگ جمل به راه نمیافتاد. اگر علی علیهالسلام میخواست حکومت کند مقدسنماها را میگذاشت تا به انتقاد و فتنهگری خود مشغول باشند و با آنها به بحث عقلی و نقلی و فرهنگی و فقهی میپرداخت و جنگ نهروان بپا نمیشد. ولی علی علیهالسلام مظلومانه مبارزه میکند، طعم پیروزیها و شکستها را میچشد و حکومت را با شهادت مبادله میکند ولی هرگز سازشکاری برای بقاء را نمیپذیرد.
مرگ بر امریکا - مرگ بر شوروی - مرگ بر منافق - مرگ بر سازشکار - زندهباد امام خمینی.
روحالله حسینیان»
*** واکنش امام به اظهارات منتظری ***
سوم اسفند 1367, امام در پیام موسوم به منشور روحانیت، بدون اسم بردن از آقای منتظری، به اظهارات وی واکنش نشان داد. امام در بخشی از این پیام فرمودند: «من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیلهای غلط این روزها رسماً معذرت میخواهم و از خداوند میخواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستی مگر فراموش کردهایم که ما برای ادای تکلیف جنگیدهایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفۀ خود عمل نمود. و خوشا به حال آنان که تا لحظۀ آخر هم تردید ننمودند، آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد، باز به وظیفۀ خود عمل کرده است، آیا از اینکه به وظیفۀ خود عمل کرده است نگران باشد؟ نباید برای رضایت چند لیبرال خودفروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیدهها بهگونهای غلط عمل کنیم که حزبالله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولیاش عدول می کند.
تحلیل این مطلب که جمهوری اسلامی ایران چیزی به دست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمیشود؟! تأخیر در رسیدن به همۀ اهداف دلیل نمیشود که ما از اصول خود عدول کنیم. همۀ ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه. اگر همۀ انبیا و معصومین ـ علیهمالسلام ـ در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند، هرگز نمیبایست از فضای بیشتر از توانایی عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند و از اهداف کلی و بلندمدتی که هرگز در حیات ظاهری آنان جامۀ عمل نپوشیده است ذکری به میان آورند. درحالیکه به لطف خداوند بزرگ، ملت ما توانسته است در اکثر زمینههایی که شعار داده است به موفقیت نائل شود.
ما شعار سرنگونی رژیم شاه را در عمل نظاره کردهایم، ما شعار آزادی و استقلال را به عمل خود زینت بخشیدهایم، ما شعار «مرگ بر امریکا» را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمان در تسخیر لانۀ فساد و جاسوسی امریکا تماشا کردهایم، ما همۀ شعارهایمان را با عمل محک زدهایم. البته معترفیم که در مسیر عمل، موانع زیادی به وجود آمده است که مجبور شدهایم روشها و تاکتیکها را عوض نماییم. ما چرا خودمان و ملت و مسئولین کشورمان را دست کم بگیریم و همۀ عقل و تدبیر امور را در تفکر دیگران خلاصه کنیم؟
من به طلاب عزیز هشدار میدهم که علاوه بر اینکه باید مواظب القائات روحانینماها و مقدسمآبها باشند، از تجربۀ تلخ روی کار آمدن انقلابینماها و بهظاهر عقلای قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتی نکردهاند عبرت بگیرند که مبادا گذشتۀ تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزیهای بیمورد و سادهاندیشیها سبب مراجعت آنان به پستهای کلیدی و سرنوشت ساز نظام شود.
حدوداً یک ماه بعد نیز امام خمینی در فروردین 1368، در مناسبت دیگری، بار دیگر به اظهارات منتظری پاسخ داد. در این پیام آمده بود:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
خدمت خواهران و برادران و فرزندان عزیز مهاجرین جنگ تحمیلی ـ ایّدهماللّه تعالی
با سلام و درود به پیشگاه مقدس مولود نیمۀ شعبان و آخرین ذخیرۀ امامت حضرت بقیةاللّه ـ ارواحنا فداه ـ و یگانه دادگستر ابدی و بزرگ پرچمدار رهایی انسان از قیود ظلم و ستم استکبار. سلام بر او و سلام بر منتظران واقعی او، سلام بر غیبت و ظهور او و سلام بر آنان که ظهورش را با حقیقت درک میکنند و از جام هدایت و معرفت او لبریز میشوند.
سلام بر ملت بزرگ ایران که با فداکاری و ایثار و شهادت راه ظهورش را هموار میکنند و سلام بر شما خواهران و برادران مهاجر که بدون شک در جنگ تحمیلی از کسانی هستید که صدمۀ فراوان روحی و جسمی و مالی خوردهاید. شما عزیزان در زمان یورش وحشیانۀ صدام پس از روزها دفاع قهرمانانه اضطراراً محل زندگی و راحتی خود را ترک نموده و حقیقتاً به زندگی پر مشقت در نقطهای دور از خانه و کاشانۀ خویش تن دادهاید. شما مهاجرین عزیز جنگ تحمیلی، لحظه لحظۀ جنگ و سختیهای آن را درک کردهاید. انشاءاللّه جمهوری اسلامی در آیندهای نهچندان دور شهرها و روستاهای شما را بهتر از قبل در اختیار شما خواهد گذاشت، ولی باید خود به کمک مسئولان آمده و در نوسازی و مهیاسازی شهر و روستاهاتان آنان را یاری نمایید. بحمداللّه فرزندان خردسال آن روز شما، امروز جوانانی شدهاند که مانند سایر برادران و خواهران خود از میهن اسلامیشان دفاع خواهند کرد.
همه میدانند که تحمل هشت سال فشار و سختی فقط برای اسلام عزیز بوده است، لذا مسئولین باید در دفاع از اسلام محکمتر از همیشه با تمام توان در مقابل تجاوز نظامی، سیاسی و فرهنگی جهانخواران بایستند، چرا که امروز دنیای استکبار خصوصاً غرب خطر رشد اسلام ناب محمدی ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ را علیه منافع نامشروع خود درک کرده است.
امروز غرب و شرق بهخوبی میدانند که تنها نیرویی که میتواند آنان را از صحنه خارج کند، اسلام است. آنها در این ده سال انقلاب اسلامی ایران ضربات سختی از اسلام خوردهاند و تصمیم گرفتهاند که به هر وسیلۀ ممکن آن را در ایران که مرکز اسلام ناب محمدی است نابود کنند. اگر بتوانند با نیروی نظامی، اگر نشد، با نشر فرهنگ مبتذل خود و بیگانه کردن ملت از اسلام و فرهنگ ملی خویش و اگر هیچ کدام از اینها نشد، ایادی خودفروختۀ خود از منافقین و لیبرالها و بیدینها را که کشتن روحانیون و افراد بیگناه برایشان چون آب خوردن است و در منازل و مراکز ادارات نفوذ میدهند که شاید به مقاصد شوم خود برسند. و نفوذیها بارها اعلام کردهاند که حرف خود را از دهان سادهاندیشان موجّه میزنند.
من بارها اعلام کردهام که با هیچکس در هر مرتبهای که باشد عقد اخوت نبستهام. چهارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزباللّه اصل خدشهناپذیر سیاست جمهوری اسلامی است. ما باید مدافع افرادی باشیم که منافقین سرهمشان را در مقابل زنان و فرزندانشان در سر سفرۀ افطار گوش تا گوش بریدند. ما باید دشمن سرسخت کسانی باشیم که پروندههای همکاری آنان با امریکا از لانۀ جاسوسی بیرون آمد. ما باید تمام عشقمان به خدا باشد نه تاریخ. کسانی که از منافقین و لیبرالها دفاع میکنند، پیش ملت عزیز و شهید دادۀ ما راهی ندارند. اگر ایادی بیگانه و ناآگاهان گولخورده که بدون توجه بلندگوی دیگران شدهاند، از این حرکات دست برندارند، مردم ما آنها را بدون هیچگونه گذشتی طرد خواهند کرد.
مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطۀ شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت ـ ارواحنافداه ـ است که خداوند بر همۀ مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظهای مسئولین را از وظیفهای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در ادارۀ هر چهبهتر مردم بنماید، ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند.
مردم عزیز ایران که حقاً چهرۀ منوّر تاریخ بزرگ اسلام در زمان معاصرند، باید سعی کنند که سختیها و فشارها را برای خدا پذیرا گردند تا مسئولان بالای کشور به وظیفۀ اساسیشان که نشر اسلام در جهان است برسند و از آنان بخواهند که تنها برادری و صمیمیت را در چهارچوب مصلحت اسلام و مسلمین در نظر بگیرند. چه کسی است که نداند مردم عزیز ما در سختی هستند و گرانی و کمبود بر طبقۀ مستضعف فشار میآورد، ولی هیچکس هم نیست که نداند پشت کردن به فرهنگ دوَل دنیای امروز و پایهریزی فرهنگی جدید بر مبنای اسلام در جهان و برخورد قاطع اسلامی با امریکا و شوروی، فشار و سختی و شهادت و گرسنگی را به دنبال دارد و مردم ما این راه را خود انتخاب کردهاند و بهای آن را هم خواهند پرداخت و بر این امر هم افتخار میکنند. این روشن است که شکستن فرهنگ شرق و غرب، بیشهادت میسر نیست.
من بار دیگر از مسئولین بالای نظام جمهوری اسلامی میخواهم که از هیچکس و از هیچ چیز جز خدای بزرگ نترسند و کمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد علیه فساد و فحشای سرمایه داری غرب و پوچی و تجاوز کمونیزم نکشند که ما هنوز در قدمهای اول مبارزۀ جهانی خود علیه غرب و شرقیم.
مگر بیش از این است که ما ظاهراً از جهانخواران شکست میخوریم و نابود میشویم؟ مگر بیش از این است که ما را در دنیا به خشونت و تحجر معرفی میکنند؟ مگر بیش از این است که با نفوذ ایادی قاتل و منحرف خود در محافل و منازل، عزت اسلام و مسلمین را پایکوب میکنند؟ مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدی در سراسر جهان بر چوبههای دار میروند؟ مگر بیش از این است که زنان و فرزندان خردسال حزباللّه در جهان به اسارت گرفته میشوند؟ بگذار دنیای پست مادیت با ما چنین کند ولی ما به وظیفۀ اسلامی خود عمل کنیم.
امروز بیشتر از هر زمانی کینه و دشمنی استکبار علیه اسلام ناب محمدی برملا شده است. بسیج عمومی آنان در دفاع از یک خودفروخته و نویسندۀ مزدور گویای این واقعیت است و شاید آنان این همه فضاحت و بیآبروییشان را به خاطر رسیدن به هدف شوم خود پیشبینی نکرده بودند که امروز با سرافکندگی و خواری از کردۀ خود پشیمان و با ذلت مراجعت میکنند.
احتمالاً قضیۀ مبارزه با حجاب زنان مسلمان در فضای آموزشی، حرکتی انحرافی برای کمرنگ کردن جلوۀ عظیم دفاع جهان اسلام از رسول اکرم ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ میباشد. گر چه خود این واقعه هم از دردهایی است که ملتهای اسلامی گرفتار آن شدهاند که چگونه در دنیای به اصطلاح آزاد، الزام زنان و دختران مسلمان به رفع حجاب عین دموکراسی است و فقط ما که گفتهایم کسی که به پیغمبر اسلام ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ توهین کند و اجماع فقهای مسلمین فتوا به اعدام آن میدهند، خلاف آزادی است! راستی چرا دنیا در برابر کسی که اجازه ندهد تا دختران مسلمان به دلخواه خود با پوشش اسلامی در دانشگاهها درس بخوانند یا تدریس کنند، ساکت نشسته است؟ جز این است که تفسیر و تأویل آزادی و استفاده از آن در اختیار کسانی است که با اساس آزادی مقدس مخالفند؟ امروز خداوند ما را مسئول کرده است، نباید غفلت نمود.
البته ما از زحمات وزارت امور خارجه قدردانی میکنیم و آنها باید با جدیت به کار خود ادامه دهند که انشاءاللّه در انجام وظیفۀ بزرگ الهی و سیاسی خود موفق خواهند بود.
از خداوند متعال میخواهم تا مهاجرین عزیزمان را هر چه زودتر به خانه و کاشانۀ خود برساند و تلخی غربتها و سختیها را به شیرینی مراجعتشان مبدل سازد.
در خاتمه لازم است از همۀ کسانی که از مهاجرین عزیز جنگ تحمیلی پذیرایی کرده و می کنند و همچنین از مسئولین محترم بنیاد مهاجرین که زحمات زیادی متحمل شده اند، تشکر و قدردانی نمایم. والسلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته.